#فاطمیه🖤 حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود ای که بستی راه را در کوچه ها بر فاطمه گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود

🍃 خواننده سرگذشت پیچیده و سخت شخصیت های رمان گمراهی باشید. _ بعد ده سال پیدات شده که چی؟ _ پس من میرم تا با دیدنم یه وقت یاد گذشتت نیوفتی. _ ولم کن بابا نفس عمیق بکش، نفس عمیق بکش. _ تو خونت مخدر پیدا شده بعد تو به من میگی هیچی؟ _ میتونی خوشبختش کنی؟ _ من… به هیچ کس نمیگم، باور کن، به خدا دهنمو میبندم و به هیچکس نمیگم. _ منو عصبانی نکن بد میبینیا. _ اصلا میدونی با چه بدبختی و زجری سرپا شد؟ _ اگه نگرانشی کمتر زخم زبون بزن. _ میدونن کی پاشو تو خونشون گذاشته؟ _ هر کار کنم دلم باهاش صاف نمیشه. _ ماه پشت ابر نمیمونه دانشجوی نمونه. _ بابت گذشته ی سختی که برات بوجود آوردم… معذرت میخوام. _ اگه قراره بیفتم تو چاه، اونم با خودم میکشونم تو چاه. _ همه ی اینا به نفع خودته حتی اگه خوشت نیاد. _ من دیگه نمیخوام بهش فکر کنم، دیگه نمیخوام با فکر کردن بهش با کینه بهت فکر کنم. _ میتونی بهش نزدیک شی و از ارتباطت باهاش استفاده کنی. _ چیزایی که گفتین باعث نمیشه شما اختلال اضطراب بگیرید. برای خوندن رمان وارد کانالمون بشید❤️👇 https://rubika.ir/exciting_novel

#تب کانال در روبیکا هست 🍃

میشه تا آخر شب بشیم ۵۸۰ ؟

رزق شبانه 🖤

خیالم راحت شد

به وقت فرمانده ۱:۲۰ چشم من خیره به عکس قشنگت بند شده با چه حالی بنویسم که دلم تنگ شده ....!

سلام علیکم

حال شما!

فقط یه هول ریز تا ۶۰۰تایی شدنمون مونده ها

و احتمال داره که پارت گذاری رمان رو تو آمار ۷۰۰شروع کنم پس زیادمون کنید