eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
366 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
این پیر اهل دل ر جلوی درب مسجد سرشان را بالا آوردند و نگاهی به اطراف کردند. بعد با حالتی نالان و افسرده گفتند:آه آه، آقا جان...دوباره آهی از سر حسرت کشیدند و فرمودند:<<بروید در این تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا میکنید؟!>> ...شب موقع نماز فرا رسید. در شب های دوشنبه و غروب جمعه ایشان مجلش موعضه داشتند. یک صندلی برایشان میگذاشتندو این مرد وارسته مشغول صحبت میشد. آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند،اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند. بعد شروع به صحبت کردند. موضوع بحث ایشان به همین شهید مربوط میشد. در اوخر سخنان خود دوباره آهی از سر حسرت در فراق این شهید کشیدند. بعد در عظمت این شهید فرمودند:<<این شهید را دیشب در عالم رؤیا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمد:تمام مطالبی که(از برزخ و...)میگویند حق است. از شب اول قبر و سؤال و... اما من را بی حساب و کتاب بردند.>> بعد مکثی کردند وفرمودند:<<رفقا،آیت الله العظمی بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمیدانم این جوان چه کرده بود. چه کرد که به اینجا رسید!>> من با تعجب به سخنان حضرت استاد گوش میکردم. به راستی این جوان چه کرده بود که استاد بزرگ اخلاق و عرفان این گونه در وصف اوسخن میگوید!؟ بعد از مراسم ختم به یکی از دوستان شهید گفتم:این شهید چند ساله بود؟ گفت:نوزده سال! دوباره پرسیدم:در این مسجد چهکار میکرد؟طلبه بود؟ او جواب داد:نه،طلبهی رسمی نبود. اما از شاگردان اخلاق و عرفان حضرت استاد بود. در این مسجد هم کار فرهنگی و پذیرش بسیج را انجام میداد.