eitaa logo
تنها راه نجات "فینال زمان"
1.2هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
10.4هزار ویدیو
217 فایل
به نام خدا "تنها راه نجات" اطاعت از رهبری ست همه ما دنبال #آرامش و لذت در زندگی هستیم ،زندگی یعنی مدیریت تمایلات و علاقه ها. #دین یعنی برنامه جامع برای مبارزه با هوای نفس. @Zahrali313_9 مدیر @Monji72 کسب و کار مواسات http://basalam.com/kmovasat
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا همسویی دیپلماسی و میدان ، موفقیتی هم دارد ؟ صادق کوشکی.mp3
4.1M
🔒 آیا با همسویی میدان و دیپلماسی نتیجه مطلوبتری خواهیم داشت ؟ 🔓 پاسخ توسط استاد : صادق کوشکی
نبرد طوفان الاقصی چه عقبه و چشم انداز میدانی دارد ؟ نبویان.mp3
6.76M
🔒 نبرد طوفان الاقصی چه عقبه و چشم اندازی خواهد داشت ؟ 🔓 پاسخ توسط استاد : نبویان
کشور های عضو بریکس چه ظرفیت ها و چه اهدافی دارند ؟ محسن شاطر زاده.mp3
4.02M
🔒 کشور های عضو بریکس ، چه ظرفیت هایی دارند ؟ 🔓 پاسخ توسط استاد : محسن شاطرزاده و اقتصادی
آمریکا برای حفظ ارزش دلار به چه روش هایی توسل پیدا می کند ؟ عبدالملکی.mp3
7.9M
🔒 آمریکا برای حفظ ارزش دلار به چه روش هایی متوسل می شود ؟ 🔓 پاسخ توسط استاد : عبدالملکی
⁉️بزرگترین خروجی در چیست؟ 🎙بخشی از سخنرانی به مناسبت سالگرد شهادت سپهبد پاسدار ، بررسی ابعاد شخصیتی و مدیریتی در ابعاد جهانی و منطقه ای و داخلی 📆۱۲ ۱۴۰۰ 🔹اگر کسی به شما گفت خروجی کجاست؟ نتیجه اسلام این دزدی‌هاست و این رانت‌ها و این اختلاس‌هاست نه، این‌ها ماه عسل نیست .... اسلام تولیدش هست.. انسان ترازی که در نطفه، لقمه در شیر و در DNAاش به عنوان فرمانده تراز تحویل می دهد. 🇮🇷امروز شما نگاه میکنید در مدیریت تراز جهانی میشود سرتیپ پاسدار 🇮🇷در تراز مدیریت جهانی در حوزه ، پرواز و های نقطه زن دور برد میشود سرلشکر پاسدار . 🇮🇷در حوزه ای میشود شهید میشود میشود ها میشود ها میشود این ما. ⚠️دوستان گرامی نگاه کنید به صحنه این ها است. تولید اسلامی که قرآن می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّه» رفقا خدا اومده تو بازار خرید کنه میگه اومدم خرید کنم اما از دستفروش خرید نمی کنم. جنس بنجل نمی خرم. برند می خرم، مارک می خرم، جنس با اصالت می خرم. اما از مردم نمی خرم از ناس نمی خرم از کی می خرم؟ از . چی می خرم؟ مالشون، جونشون، نفسشون اینارو می خرم. بجاش چی میدی ؟ من بهشون رو می دم این میشه که نسل چهار ما میشه، سری تو سرا، میشه رو زمین، میشه . 🔹این میشه که برای پیکر محسن حججی که نه سر داشت نه دست داشت نه پا داشت یه تیکه بدنش رو از روی DNA بچه های پیدا کردند و آوردن، خم شدن و بر پیکرش زانو زدن و بوسه زدن. 👈شما تولید رو اینطور نگاه بکنید. که برای پسرش مینویسه علی جان کاری کن که خدا عاشقت بشه که اگر عاشقت بشه تورو خوب میخره. پا منبرا و ها به ما گفته بودن ما باید بشیم. محسن میگه عاشق خدا شو، عاشق خدا که بشی، خدا عاشقت میشه وقتی اینجوری شد خوب میخرتت. «مَن احَبّنی عَشَقَنی‏، و مَن عَشَقَنی‏ عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ» اون وقت میشه محسن حججی که اسمش، یادش، نامش در ثبت میشه و میمونه. https://t.me/Mastermahdiamini/9540
📌تکذیب هرگونه تیراندازی در شهر کرمان در حالی که از دقایقی پیش برخی رسانه‌ها مدعی شنیده شدن صدای تیراندازی در شهر کرمان شدند، اما پیگیری‌های خبرنگاران تسنیم در کرمان حاکی از این است که این ادعا صحت ندارد و امنیت کامل در سطح شهر کرمان برقرار است. فرمانده سپاه استان کرمان ضمن تکذیب هرگونه تیراندازی در سطح شهر کرمان گفت که امینت کامل در استان برقرار بوده و برنامه‌های سالگرد حاج قاسم طبق برنامه و با حضور پرشور‌تر مردم و زائران در گلزار شهدا در حال برگزاری است.
📌مصوبات شورای‌عالی امنیت ملی برای عملیات تروریستی در کرمان: ۱- دستگاه‌های اطلاعاتی سرنخ‌‌های به دست آمده از این عملیات تروریستی را با سرعت پیگیری و عاملین مزدور آن را شناسایی و معرفی نمایند. ۲- نقش مغزهای مفسدی که همواره با حمایت از تروریست‌ها در هدف قرار دادن کور زنان و مردان و کودکان بی‌گناه در نقاط مختلف جهان نقش‌آفرین بودند، در این حادثه به طوری دقیق شناسایی و گزارش نمایند. ۳- دستگاه‌های ذیربط نسبت به پیش‌بینی و پیگیری و برخورد قاطع با عاملان و مجازات عادلانه آمران یا پشتیبانان این جنایت اقدام نمایند
39.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻مهمترین قسمت سخنرانی دیروز سید حسن نصرالله بدون سانسور
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شما هواپیمای مسافربری ایران را هم زده‌اید، چرا متهم شدنتان به دخالت در حادثه دیروز را مسخره می‌دانید؟ 🔹جدال لفظی خبرنگاران با سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درباره انفجارهای تروریستی کرمان بدون سانسور
🔸 شمار شهدای غزه به مرز ۲۲ هزار و ۵۰۰ نفر رسید. 🔹سخنگوی وزارت بهداشت فلسطین: در این حملات، ۲۲ هزار و ۴۳۸ نفر شهید و ۵۷ هزار و ۶۱۴ نفر هم زخمی شدند. 🇮🇷 بدون مرز
روایت از کرمان؛ روایت از یک شهر مقاوم؛ زن از ماشین پیاده شد. جمعیت را کنار زدو هراسان به سمت نگهبانی بیمارستان دوید. چادرش روی شانه‌هایش افتاده بود. تارهای نامرتب و پریشان موهایش از لابه‌لای روسری روی گونه‌اش ریخته بود. لب‌هایش از ترس سفید شده بود. به نگهبان که رسید پاهایش دیگر جان نداشت. دستش را روی شیشه نگهبانی تکیه داد و هراسان گفت محسن ابراهیمی "گفتن آوردنش اینجا، زنده‌ست؟" و بعد طوری که انگار خودش تحمل شنیدن جواب همچین سوالی را ندارد، سرش را گذاشت روی شیشه و به زور بدن بی‌جانش را نگه داشت. نگهبان همان‌طورکه سریع داشت دفتر اسامی را نگاه می‌کرد گفت: "پسرته خواهر؟" و زن بدون اینکه صدایش نای بیرون آمدن داشته باشد جواب داد: "تو رو امام زمان نگو مُرده" نگهبان صفحه را ورق زد و گفت: "خواهرم آروم باش توکلت به خدا باشه، اسمش تو لیست من نیست، برو توی اورژانس و بگرد، ببین پیداش می‌کنی؟" زن بعد از کلی التماس از گیت نگهبانی رد شد و به اورژانس رسید. ناله و فریاد بابوی خون درهم آمیخته شده بود راهروی اورژانس پر بود از مجروحان و مصدومان که بعضی‌هاشان از هوش رفته بودند. اولی محسن نبود، دومی هم که پرستار داشت سرش را باندپیچی میکرد جوانی سی و چند ساله بود انگار، نه محسن شانزده ساله‌ی او. سومی هم بدن بی‌جانی بود که بر پارچه‌ی رویش نوشته بودند: سردخانه! چشمش که به این کلمه افتاد، ناگهان پایش از یاری کردن ایستاد.کف زمین اورژانس نشست و به پایین روپوش پرستاری که به‌سرعت داشت از کنارش می‌گذشت چنگ انداخت و گفت: "خانوم محسن ابراهیمی یه جوون شونزده ساله با موهای فرفری سیاه این‌جا نیاوردن؟" پرستار به سِرُم توی دستش اشاره کرد و گفت: "من کار دارم، خانم جون پاشو این‌جا آلوده‌ست، پاشو بشین روی صندلی باید از پذیرش بپرسی یا خودت یکی‌یکی اتاق ها رو نگاه کنی." زن هر چه توان داشت روی هم گذاشت برای ایستادن. شروع کرد به گشتن تمام اتاق‌ها، اتاق اول، اتاق دوم، اتاق سوم ... چپ، راست و هر چه بیشتر به انتهای سالن نزدیک می‌شد دلش بیشتر راضی می‌شد که محسن را هر قدر مجروح و زخمی در همین اتاق‌ها بیابد. آخرین اتاق، آخرین امیدِ او بود و بعد از آن دیگر باید برای شناساییِ محسن به سردخانه می‌رفت. زیر لب زمزمه کرد یا فاطمه زهرا تو را به آبروی حاج قاسم قَسَم و بعد به سراغ تختِ آخرِ اتاقِ آخر رفت. زنی سال‌خورده و زخمی روی آن خوابیده بود و ناله می‌کرد. جهان روی سرش آوار شد. یادش آمد که صبح محسن را بخاطر به هم ریختگی اتاقش کلی دعوا کرده بود. صورت زیبای محسن جلوی چشمش آمد که با خنده گفته بود: "مراسم حاج قاسم که تموم شه، سرمون خلوت میشه میام خونه، کامل اتاقمو تروتمیز می‌کنم" در دلش تمام دعاهایی که برای عاقبت به خیری محسن کرده بود، مرور کرد. سرش گیج رفت، چشم‌هایش تار شد: "خدایا من تحمل این غم و دوری بزرگ رو ندارم." بی‌رمق با لب‌هایی لرزان از زنی پرسید: "سردخانه کجاست؟" و قبل از آن‌که جمله‌اش تمام شود پرستاری که داشت از اتاق CPR بیرون می‌آمد بلند فریاد زد: "پسر نوجوونه برگشت. دکتر میگه منتقل شه ICU" از لابه‌لای درِ باز شده‌ی اتاق و رفت‌وآمد دکترها و پرستاران موهایِ مشکیِ محسن را دید و فرفری گیسویی را که تمام حالاتش را حفظ بود. جلوتر رفت دلِ از دست رفته‌اش را لای آن موها دوباره یافت و با صدای بوق مانیتوری که داشت حیات محسن را نشان می‌داد آرام گرفت ... روایت از فاطمه مهرابی