eitaa logo
•°از تـبـار فـاطـܩــہ۳۱۳°•
401 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
107 فایل
بـسـم ربــ الحـسـیـنــ⁦❥ °•کانال فدایی امام حسینــ⁦°•♡ °کپی:حلالت رفیق هدف چیز دیگس° شروع‌خـ¹²\⁹\¹⁴⁰⁰ـادمی °بـہ کورے چشم בشمناט اسلام ساבیس خوراט نظامیم😎°
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام . عالییییییییییی رسول چه خوابی دیده بود ؟؟؟ لطفا رسول رو راهی بیمارستان کن و اینکه پارت های بیشتری بده . این چند وقت خیلی نتونستی پارت بدی لطفا چند تا پارت پشت سر هم بده تا جبران بشه . بازم تشکر میکنم بابت رمان زیبای شما 💖💖💖💖 …………… به نظرت چه خوابی می دونه باعث پریشونی رسول بشه ؟ خواهم کرد فقط یه کوچولو صبر عزیزم از الان به بعد دیگه پارت گذاری ها فشرده هست
سلام عزیز دل سه تا نکته اول اینکه ما بچه های محسولی یعنی محمد و رسول باهم خیلی رمانت رو دوست داریم و من تمام رمان های ایتا و روبیکا را دارم تو از همشون بهتری نکته دوم زمان پارت گذاری کی و چند پارتی هست که من آنلاین بشم بخونم نکته بعدی لطفا بیشتر پارت بزار میشه؟ من شما را به همه دوستانم معرفی کردم ………………… سلام گلم شما لطف دارید عزیزم 🫂 شبا بین ساعت ۲ تا ۳🍂 بعله از الان به بعد پارت گذاری فشرده هست تا زود تر تموم بشه 🫀 ممنونم از حمایتت♥️
تازه به این پی بردم که رستا چقدر اسم قشنگیه🎀😁⭐ .………… خیلی آها راستی یادم رفت شخصیت رستا رو بزارم
نظر نمیخواد دیگه معلومه عالیه ….……… عزیزی خوشگلم ♥️🤝🏻
آییی قربون دستت ای کاش همیشه همینطوری پارت بدی عالی بود دختر عالی ........ خواهش می کنم گلم ان شاء الله دیگه اگه وقت کنم روزی سه پارت داریم 😁 که شاید برای مهر تموم بشه
عالیه رمانت ......... قربونت عزیزم 🌱♥️
نظرات قشنگتون نمیدونم چرا امروز دوست داشتم به این روش جواب بدم. گاهی اوقات مود خودمو درک نمی کنم . فقط حمایت کم بودا اگه انرژی بدید شب ۴ یا ۵ پارت داریم
حمایت حمایت مدیر محترم حمایت
به‌ نام‌ او که‌ در هر‌ شرایطی‌‌ کنارمون‌ هست‌ و شده‌ تمام‌ هستی‌ما💙✨✨ اهم اهم🤭نویسنده باهاتون صحبت میکنه: در خدمتتون هستم با فصل چهارم رمان «تمام هستی من»😍😌 +برای چی بردنش اتاق عمل دانیال؟...چه اتفاقی براش افتاده؟ _____ سردسته اشون بهم نزدیک میشه و با یه لبخند شیطانی، یه پاش رو محکم روی زخمم فشار میده و با اون یکی پاش، دستمو لگد میکنه. لبخندش تبدیل به قهقهه میشه _______ چیزی نمونده بیفته رو زمین که با گام های بلند خودمو بهش میرسونم و قبل برخورد سرش، با زمین، جسم بی جونش تو بغل من فرود میاد. یاخدا! ________ ناله ی بلندم رو بعد از فرو رفتن شئ تیز به قفسه ی سینه ام رو تو گلو خفه میکنم. یه زخم عمیق با کشیدن قمه از قفسه سینه ام تا یه وجب بالای پهلوم، ایجاد میشه. _________________ میخواد چیکار کنه؟ انقد هول کردم که نمیتونم حرفی بزنم. با حالت دو، از رستوران خارج شد و از روی گاردریل پرید اون طرف دقیقاً وسط جاده. _________________ رمانی پر از شلوغ کاری و غم و شادی و خنده!😎 هر کس این رمان رو خونده سراسر هیجان شده!😱 بهت پیشنهاد میکنم بیای و حتماً بخونیش🤓 @tamam_hasti_man