eitaa logo
فضائل‌امیرالمومنین‌ و بقیه‌ الله
32.5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
9.4هزار ویدیو
375 فایل
@admin_onlin110 پل 📣 فضیلت مولا کانال نشر فضایل👇 @FAZAYELL110 🤲اللهم احینی علی ما احییت علیه علی بن ابی طالب و امتنی علی مامات علیه علی بن ابی طالب علیه السلام. واحشرنا معه ، انّک سمیع الدّعاء🤲 👌لعن الله قاتلک ، حتی ترضی زهرا سلام الله علیها
مشاهده در ایتا
دانلود
◼️ همه آمدند استقبال الّا زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام ، نعش مطهر عون و محمد علیهماالسلام،را از میان میدان به خیمه‌گاه آورد، مخدرات همگی به استقبال آن دو شهید بیرون دویدند مگر زینب کبری علیهاالسلام؛ که از خیمه ها بیرون نمی‌آمد ( تا مبادا برادر از روی او خجل باشد) و فقط در همان جا نشسته و اینگونه دعا می‌نمود: ای خداوند محمود! این طایفه عاد و ثمود را در دنیا و آخرت به بدترین بلا مبتلا گردان و انتقام آل محمد صلی‌الله علیهم اجمعین را از ایشان بگیر. 📚 بحرالمصائب ج٣ص١٧٢ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
◼️ من شما را همانند اسماعیل ذبیح، قربانی برادرم خواهم کرد ... نقل کرده‌اند: وقتی که ظهر عاشورا، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها، مشاهده نمود که برادرش لحظه‌به‌لحظه تنها تر می شود، خطاب به دو جوان خود فرمود: بروید و به یاریِ دایی غریب‌تان بشتابید. 🔻دو برادر دست هم را گرفتند و به حضور امام مشرّف شدند و اجازه میدان طلبیدند. اما سیدالشهدا علیه السلام چون نگاهش به آن تو گل رعنا افتاد، فرمود: ای نور دیدگان من! پدر شما عبدالله، چشم انتظار و مادر دل شکسته شما، بعد از من بی پناه خواهد شد. یک داغ بس است برای قبیله‌ای! اکنون من شما را مرخص نمودم که تا نزد مادر خود باشید و بعد از من در گرفتاری ها و بلاها او را یاری و غمخواری نمایید. ▪️عون و محمد تا اینگونه سخنان دایی خود را شنیدند، ناله و شیون سر دادند که زمین و زمان را به لرزه درآورد. در آن هنگام زینب کبری علیهاالسلام، بی اختیار از خیمه ها بیرون آمد و دست بر گردن دو جوان خود انداخت و اشک از چشمانش جاری شد و فرمود: شتاب و اضطراب نکنید! اگرچه برادرم به خاطر من به شما اجازه میدان نمی دهد اما من شما را همانند اسماعیل، همان قربانی کوه منا، شهید راه برادرم خواهم کرد. پس آنها را به خیمه ها آورد و کاکل و موی آنها را پریشان کرد گریبان آنها را چاک داد و اشک چشمانش را به موی پریشان آن دو جوانش مالید و لباس رزم بر تن آنها کرد و آنها را به خدمت برادر آورد. سیدالشهدا علیه السلام، تا حال خواهر و دو نوگل خواهرش را دید، ناله ای کشیده و از چشمانش اشک سرازیر شد و فرمود: ای خواهر من! بعد از من این دو جوان باید بمانند و انیس و غمگسار تو باشند. اما آنقدر زینب کبری علیهاالسلام، اصرار کرد تا در نهایت سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام به فرزند بزرگ آن مظلومه یعنی محمد اجازه میدان داد. 📚 بحرالمصائب ج٣ ص١۶٩ https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali