eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
403 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه به این پی بردم که رستا چقدر اسم قشنگیه🎀😁⭐ .………… خیلی آها راستی یادم رفت شخصیت رستا رو بزارم
نظر نمیخواد دیگه معلومه عالیه ….……… عزیزی خوشگلم ♥️🤝🏻
آییی قربون دستت ای کاش همیشه همینطوری پارت بدی عالی بود دختر عالی ........ خواهش می کنم گلم ان شاء الله دیگه اگه وقت کنم روزی سه پارت داریم 😁 که شاید برای مهر تموم بشه
عالیه رمانت ......... قربونت عزیزم 🌱♥️
نظرات قشنگتون نمیدونم چرا امروز دوست داشتم به این روش جواب بدم. گاهی اوقات مود خودمو درک نمی کنم . فقط حمایت کم بودا اگه انرژی بدید شب ۴ یا ۵ پارت داریم
حمایت حمایت مدیر محترم حمایت
به‌ نام‌ او که‌ در هر‌ شرایطی‌‌ کنارمون‌ هست‌ و شده‌ تمام‌ هستی‌ما💙✨✨ اهم اهم🤭نویسنده باهاتون صحبت میکنه: در خدمتتون هستم با فصل چهارم رمان «تمام هستی من»😍😌 +برای چی بردنش اتاق عمل دانیال؟...چه اتفاقی براش افتاده؟ _____ سردسته اشون بهم نزدیک میشه و با یه لبخند شیطانی، یه پاش رو محکم روی زخمم فشار میده و با اون یکی پاش، دستمو لگد میکنه. لبخندش تبدیل به قهقهه میشه _______ چیزی نمونده بیفته رو زمین که با گام های بلند خودمو بهش میرسونم و قبل برخورد سرش، با زمین، جسم بی جونش تو بغل من فرود میاد. یاخدا! ________ ناله ی بلندم رو بعد از فرو رفتن شئ تیز به قفسه ی سینه ام رو تو گلو خفه میکنم. یه زخم عمیق با کشیدن قمه از قفسه سینه ام تا یه وجب بالای پهلوم، ایجاد میشه. _________________ میخواد چیکار کنه؟ انقد هول کردم که نمیتونم حرفی بزنم. با حالت دو، از رستوران خارج شد و از روی گاردریل پرید اون طرف دقیقاً وسط جاده. _________________ رمانی پر از شلوغ کاری و غم و شادی و خنده!😎 هر کس این رمان رو خونده سراسر هیجان شده!😱 بهت پیشنهاد میکنم بیای و حتماً بخونیش🤓 @tamam_hasti_man
" رمان: شــعلہ های انتـــقام² " بخشــےازرمــان): چـرا حتی یک لحظـہ نتونسـتم بغلش کنم گــناه من چی بود! " •کـاش هیچ وقـت بدستـش نمے اوردمـ… •اقا خوبـید زنگ زدمـ امبولانس الان میرسہ •من راستش… •زندگے مثلہ چرخ و فلکــه بلاخره نوبتــ،ماهم شد •چـرا هیچ ردی ازشــ نیســتـ! ‌•نههه یلــداااا ‌•ادمـ بی لیاقتے بودم که نشـد ازشون محافظت کنم.. •دلم یـک اݝــوش میخــواد از جنس مرگــ" •بزرگــاش میبخشن من نه من اهل کینه ام.. •دیگـه اخـر خطہ اینــجا فقطــ یک نفــر میمونه! •قــسم خوردمـ نفستو قطع کنم! •نهههه داداششش… •چہ اشک هایے که خون باریــدن.. •خدحافـظ همــه امیدم! •پـایان یک زندگے تلخ" فصل جدید² یـه رمـان" محسـ،ولی هیجانے..طنز، عــاشقانه، برادرانه، والبتـه یزیدے که فصــل اولش تمــوم شد با پایانے خون" و فصـل دوم اغاز شد… اگه دوستــ داری رمانمو بخونــے بزن رو لینک و عضو کانالـم شو..🥲)؛ به قــلم:‌|𝒔𝒆𝒕𝒂𝒓𝒉| لینک کانال:⇩ @bjmmolhc11