هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
ریحانه : آقا رسول آقا رسول توروخدا بیایین سریع
رسول : بله الان میام ، چی شده ؟😨
ریحانه : آقا رسول یه نگاه به کامپیوتر بندازین چرا اینجوری شده ؟؟😵
رسول : یا خدا 😱😱 داوود داووووووود برو به آقا محمد بگو بیان بدوووو
داوود : تق تق تق . آقا محمد ببخشید میدونم جلسه دارین ولی رسول گفت سریع بیایین خیلی ضروریه خییلییی
محمد : باشه اومدم
محمد : چی شده رسول ؟😨
رسول : آقا محمد اطلاعات کامپیوتر ریحانه خانم خیلی سریع داره خالی میشه.... 😧😱
😂😂بقیش رو برو تو کانال بخون دیگ اجازه ندارم برات بزارم😂
اینم لینک😂👇🏻
@Roman_dakhil_eshgh
منتظرتیم❤️
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
سلام رفقا .......خصوصا دختر خانومای عزیز 🖐🏻
سریع و بدون فوت وقت میرم سر اصل مطلب⏰
خب ما یه کانال مذهبی راه انداختیم که برای رضای خدا و امام زمان مون داریم روش کار میکنیم ✨
هر چی بگین توش داریم از پستای
#امامانه...💚
#شهیدانه......💚
#رهبرانه ......💚و کلی
چیزای دیگه ......🌻💐
تازه با مناسبت ها (اعیاد و عزاداری ها)هم براتون پست میزارن.....💕
خلاصه که اگر دوست داشتین تشریف بیارین و قدمتون رو چشم مون....... :)!
باعطر گل نرگس منتظرتونیم✨🌼
اگر بیاین پشیمون نمیشین☺️💛
https://eitaa.com/joinchat/561512614Cf3a09f431a
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز سه شنبه»
رمان عاشقی عشق میخواهد
یه رمان امنیتی جذاب و عاشقانه
تکه هایی از فصل ۳
_با اجازه ی...
_آجی مهنازززززز
_من...خوبم...ولی...بچم...هه
_6 ماهه است و هنوز نیومدید برا تعیین جنسیت؟
_خیلی...قشنگه:)
_آقای رسول منتظری،از حالا به بعد من و شما هیچ نسبتی با هم نداریم!
_یه عمر زندگیمو تباه کرد
_ولی من عاشقش بودم
_یعنی تو چهار ماه بارداری تو از من پنهان کردی؟:/
_چشماتو ببند
_خوش اومدی دختر گلم
_چی چیو توضیح میدهی اینکه جاسوسی؟
_عاشقی یعنی چی؟
_شوهر من با همسر شما...
_من تنها با یه بچه کوچیک نمیتونم این بچه مادر میخواد!
_لالایی لالا بخواب دختر قشنگم
_حتی اگه بمیرم نمیذارم چادر از سرم برداید:)
_هه ماشه...خیلی راحت میتونم ماشه رو بکشم و بعد همه چی تموم میشه
_خواهری:)
_من فقط یه چیز میخوام
_اون خواهر منه اون همه چیز منه هق
_خیلی راحت توی یه جمله خلاصه اش میکنم
_خیلی...دوست...دارم...داداشی:)
_دیر کردی
_مثل همیشه:)
_قرار نبود تنهام بذاری بی معرفت:)
_تو سه ماهگی طعم یتیمی رو چشیدن چه حسی داره؟:)
_دخترمم مثل خودم
_فقط بی مادر شد
_چقدر بگم دوست دارم تا برگردی؟:)
_رسول بسهه
_عاشقی عشق میخواهد
https://eitaa.com/joinchat/2195194034C296fc0916d
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
سلـااااامدوستداࢪان دختࢪان فاطمے!
دنـبالڪانالےمیگردۍڪه:
. . .
¹:تلنگـࢪهایےازگونہاتشبس🤤🔥
. .
²:چـادࢪانہهایےدوستداشتنـےازنو؏طـࢪوت😄🙇🏻♀️
. .
³:استوࢪیهایحضࢪت؏ـشق!😌🧤
. .
⁴:ابزاࢪادیتمحـضادیتوࢪۍشدنشـما!🖐🏼🤤
. .
⁵:پـࢪوفـایݪهایےزیـباڪهعاشقشمیشوید:)🧚🏻♀️🌿
. .
⁶:وهمـچنینتبادلبراۍپیشرفتڪانال!😄🔥
. . .
. . .
#پروفایل_مذهبے
#توصیه_های_مذهبے
#چآدرانهـ
#متن_چآدرانهـ
#تلنگر
#رهبرانھ
#صلوات
#امام_زمان
#نماز_شب
#بیو_گرافے
#عطر_نماز
#دعاے_فرج
#حیا
#نماز_اول_وقٺ
#حدیث_روز
#حکایت_اموزندھ
#حجابﻋﺰﺕﺍﺳﺖﻧﻪﻣﺤﺪﻭﺩیت
#بهخودمونبیایم
#زیارتنامـہ
#زیارتعاشورا
#آدابوشـرایـطخـواب
#خدا
#اللهم_عَجَلَ_الولیکَ_الفَرَج
#تشویق_برای_حفظ_قرآن
#انگیزشے
#اعمالقبلازخواب
#ثواب_یهویے
#حاج_قاسم
#پروفایل_انقلابے
#دل_نوشتـہ
و...
تازه تبادل هم میکنه💛
چالش هم میزاره💜
اگہدنبالهمچیـنڪانالے
میگࢪدۍتشریفبیاࢪ
جـانم👇🏻😌
https://eitaa.com/joinchat/1954939041C7f7e88b38a
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
سلام حاج محمد😄😄
سلام داداش. خوبی😄
بله چیکارمیکنی همش تو ایتا.
آهاش،پیداش کردم👍هوراااااااا😅😂
چیو پیدا کردی ،😳یا ابلفضل
توکه نمیدونی،یک ماهه دارم دنبال کانال نوپو_پلیس_ایران میگردم😊اما پیدا نمیشه😔 ولی امروز پیداش کردم😁😄
حالا توش چیا داره ؟؟؟
توش،هرچی توبخای در مورد نظام
😳😳مثلا چی؟؟؟بگو دیگه. بگو
باشه مثلا پروفایل،کلیپ،پرسش و پاسخ،رمان،اسلحه شناسی،تانک شناسی،
ناوشناسی،موشک شناسی و ........
😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵😵جان من.
اینا همه تو یک کانال😐😐
لینکشو بده،دمت گرم🤣🤣🤣🤣🤣😆
باشه، این کانال مال همه هست👇👇
@NOPO_POLICE1400
شماهم سریع خودتون رو برسونید که از این کانال عالی،بهره ببرید😘😘😘😘
نوپو_پلیس_ایران
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
منبــــع این عروسکـــــــای
جیــنگـول😝
https://eitaa.com/joinchat/3134390444Ce4ffdfe911
https://eitaa.com/joinchat/3134390444Ce4ffdfe911
وایییییی خیلی گوگولــــین😜😝
برایدیدنشون فقط برو تو کانال بالا من دیگه برم توش از فوضولی دارم میمــــیرم😍😂
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
ناباور به صحنه ی رو به روم
چشم دوخته بودم.....😢
به چشمای خودم شک داشتم.....😔
با دیدن فرد کنارش
که حالا دست در دست هم بودند
بغض بدی به گلوم چنگ انداخت.....🥺
یکدفعه حس کردم
که زیر پام خالی شد
و با زانو روی زمین فرود اومدم....😭
با دیدن سایه ای بالای سرم
نگاهم رو به بالا سوق دادم که با.....
https://eitaa.com/joinchat/3304587433C73646be85b
اون سایه متعلق به کی بود؟
پارت 30 در کانال نبود لف بده!🥀✨
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
تکه هایی حقیقی:/
.
+خان؟
.
+تینوش رو از من نگیر ...
.
+میگی من پسرمو ،، وارسمو بدم دست تو ... تو؟؟
.
+من حسش کردم ،، تو به من ظلم کردی :/ فقط و فقط این بچه دلگرمیم بود با اینکه بچه ی خودم نیست ... من دوستش دارم ... نمیذارم پیش پدری مثل تو بمونه ...
.
+پسر خوبیه بگی نگی خودم هم یکم ازش خوشم اومده
.
+سواک مهدی رو گرفت ...
.
+این اعلامیه ها رو بگیر
.
+من پشت پرده جونمو واسه این مردم میدم ...
.
+من بدون تو میمیرم ...
.
+میخوای دست رو دست بذاری پسری که شیرنی خورده ی خواهر زادته تو زندان بمونه
.
+روشنک ... خوش اومدی به دنیا ...
.
+خدا خیلی دوسش داره ... از راه میانبر اون رو برد پیش خودش ...
.
+شرمندتم خواهر
.
+من عشق رو با تو تجربه کردم بی معرفت ،، کجا رفتی ...
.
+روشنک خیلی سوال داره من چی بگم؟؟
.
+ببین خواهرته ... چقدر نازه
.
+میدونی مرگ چیه ؟؟ من روزی هزار بار تجربش میکنم ...
.
+چرا فکر میکنی من نمیفهمم عشق چیه
دوست داشتن چیه ؟؟
.
✨°•@romanhoviyat•°✨
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
پاتوق رمان خونااااا🤩💕
رمانی از جنس: عشق، هیجان و غم...🥲♥
فکرشو بکن عطیه و رسول خواهر برادرن😐😂
ـــــ
#مدافعان_امنیت⇩
#پارت_16
عطیه: داشتم به محمد فکر میکردم با صدای قدم های کفش سرمو بالا کردم... محمد بود....
وایییی حالا چیکاررر کنممممم
دوباره تپش قلب....
آب دهنمو قورت دادمو سریع بلند شدم... گفتم:: س.. سلام.... جوابمو گرفتم..
بدون اینکه نگاهی بهش بکنم گفتم:: ب... با.. ا... اجازه...
خواستم برم که...
محمد: ببخشید... میشه باهم حرف بزنیم..!
عطیه: اطرافو نگاه کردم که چشم خورد به اوا...👀
آوا: میدونم الان چه استرسی داره با حرکاتم سعی کردم بهش دل گرمی بدم و لبخند زدم...
عطیه: بدون اینکه چیزی بگم نشستم...
محمد: با اجازه ای گفتمو با فاصله زیاد روی نیمکت نشستم...
نفس عمیقی کشیدمو شروع کردم:: من... زیاد اهل مقدمه چینی نیستم...
عطیه خانم من... شمارو واسه یه زندگی انتخاب کردمو تو انتخابم مطمعنم...
هرچیم بشه پاش هستم..
ـــــــــــ
آوا: مث اینکه داشت خوب پیش میرفت👌🏻
یهو آقای نوروزی سبز شد😐😳😬
رسول: ا.. اینجا... چ... چخبرهههههه
پ. ن: اوووه😬😂
به نظرت رسول چه واکنشی نشون داد..😬🤬😨
ـــــ
بدو کلیک کن تا از دستت نرفته😱😍👌🏻
(شخصیت های رمان از سریال گاندو هستن)
@rooman_gando_1400🇮🇷
@rooman_gando_1400🇮🇷
رمان هایی تو این کانال قرار میگیرن که هیچ جا نمیتونی پیداشون کنی😍
ـــــ
شعبه دوم در روبیکا👇🏻
https://rubika.ir/rooman_gandoo_1400
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
سلام، رفقا حال احوال؟!
🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
اومدیم یه کانال معرفی کنیم، بعد خداحافظی ✋🏼
یه کانال هست هر هفته لایو از حرم های مطهر امام رضا،🙂
حضرت معصومه
❌و مهم تر از همه لایو از حرم امام حسین ع داره ❌❌❌
باورت میشه؟!؟!؟
یعنی دیگه قصه دور بودن از حرم امامان رو نداریم🖤
و کلیپ های استاد رائفی پور، استاد انصاری، استاد عالی، استاد بهجت هم داریم ❗️❗️❗️❗️❗️
آخه خدایی چی بهتر از این😂؟!؟!
هر گفته مسابقه داره با جوایز نقدی.....
شارژ مبایل.... ❌
اینترنت رایگان.... ❌
@zhsusckc
رمان هم که دیگه هیچی، رمان گاندو، رمان سه دقیقه در قیامت،..... ⭕️
راستی راستی پست های کانال کاملن کپی برداری حلاله..... ❕
@zhsusckc
دیگه چی بگم ‼️
@zhsusckc
لینک کانال✅
@zhsusckc
@zhsusckc
@zhsusckc
@zhsusckc
@zhsusckc
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز چهار شنبه»
رمان عشق در حصاره امنیت برگشتتت🤩🤩
با کلی اتفاق های جنجالییی❤
پارتی از آینده👇
بزن بغل حالم خوب نیست، باتوام میگم بزن بغلل
چیشدی دوباره؟؟
( سریع از ماشین پیاده شدم همونطور که بارون نم نم میبارد احساس لرز کردم!)
چقدر بهت گفتم نیا!! گوش کردی؟؟ نه نکردی به خاطر اینکه لجبازی لجباااز
( حالم اصلا دست خودم نبود حالت تهوع داشتم ،
چشم هام رو محکم روی هم قرار دادم و دوباره باز کردم و با صدایی بلند همراه با بغض بود داد زدم) آره رسول من لجبازم لجبازم دیگه!
تو میبینی حالم خوب نیست بازم میبینی ولی دم نمیزنی از موقعی که پامو گذاشتم تو ماشین یه رونننند داری تو گوشم میخونی ، ای خاک برسر من کنن که به خاطر تو اومدم به خاطر تو که تنها نباشی ، اصلا مشکلت با من چیه هااا؟؟ چیههه
_ چی داری میگی واسه خودت؟؟
اصلا دیگه نمیام خودت برو اینطوری کسی تو دست و پات نیست
_ ( دستش رو از پشت گرفتم ..) میفهمی چی میگی؟! وسط این جاده تو این بارون کجا میری!
تو کی هستی که هم سرم داد میزنی
هم برام تعیین تکلیف میکنی؟؟
شوهرت!
ادامه رمان👈@stst89🌻
هدایت شده از «تبادلات گاندویی» پنج شنبه
#محمد
اعلام
🇮🇷🇮🇷آغاز عملیات🇮🇷🇮🇷
امیر در رو باز کرد و رفتیم تو که متوجه شدن و تیر اندازی کردم ولی من محل ندادم و چند تا تیر زدم به دست و پاشون و رفتم که اتاق تهی توجه رو جلب کرد
رفتم و با دیدن تصویر جلوم پاهام سست شد
و داد زدم و گفتم
یا خدااااااااا
داووووووووود
اگه میخوای ادامه ی این رمان زیبا رو بخونی
سریع عضو این کانال بشو 😍😍
@MMAALL
اینم لینک کانال😍