شاهعطشاننظریکنکهگرفتارتوییم
ردکنییانکنیجایدگرنیستمرا...💔
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
لحظات پایانی ، قسمت اخر عشق کوفی خیلی جیگر سوز بود
زمانی که نائله خطاب به امام میگفت:
اولین دیدار نشسته ای سر نی و ایستاده ام پای دار
خوش به حال شهدامون
در چه لحظاتی امام حسین دیدشون و چجوری خریدشون
و وای به حال ما....
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
°•بنت الزهرا(س)•°
#سفرنامه به سمت حرم امام حسین حرکت کردیم شلوغی بین الحرمین زائران مشکی پوش امام حسین احساس حضور م
♨️♨️♨️♨️
یه تصمیمی میخوام بگیرم که قدرت به نتیجه رسیدنش رو ندارم
شما کمکم کنید👇👇👇
سفرنامه رو بنویسم همچنان یا همینجا تمومش کنم؟
👇👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16774273351850
کربلای معلی_۲۰۲۳_۰۸_۲۲_۰۷_۵۲_۱۰_۴۲۸.mp3
4.85M
علم بزنید
بجای منم تو کربلا قدم بزنید
🎙#علی_اکبر_حائری
════.🥀.════════
@F_FARID_BENTOLZAHRA
۴ ساله این کتاب و هدیه گرفتم
بارها نخونده میخواستم ردش کنم بره باز دلم راضی نشده و نگهش داشتم
بلاخره امشب شروع کردم به خوندنش
چقدر قشنگه و خداروشکر که نگهش داشتم😍🤌
میگه که یه کاروانی میان به دیدن امام موسی کاظم و سوالاتی از امام داشتن
امام در سفر بودن
سوالات رو مینویسن تا به دست امام برسه
خانم فاطمه معصومه در سن کم درخواست میکنندسوالات رو بخونن
و بعد شروع میکنند به پاسخ دادن
کاروانیا پاسخشونو دریافت میکنند و راهی میشن
در راه امام موسی کاظم رو میبینند و شرح واقعه میکنند
امام که پاسخ های خانم فاطمه معصومه رو میبینند
۳ بار زیر لب میگویند فداها ابوها♥️پدرش به فدایش♥️
بله ، دین ما اینطوری به زن کرامت میبخشه😍
#کتاب_دختر_ماه
هدایت شده از ✿بسپاریمبهخدا✿
تمامِ داستانهای عاشقانهی ذهنت را بیرون بریز..
لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد های ذهنت را فراموش کن..
عاشقی تعریف پیچیدهای ندارد!
عاشق یعنی "علی"
معشوق یعنی "فاطمه"
#یک_فنجان_آرامش
🕊@haleem🕊
°•بنت الزهرا(س)•°
#سفرنامه چشمانم به خادم حرم میافتد که با پر در دستش غبار از جا مهری های حرم میگیرد چقدر دوست داشتم
#سفرنامه
تو مسیر یه پر از پرهایی که به ضریح امام حسین میخورد نصیبم شد
با قول برگشتی که از مادرم گرفتم بر سر قرار با بقیه رفقا حاضر شدیم
مسئولین از تهران گفته بودند تا فرصت هست زیارت نجف هم بروید و قرار شد صبح زود ازکربلا به سمت حرم مولا حرکت کنیم
بعد از استراحت کوتاه و خوردن نوشابه و کیکی مجدد به سمت بین الحرمین امدیم
در این مدت که سفر کربلا رفته بودم هیچ وقت مقام شیرفضه را زیارت نکرده بودم
با اصرار های زیاد مادر را روانه مقام شیرفضه کردم و در راه برای اولین بار این مقام را زیارت کردیم
چقدر حال و هوای اشنایی داشت
بوی مادر میامد
از تمام قسمت هایش عکس گرفتم تا در فرصت مناسب انهارا ببینم
به بین الحرمین رسیدیم و میان تعداد زیادی زائر که در انجا خوابیده بودن مکانی برای نشستن پیدا کردیم
دو چیز همیشه اذیتم میکرد
یکی سیگار کشیدن در بین الحرمین
ودوم استراحت در انجا
بین الحرمین مکانی مقدس هست و حفظ احترامش واجب
افکارم را کنار زدم و مداحی را پلی کردم
بعد از گوش دادن مداحی شروع به صلوات هایم کردم
۵۳۰ بار صلوات خاصه حضرت زهرا
با مادر سخن میگفتم
حرفای مادر دختری ، حرفایی که جز او به هیچکس نمیتوانستم بزنم شاید هم نمیخواستم بزنم
روضه گوش میدادم و صلوات میفرستادم و اشک میریختم
گاهی سرم را به سمت امام حسین میبردم و گاهی به سمت عمو جان
روضه وداع برادرانه امام حسین و حضرت عباس را گوش میدادم
با او میخواندم و گنبد هارا نگاه میکردم
مکالمه برادرانه ارباب و عمو چقدر قشنگ در این روضه بیان میشود ، زمانی که میگوید:
انابنُ علی مرتضی
انابنُ محمدمصطفی
انابنُ فاطمه الزهرا
ای دست بریده من پسر دست شکسته ام
؛
عمری ام سید و سرور خواندی
چه شد اینبار برادر خواندی
اقا اقا
مادرت فاطمه امد به سرم
یاریم کرد و صدا زد پسرم
هر جمله ای که برای امام حسین بود نگاه های پر از اشکم به سمت گنبد ارباب میچرخید
و هر جمله ای که برای عمو عباس بود چشمانم قاب گنبد عمو میشد
همراه با مادرم در بین الحرمین قدمی زدیم
سینه ام را پر از هوای بین الحرمین کردم
دلم میخواست این هوا سراسر وجودم را پر کند
به حرم امام حسین رفتیم برای زیارت
در صف انتظار ایستادیم همچنان صلوات هایم را میفرستادم
از ازدحام جمعیت گردنم به عقب کشیده میشد و حسابی درد گرفته بود
اما ذره ای اهمیت نداشت
یک ساعتی را انتظار وصال کشیدم تا بلاخره دست هایم به ضریح اربابم رسید
نقاشی را داخل ضریح انداختم
گوشه های قلبم را به ضریحش گره زدم و با فشار جمعیت از ضریح جدا شدم
عرض سلام مجددی کردم و گوشه ای برای استراحت نشستم
گوشه ای که گنبد کاملا مقابل چشمانم بود
اخرین صلوات هارا فرستادم و راهی شدیم
برای خواندن نماز صبح به حرم عمو جان رفتیم و در سرداب ۳۰ دقیقه ای را استراحت کردیم مقابل سرداب حضرت ابلفضل پر از جعبه های اب بود
مادرم کنار گوشم گفت چه روضه ای دارد این صحنه
اب هارا مقابل سرداب سقا گذاشته اند
نگاهم به جعبه ها افتاد روی ان ها نوشته شد بود کفیل
حتی اسمشان هم از القاب سقای کربلا بود اهی کشیدم
و راهی مکان قرار شدیم
هوا روشن شده بود و حسابی گرسنه بودم
در جایی منتظر بقیه دوستان شدیم تا باهم راهی خانه شویم
خانه ایران نه
خانه اسکان عراق نه
خانه ارامش
خانه پدر
نجف.....
#ادامه_دارد.....
#پارت_دوازدهم
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
❤️یا فاطمة من صلى علیک غفر الله له، و الحقه بى حیث کنت من الجنة
❤️اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مىآمرزد و در هر جاى بهشت که باشم وى را به من ملحق سازد.
۵۳۰ مرتبه صلوات خاصه شب جمعه حرم
#عکس_سفرنامه
حضرت عباس کفیل الزینب
نقل شده است :
چند روزی که از به دنیا آمدن حضرت عباس علیه السلام گذشته بود، زینب کبری علیها السلام در حالیکه قنداقه ابالفضل العباس را در آغوش داشت، خدمت امیرالمومنین آمد و عرض کرد:
از آن وقتی که این نوزاد به دنیا آمده، قلب خود را وابسته و متعلق او می بینم.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود:
چون او کفیل (حافظ و نگهبان) توست .
زینب کبری علیهاالسلام عرض کرد:
کفیل من!؟
مولا فرمود:
آری، اما تو از او جدا میشوی و او از تو نیز مفارقت می کند.
عقیله بنی هاشم عرضه داشت:
آیا او مرا رها میکند یا من از او جدا میشوم؟
مولا علی علیه السلام فرمودند :
بلکه تو از او جدا می شوی اما نه در آن حال که او زنده باشد؛ بلکه در آن هنگام که برادرت اباالفضل روی زمین گرم و سوزان با دستهای جدا از بدن و فرق دو تا از ضرب عمود آهنین، افتاده باشد.
در این لحظه زینب کبری سلام الله علیها با صدای بلند فریاد زد : «واعباساه»
📚مولدالعباس بن علی ص۵١
📚چهره درخشان عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری علیها السلام ص۴۴
😭این همه جعبه اب در سرداب سقای کربلا چه میکند؟
مگر نمیگویند اب هم شرمنده عباس شد
با این شرمندگی در اینجا چه میکند؟😭
#عکس_سفرنامه