eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
401 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
https://harfeto.timefriend.net/16414135221115 پیام ناشناس هست درباره ی ادمین هر نظری پیشنهادی دارید به صورت ناشناس بگید حتما به نظرهاتون احترام میزارم و سعی میکنم عمل کنم در پناه حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم ولی من بیشتر چالش انجام میدم😊😍💙
بفرمائید تقدیم به نگاه های زیباتون💙🦋😍
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘ 🌼☘🌼☘🌼☘ 🌼☘🌼☘ 『زیبایی از دست رفته』 #𝐏𝐚𝐫𝐭39 بلاخره عروس و داماد بوق زنان اومدن. مادر روی سر اسرا و رسول اسفند دود میکرد و من و دختر خاله ها هم نقل میپاشیدیم. مادر به سمت رسول و اسرا رفت و در آغوششون گرفت. منم به سمت اسرا رفتم و بغلش کردم. _داداش منو اذیت نکنیا مواظبش باش. خندید و لپم رو کشید. به سمت رسول رفتم و بغلش کردم و در گوشش گفتم: _دیدی اول تو داماد شدی؟(😁) _حالا فردا شب معلوم میشه! ترسیده به داداش رسول نگاه کردم.چشمکی زد و از کنارم رد شد...سرمو برگردوندم که اقا محمد و مادرشون رو دیدم که با اسرا و رسول سلام علیک میکردن و تبریک میگفتن. رسول چیزی در گوش آقا محمد گفت که باعث شد نگاهش به سمت من برگرده. همه که رفتن داخل خانه آقا محمد جلوی در وایستاد. رو بهش گفتم: _شما به رسول گفتین؟ _بلاخره آدم باید واسه ی یه سری چیزا غرورش رو کنار بزاره! نگاهش رو به زمین داد و گفت: _جوابتون چیه؟ _هرچی داداشم بگه! _خیلی جالبه آخه داداشتونم گفت هرچی خواهرم بگه!😂 خندم گرفته بود ولی جلوی خودمو گرفتم. _باید فکر کنم. نگاهش رو مظلوم کرد و دستشو گذاشت روی قلبش و گفت: _پس تکلیف اینجا چی میشه؟🥺 دیگه نتونستم جلوی خندم رو بگیرم و سرم رو پایین انداختم و آروم خندیدم. .................................................................. نویسنده بعد از نوشتن این پارت غش کرد:) تماام نویسنده:گاف✍🏻💜 @roomanzibaee بقیشو بیا اینجا بخووون ببین عطیه چیمیگه بهش😂👇 @roomanzibaee