پشت تلویزیونت خالیه و نمای قشنگی نداره؟؟ می خوای تو کل فامیل طرح خونت تک باشه؟ معلمی و می خوای واسه ی کلاست طرح های جذاب بزنی؟؟ خب بزن رو لینک زیر 👇👇 🏠 کلبه آکاستیو 🏠 🌷| @Kolbe_Akastiv

#رمان_نگاه_عشق در کمد شکست! صندوقچه رو پیدا کردم کلیدش زیر فرش بود چون قبلا گشته بودم تونستم سریع پیداش کنم! بازش کردم توش یه وصیتنامه بود! وصیتنامه را باز کردم. نوشته بود: پسر گلم! خوبی؟ امیداوارم حالت خوب باشد....اکنون که داری وصیتنامه ی من را می خوانی من در این دنیا نیستم.....پسرم من....من می خوام بهت بگم که تو...تو پسر من نیستی پدرت یعنی همسر اول من تو را به جای بچه ی سقط شده ی من از توی خیابان پیدا کرد و به من گفت این بچه ی منه، من بعد از سال ها فهمیدم تو پسر من نیستی......متأسفم.....خداحافظ. افتادم زمین و با خودم گفتم آخه چراااااا واقعا چرااا....چطوری پدر و مادر واقعیم رو پیدا کنم.... اگه میخوای ادامه این رمان جذاب رو بخونی بزن رو لینک زیر😍⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/4208263303C7b6080e166

سلام سلام خواهری😍 _سلام😔 وای خوبی؟؟ چیزی شده😬😑 _تو توی کانالت خیلی مطلب میزاری🙄 خب؟؟ 🤨 _اما من هیچی ندارم که بزارم😣😭😭 خب اینکه گریه نداره😇 _چطور گریه نداره، اعضام همش کم میشن😞 گوشت رو بیار جلو😉 _ها بگو کسی نیست من یه کانال دخترونه میشناسم که کلی مطالب مذهبی میزاره😃 _خب که چی از اینا زیاده😒 نه خیر این فرق داره _چه فرقی؟؟ 🤔 کپی از همش آزاده _واقعا سریع لینک رو بده پس چرادر گوشی میگی😠😤 خیل خب چرا دعوا میکنی بگیر https://eitaa.com/joinchat/2364604563Ce9bcec7082 _من رفتم 🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀🏃‍♀ خداحافظ فقط وایستا وایستا _ها بزار برم مطلب ندارم اینجا فقط مال دختراست به دوستات هم بگو😂😂 _همینو میخواستی بگی؟ خب از اسمش معلومه😂

#رمان 💞 #عاشقانه_دو_مدافع 📚 #قسمت_اول ✍آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری زیاد برام مهم نبود که قراره چه اتفاقی بیوفته حتی اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم عادت داشتم پنج شنبه ها برم بهشت زهرا پیش“ شهید گمنام ” شهیدی که شده بود محرم رازا و دردام رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ... ”فرزند روح الله“ این هفته بر عکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصی داشتم پیشش _ بهش گفتم شهید جان فردا قراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب که چی االن این چی بود من گفتم .... من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر مامان... احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت ، پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونه تا رسیدم مامان صدااااام کرد - اسمااااااااء _ )ای وای خدا ( سلام مامان جانم _ جانت بی بال فردا چی میخوای بپوشی اگه ادامه شو میخوای به جمع ما بپیوند @Eitaametn

⚡️ کانال استاد پوریا مظفریان در ایتا😍 ✨ مدرس ریاضی و مربی انگیزشی یه دهه هفتادی که معلم دهه هشتادیاست و حرف دل ما نوجوونا رو می‌زنه😎😍 بچه ها رو به تقلب دعوت می‌کنه😂❗️ اینم آدرس کانالش👇🏻😌 https://eitaa.com/joinchat/759496797C065858a2b2 https://eitaa.com/joinchat/759496797C065858a2b2

🍄🐥 دنیایی پر از سرگرمی🦋_______________________ 🔥 محنصر به فرد باش! ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ – طراحی شده برای شما 😁 به دنبال هرچی هستی بیا اینجا پیدا کن – هر چی که بخواهید ¡¡🌀 @piacher ●○●○●○ – دیوانه وار با شما هستیم 🧚‍♀ در این کانال باشو پادشاهی کن👑 @piacher عضو نشی پشیمون میشی 👆👆👆😐

سلام دوستان این کانالی که بهتون معرفی میکنم یه کانال پر از #متن های مهدوی😉 #تلنگرانہ #طنز_جبهه #کلام_بهشتی... #حدیــث #عاشقانہ‌شہدا #حضرت_زهرا #دعـای‌عهـد #اللهم‌ارزقناکربلا #منتظر۳۱۳ #به‌خودمون‌بیاییم بفرما اینم لینکش @jvsyjvskbdhn

به نام خدا پارت : بیست و چهارم 🇮🇷 رمان : مدافعان گمنام امنیت 🇮🇷 سعید : چشمام رو باز کردم سرم خیلی درد میکرد خیلی زیاد هیچی نمیتونستم ببینم همه جا تاریک بود و البته خیلی تنگ به صدای بیرون که دقت کردم فهمیدم تو یه ماشینم یکم که فکر کردم یادم اومد ماجرا وای خدایا حتما فاطمه تا الان خیلی نگران شده اصلا ساعت چنده ؟ با اینکه هیچی نمیدیدم ولی مچ دست راستمو که لمس کردم فهمیدم ساعت نیست لعنتی اگه ساعت بود میتونستم جی پی اسش رو روشن کنم یا به یکی خبر بدم اما الان دیگه اصلا نمیشه یهو ماشین تکون بدی خورد و سرم خورد به یه جایی اخ خیلی درد میکنه سرم خدایا خودت نجاتم بده محسن : بالاخره رسیدیم مشهد رفتم به همون آدرسی که ساعد فرستاده بود یه خونه ی ویلایی بزرگ بود ماشینو پارک کردم یه نفر اومد جلو رفتم صندوق و باز کردم دیدم پسره هنوز بیهوشه با کمک یه مرد بردیمش تو اتاق ته باغ انداختمش یه گوشه و خودم اومدم بیرون و به ساعد زنگ زدم ساعد : الو محسن : من رسیدم شماها کجایین ؟ ساعد : ما الان حرکت میکنیم سمت مشهد محسن : یعنی تا الان نیومدین ؟ ساعد : نه نیومدیم الانا دیگه حرکت میکنیم محسن : ببینم حالا چرا مشهد ؟ ساعد : اونش دیگه به تو مربوط نیست محسن : حالا من با این پسره چی کار کنم ؟ ساعد : بهوش اومد ؟ محسن : نه هنوز ساعد : بهوش که اومد یکم حالشو جا بیار فقط نه خیلی محسن : باشه ساعد : محسن حواست باشه من این پسره رو زنده میخوام ها نزنی بکشیش محسن : باشه دیگه ساعد : آها در ضمن یه چیزی بده بخوره از گشنگی نمیره محسن : باشه ساعد : فعلا تلفنو قطع کردم پ.ن : مشهد

به نام خدا پارت : بیست و پنجم 🇮🇷 رمان : مدافعان گمنام امنیت 🇮🇷 سعید : آروم آروم چشمام رو باز کردم باز کردم همه جا تاریک بود اما دیگه تنگ نبود خواستم تو جام تونی بخورم که درد سرم مانع شد دستمو بردم پشت سرم دستم خونی شد یکم بعد در باز شد نوری که از بیرون میومد نمیزاشت درست صورتشو محسن : به به آقای مامور بالاخره بهوش اومدی ؟ سعید : اینجا کجاست ؟ تو کی هستی ؟ برای چی منو آوردی اینجا ؟ محسن : به زودی میفهمی سعید ( با صدای بلند ) : یعنی چی ؟ چی داری میگی تو ؟ اصلا تو کی هستی ؟ محسن ( با صدای بلندتر ) : بِبُر صداتو ببینم ، سر من داد میزنی ؟ الان بهت نشون میدم ، بیاید داخل دو نفر اومدن داخل و شروع کردن به زدنم مریم : یکم که به کارام رسیدم احساس کردم حالم خوب نیست نمیدونم چم بود ، رفتم تو اتاق استراحت فاطمه سر جاش نبود حتما بیدار شده داشتم میرفتم جلویی که یه دفعه قلبم تیر کشید تا یه قدم دیگه برداشتم یهو چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم پ.ن : دیدم که جانم میرود پ ن۲ : پارتک چطور بود ؟؟😂🤣

https://abzarek.ir/service-p/msg/415555 نظر بدید بریم پارتا‌ی بعدی😘😉

🧚‍♂🙏🧚‍♂ +استوری برای هر مناسبت میخوای _از کجا اوردی من استوری ندارم +یه لینک بهت میدم به کسی ندی خز میشه -بده قول میدم به کسی ندم +باشه بهت میدم توی این کانال همه چی مثل. . . فقط بڪوب روے لینک زیر ، تا وارد کانال #استورے‌مناسبتے بشید... https://eitaa.com/joinchat/698744961C08635a9582 #استورےمناسبتے کانالی پر از مطالب مناسبتی💕 والپیپر🌹 استیکر🌹 تم🌹 حدیث 🌹 پروفایل مذهبی🌹 متن های مذهبی🌹 استوری مناسبتی🌹 و. . . . . .