eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
400 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
دختࢪ بود ڪہ پدࢪش‌ شهید شد... دانشگاه ڪہ‌ قبول‌ شد، همہ‌ گفتند: با سهمیہ قبول شده! (: ولے هیچوقت نفهمیدند ڪلاس او‌ل وقتےخواستند بہ‌ او یاد بدهند ڪہ‌ بنویسد بابا! یڪ‌ هفتہ دࢪتب سوخت💔 🖤🌱"𝐽𝑂𝐼𝑁" ᯓ@FQtmiom
پیامبر اکرم (ص): روزه‌ی روز عرفه گناهان سال گذشته و آینده را پاک میکند.✨ 🖤🌱"𝐽𝑂𝐼𝑁" ᯓ@FQtmiom
از‌ قشنگیایی‌ این‌ دنیا‌ یکی‌ رو‌ نام‌ ببر: + علی‌بن‌ابیطالب‌. - گفتنددیکی! نه‌ همه‌ را("! 🖤🌱"𝐽𝑂𝐼𝑁" ᯓ@FQtmiom
•• حضـرت علـے"ع" فرمودند⇣ بھ اندازه اۍ ڪه طاقت عذاب دارۍ، ..💔 دو‌دقیقه‌روی‌ِاین‌حدیث‌فکر کن🙂💚 🖤🌱"𝐽𝑂𝐼𝑁" ᯓ@FQtmiom
‌از خانوم‌ عقیلهُ‌العرب‌ سوال‌ کردند ؛ چه‌ چیز در راهِ‌ اسارت‌ شمارا آرام‌ میکرد؟ بی‌بی‌ فرمودند: چادرم‌ را زیاد می‌بوییدم! چرا که‌ برادرم عَبّآس بسیار بر آن‌ بوسه می‌زَد.. 🖤🌱"𝐽𝑂𝐼𝑁" ᯓ@FQtmiom
سلام قشنگا من اومدم می پارت می خواد ؟
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨✨ یهو به سمتم هجوم آورد با پاش به سینم کوبید دقیقا جایی که قلبم وجود داشت . دردی که داشتم هزار برابر شدید تر شد آخ خیلی بلندی از میانه ی لبم خارج شد از درد توی اون اتاق وسطش دراز به دراز افتادم دوباره پاشو رو قلبم گذاشت و فشار داد آیسان: ببین در حدی نیستید که بخوای با من در بیوفتی ! نه تو نه اون داداشت . هر لحظه امکان مرگم وجود داشت وقتی حال زارمو دید پاشو برداشت و اینجا رو ترک کرد حمید هم دست های محمد باز کرد و رفت قابلیت تکون دادن خودمو نداشتم تا برم و به داداشم پناه ببرم درد خیلی عجیبی تو قلبم بود . احساس ضعف داشتم نفسم تنگ بود قبلم داشت از جاش کنده میشد حالا تهوع داشتم قفسه ی سینم تخت فشار های قلبم بود . حتی قدرت اینکه دستمو به سمت قلبم ببرم هم نداشتم. نفسم به شمار افتاده بود . آنقدر سرفه زدم تا خوابم برد وقتی چشمام رو باز کردم محمدو بالا سرم دیدم چند دقیقه فقط داشتم بهش نگاه می کردم . انگار تو شوک بودم . این که بیهوش بود چرا الان بهوشه ؟ وقتی سکوتمو دید مظطرب گفت محمد: خوبی جان دلم دوباره تک سرفه ایی زدمو با صدای آروم گفتم رسول: از کی بهوشی ؟ چرا اینجایی چرا با این پای زخمیت اومدی پیش من. نمیگی درد میگیره قربونت برم من محمد: میشه یه نفس بگیری انگار نه انگار انقدر سرفه زد برای نفس تنگیش تا بیهوش شد . بعدم وقتی قلبم اینجا داشت پر پر میزد بدن باید بره پیش قلبش دیگه نه ؟ ببینم صورتتو چیکار کرده نامرد که یه ور صورتت تقریبی کبوده؟ پای چشمشو نگاه وایی چشمام گرد شد رسول: تو از کجا دیدی؟ محمد: وقتی دستامو باز کردن بهوش اومدم نپیچون چیکار کرد باهات ؟ رسول: هیچی با لگد زد تو صورتم محمد : الهی پاش بشکنه که با قلب من این کارو کرده وقتی زدم زیر خنده با اخم گفت محمد: چرا میخندی رسول: همه میگن الهی دستش بشکنه اما الان باید بگیم پاش بشکنه یه خورده بامزس😂😂. محمد: خیلی بی مزه ایی دستشو گرفتم کششوون به ستم گوشه ایی از اون اتاق تنگ و تاریک نمور وحشتناک رفتیم روی زمین نشست و پاشو دراز کرد و منو تو بغل خودش جا داد. سرشو رو سرم گذاشت و آروم دستشو روی کمرم می کشید . خودمو تو بغلش قایم کرده بودم که نکنه این گرگ ها بخوان منو ازش جدا کنن . من تحملشو ندارم بدون محمد میمیرم . هنوزم قبلم درد می کرد تپش قلب شدیدی داشتم تند تند نفس می کشیدم متوجه ام شد از خودش جذام کرد تو چشم های پر ابهتش نگاه کردم محمد: دورت بگردم قلبت درد می کنه؟ رسول:یه کوچولو محمد: منم باور کردم رسول: آره باور کردی نگاه قیافتو با تأسف نگاهم کرد دوباره خودمو تو بغلش جا دادم رسول: میشه از خودت دورم نکنی تازه فهمیدم چقدر بهت وابسته ام محمد:این حس دو طرفه اس فدات شم من هیچوقت از خودم جدات نمی کنم اونم بین این گرگ ها مگه میشه من جگر گوشمو از خودم دور کنم دورت بگردم خودمو بیشتر تو بغلش جا دادم احساس می کردم دیگه تپش قلب ندارم یادم باشه بغل های محمد مظهر امنی برای قلبمه . با اینکه توی این وضعیت هستم اما خداروشکر می کنم که میان این موجوداتی شبیه آدم محمدو برام فرستاده مثل فرشته ی نجات ! رسول: یه چیزیو دقت کردی ؟ محمد: چی؟ با خنده گفتم رسول: از وقتی که گروگان گرفته شدیم مهربون تر شدی محمد: راست میگیا 💙🦋💙🦋💙🦋💙🦋💙 این انقلاب به وسیله ی جان های مردم ، مردم همین کشور تحقق پیدا کرد روحیه ی انقلابی جان این ملته روح این ملته ✍پخشی از سخنرانی آیت الله خامنه ایی بعد از شهدای جنگ تحمیلی و انقلابی جوانان امام زمانی هستن که در این راه قدم بر می دارند و راه انها را ادامه می‌دهند تا این مردم امنیت داشته باشن .جوانی گمنام که سعی دارند امنیت را برای این مردم انقلابی فراهم کنند . آنها حاضرند از جان خودت بگذرند تا مردم حتی یک دقیقه طعم بی امنیتی را نچشند اما بعضیامون قدر این جوانان سلحشور کشور عزیزمان ایران را نمی‌دانیم که صبح تا شب برای امنیت ما تلاش می کنند .شرمنده خانواده اشان می شوند تا شرمنده ی مردمشان نباشند اصل کلام این است که مفهوم این رمان جوانانی هستند که حاضرند برای من و تو تمام زندگی خود را بدهند آنها سر می‌دهند اما سر تسلیمی ندارند در راه خدا قدم گذاشته اند و سرباز حضرت مهدی (عج) هستند این کار ها هم روح بزرگ می خواد و دل بزرگ هم قلب پاک می خواد کسانی هستند از زرق و برق دنیا بیزارند و از خانواده های خود دل کنده اند تا روزی داعشی ها و جاسوسان کشور های قدرتمند به کشورمان حمله نکنند و ما را به تاراج نبرند مثل مدافعان حرم تمام فوحش هایی که بهشون میگن رو تحمل می کنند برای من و تو. و این رو یادمون نره که ما لیلا های صبوری هم داریم که با صبوری خود برای ما امنیت سازن نویسنده :✍بانوی بی نشون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خداوند نخواهد گذشت!! تا الان شنیده‌اید که رهبر معظم انقلاب بگویند خدا از فلانی نخواهد گذشت؟!؟ °•فاطمیون•° °•☾︎@FQtmiom☽︎•°
متشکرم که لف میدید !
نظر که نمیدید . لف هم میدید من اصلا قهرم