eitaa logo
فدایے ࢪهبࢪ
60 دنبال‌کننده
682 عکس
163 ویدیو
7 فایل
''♥مٺولد️⇦۱۴۰۰/۴/۲۵ ''💚ناشناسمونھ⇦ https://harfeto.timefriend.net/16322253063127
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ☆♡بنرهای تبادلات آدرینا♡☆
پایان تبادلات پر جذب آدرینا♡ تمام کانال هایی که معرفی کردم از نظر اخلاقی و مذهبی تایید شدن✓ یه نگاهی به بنرها و کانال ها بندازید قطعا موندگار میشید☆ مدیران گل نیم ساعت بعد بنر هارو پاک کنید و جذبا رو پیوی بگید♡ کانال شرایط و جذب هام: https://eitaa.com/joinchat/3319988375Ca244334e72 آیدیم: @pMFNMp
هدایت شده از ضامن اهو
آغاز تبادلات گسترده ضامن آهو🌱✨ اد تبادلات می شم:)🌻 ¹🌱آمارتون +۱۲۰ باشه، کمتر پذیرفته نیست! ²🌱حتما در اینفو تب عضو باشید. (وگرنه از هرگونه تبادل معذورم) ³🌱وسط تبادل پست نگذارید... (به دلیل جذب بیشتر...) ⁴🌱کانالتون حتما مذهبی باشه... 🍃اطلاعات اینفو رو حتما بخونید🍃 https://eitaa.com/joinchat/1025310892C71343eda0c آیدی : @neoteric 🍒🦋
هدایت شده از ضامن اهو
هدایت شده از ضامن اهو
♥️ دخترانِ فاطمـے ♥️ (◍•ᴗ•◍) ❤ گروه مذهبی مخصوص دخــترای چـــادری 🙂✨ کلی پروفایل های چادری و مذهبی خوشگل میزاریم😇✨ کلی بیو مذهبی زیبا ☆ متن های مذهبی زیبا 👑✨😍 عکس حرم امام رضا♥️ عکس حرم امام حسین♥️ عکس جمکران♥️ @Dokhtaran_fatemee. 😊 : لینک کانال حتما یه سر به گروه بزن و اگه خوشت اومد ممنون میشم عضو بشی😄♥️
هدایت شده از ضامن اهو
💖فاطمه 💖: پارت ۶۱ /صدای پای آشنا محمد :وارد اتاق شدم رشید کنار فرشید بود و داشت دلداریش میداد یاد سعید افتادم که دکتر می‌گفت حالش خوب نیست و اگه تغییری نکنه دستگاه رو ازش جدا میکنن اگه فرشید بفهمه که نابود میشه نفس عمیق کشیدم و رفتم سمتشون و گفتم :خوبی فرشید جان 🙃 فرشید ناامیدانه در حالی که بغض تو گلوش بود گفت :اقا ‌همش تقصیر من بود 🥺من بودم که به صدا ها حساسیت نشون میدادم من بودم که باعث شدم سعید ..... محمد :نزاشتم حرفش رو بزنه و گفتم چرا خودت رو این قدر مقصر میدونی ها تقصیر تو نیست ....حالا بگو ببینم حالت چطوره خوبی سر دردت آرومه فرشید :آقا راستش خیلی سرم درد میکنه 🥲 محمد هم خم میشه و میگه :چیزی نیست رفیق خوب میشی بعد آروم پیشونیش رو بوسید فرشید گفت :اقا رسول خوبه 🥺گفتن که اونم زخمی شده محمد لبخندی میزنه و میگه :خوبه فرشید جان خوبه نگران نباش استراحت کن من دیگه باید برم سایت رشید جان تو بیمارستان میمونی هر خبری شد به منم بگی 🙃 رشید لبخندی میزنه و میگه :حتما آقا چشم ...خدا کنه حال سعید هم خوب بشه معجزه ای بشه و بهوش بیاد محمد چیزی نمیگه و سرش رو پایین میندازه و میگه :خدا کنه 😔 خونه ی رسول رقیه :غذا آماده شده بود ولی هنوز نه خبری از رحمان بود و نه خبری از رسول هر چقدر هم بهشون زنگ میزنم جوابی نمیدن که نمیدن نگران شون بودم احساس کردم یه اتفاقی براشون افتاده دل شوره داشتم از پس اضطراب داشتم که گریه ام گرفته بود حد اقل به رحمان زنگ زدم باز هم جواب نمی‌داد چرا رحمان جواب نمیده 🥺🤦‍♀️ پ.ن..همه این اتفاق ها در صدای پای آشنا @saday_pay_ashna خوش اومدید
هدایت شده از ضامن اهو
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه من ادمین قرانی هستم درون کانال شاد در ایتا هم کانال داریم ادمین در کانال ایتا نیاز داریم ولی اگه دوست دارید در کانال شاد ما فعالیت قرآنی داشته باشی باید در کانال ایتا ما فعالیت خوبی داشته باشی . اگه بتونی در کانال شاد ما فعالیت خوبی کنی و جز ادمین های برتر حساب بشی جایزه های نقدی داره اگه باز هم میخوای باکانال ما درون شاد و ایتا آشنا بشی به کانال زیر مراجعه کن. @DarolQoranavaj برا عضویت در کانال شاد به پیوی مدیر مراجعه کن👇👇 @vdhjfrjhv اگه دوست داری فعالیت کنی و ادمین بشی به آیدی زیر مراجعه کن @vdhjfrjhv قول بده خوب کارت رو انجام بده تا به موفقیت برسی ورود پسران ممنوع است.
هدایت شده از ضامن اهو
🧕_سلام خوبی😕 🧕🏼-سلام مرسی🙂چیشده؟ 🧕_از بس عضو کانالایی بودم که مطلب مذهبی نداشتن خسته شدم😫 چرا تو جامعه دیگه عفاف و حجاب بانوان و غیرت و حجاب آقایان وجود نداره😞 🧕🏼-اینکه ناراحتی نداره🙃 من یه کانال مذهبی خوب میشناسم که علاوه بر مطالب مذهبی، یکم مطالب زنگ تفریحی هم توش میزارن که خسته نشی😉یه جورایی همه چی کده س «حــدیــثـــ‍🌱 عــــشـ❤️ــق» کـانـالی بـرای عـاشـقـان حـدیث هـای قرآنـی و چــادر بانـو‌فاطـمه ❤️🌱❤️ https://eitaa.com/joinchat/3993829524C787416c761 👆👆👆👆 زود عضوشو و مطالب مذهبی، انگیزشی، طنز، پس زمینه ی گوشی، بیوگرافی، رو از دست ندی🙂
هدایت شده از ضامن اهو
مرضیه: نمیتونستم تو اون حالش نگاش کنم😭 ــــــ آروم باش الان چشم دیانا دنبال ما است میخوای نا امیدش کنی؟ ــــ: گفت باید دورش خلوت باشه چهار روز هم باید بستری باشه ـــــ: منو بزارید خونه خودم داشتم نماز میخوند و دعا میکردم که تلفنم زنگ خورد ــــ: الو بفرمایید ناشناس: خانم جوادی؟ ــــــ: بله بفرمایید ــــ: میشود خودتون را معرفی کنید من واقعا نمیدونم شما کی هستید ناشناس: من...... من مژگان عباسی هستم : چی 😳 مژگان: ببین لطفا قطع نکن من پیش افراد سایه کار میکنم اونا میخوان.............. ـ خب خانم کوچولو چطوری؟ ـ من مامانم و میخوام😭 ـ مرضیه اصلا حالش خوب نیست باید ببریمش بیمارستان ـ خب بهتون تبریک میگم ـ اونا پرونده پروژه2022را میخوان ـ بچم کجاست ـ قرار بود بچم......... چیه داشتی میخوندی؟ برو تو کانال رمان را کامل بخون👩‍💻 پر از اتفاقات مختلف😭😂😒😡😋 پر از هیجان🙈 برو تو کانال پشیمون نمیشی😉 https://eitaa.com/bachemohandec
هدایت شده از ضامن اهو
رفاقت با {} خیلی سخت نیست! توی اتاقتون یه پشتی بزارین؛ آقا رو دعوت کنین. یه خلوت نیمه شب کافیه. آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه...🙂💔 @sygsiheiobe اگه به امام زمان ارادت داری عضو کانال شو این دعوت رو رد نکن...🙂
هدایت شده از ضامن اهو
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️ 🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️ ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️ 🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️ ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️ 🥀❤️🥀❤️🥀❤️ ❤️🥀❤️🥀❤️ 🥀❤️🥀❤️ ❤️🥀❤️ 🥀❤️ ❤️ اولین روز دانشگاهم بود.ساعتو که نگاه کردم ۵صبح بود.باعجله به سمت حموم رفتم یه دوش یه ربعه گرفتم اومدم بیرون. یه ست تیشرت قرمز تنم کردم و روی صندلیم نشستم. موهای لخت و خرماییم رو سشوار کشیدم و تیغ ماهی بافتم. یه نگاه به خودم تو آیینه کردم . یه دختر ۱۹ساله خوش تیپ یا به قول امروزی ها داف خودمو که برنداز کردم و تموم شد.سریع به سمت کیفم رفتم کتاب و دفترو خودکار بلاخره چیشدن منظمشون تو کیفم تموم شد. از پله ها پایین میرفتم و تو فکر بودم که یهو زیر پام خاله شدو با کله معلق پایین رفتم. کمرم داغون شد. مامان از آشپز خونه بیرون اومد و با تعجب به من نگاه کرد سریع پا شدم خودمو جمع و جور کردم . که ناگهان پدر گرامی و اما خوابالو از اتاق بیرون اومد . مامان با دیدن بابا بهش گفت:ساعت خواب آقا آقا رو با یه لحنی گفت که نزدیک بود از خنده املت شم روی زمین. آیدی چنل: @roman_royai_man انتظار نداری که کل پارتو برات بنویسم عضو کانال شو بخون🙂❤️😎
هدایت شده از ضامن اهو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاام سلاام 🌸 ببینم دنبال یه کانالی میگردی که همش فعالیت داشته باشه ؟؟ میخوام یک کانالی رو بهت معرفی کنم که یک عالمه 😋 《♡ اسلایم .. اسمرفود .. هنر .. کاردستی .. چالش ‌‌.. پرداخت ایتا ‌.. والپیپر .. انیمیشن .. خلاقیت .. طنز .. اطلاعات عمومی .. معما .. نقاشی ♡》 داره فوری عضو شو تا از فعالیت های ناب شیرین بیان جا نمونی 😉🌹 ╔═∞═๑☆❤️☆๑═∞═╗ @home_happy ╚═∞═๑☆❤️☆๑═∞═╝ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از ضامن اهو
*📚 رمان زیبای * ✨ قسمت👈بیست نهم ✨ همونجوری که چشم تو چشم بودیم، گفتم: _دوست دارم.😍🙈 یه دفعه زد رو ترمز،وسط اتوبان... سرم محکم خورد به داشبرد.🤕ماشین ها با بوق ممتد و به سرعت از کنارمون رد میشدن.🚕🚙🚌روی صندلی جا به جا شدم و بدون اینکه نگاهش کنم پیشانیمو ماساژ دادم و با خنده گفتم: _امین خیلی بی جنبه ای..سرم درد گرفت.😬😁 هیچی نگفت... نگاهش کردم.سرش روی فرمان بود. ترسیدم.😧😥فکر کردم سرش با شدت خورده به فرمان. آروم صداش کردم.جواب نداد.نگران شدم.بلندتر گفتم: _امین،جان زهرا بلند شو.😨 @jvsyjvskbdhn 😉ادامش