هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
#خاطرات_سفر_کربلا
#پارت_1
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘☘☘
من فاطمه هستم و 10 سالمه امروز با خانواده حرکت کردیم سمت مرز ایران و عراق. مامان بزرگ، خاله، عمه، عمو، دایی، مامان و بابام و داداش کوچیکم محمد😊 اونجا پاسپورت هامون رو نگاه کردن با ساک هامون و وسایل مون از اونجا دیگه پیاده روی شروع شد. داشتم خسته می شدم به بابا گفتم بابا به دور ور نگاه کرد یکدفعه............
اگه میخوای بقیه شو بدونی در کانال زیر عضو شو👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@RamadanYajamna