زن، مظهر جمال است و زکاتِ جمال عفاف است؛ بر اساس دستور خداوند[5] رعایت حجاب بر زنان واجب است. آیا این بدان معناست که زن در حصار باشد و زندانی؟ خیر، حضرت فاطمه که حتی از انسانی نابینا خود را می پوشانید و رو می گرفت، در عین حال بیشترین تأثیر را در محیط سیاسی عصر خویش می گذاشت. شعار «آزادی زن» که مدتهاست در جوامع غربی و حتی اسلامی رواج یافته بیشتر بدین منظور است که زن از مصونیتی که شرع برایش فراهم آورده، خارج شود، تا استعمار به اغراض پلیدش دست یابد. آری! عفاف و حجاب پرچم استقلال و دژ مصونیت زنان متعبد و اندیشمند روزگار ماست و استعمار نیز از همین می ترسد. امام خمینی می فرمود: «اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است، بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.»[6] در جای دیگر می فرماید: «زنان آزاد هستند در بسیاری از امور شرکت کنند. آزادی به معنای واقعی، نه آنطور که شاه می خواست.»
🙏 نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام در روز اوّل ماه ذی الحجّه
مرحوم شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد» می نویسد:
در روز اوّل ماه ذی الحجّۀ ، خواندن نماز حضرت فاطمه علیهاالسلام مستحبّ است. این نماز، مانند نماز امیرالمؤمنین علیه السلام چهار رکعت است، در هر رکعت یک بار سوره حمد و پنجاه بار سوره توحید. پس از نماز، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام گفته شود و سپس این دعا خوانده شود:
«سُبْحَانَ ذِي الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنِيفِ ، سُبْحَانَ ذِي الْجَلالِ الْبَاذِخِ الْعَظِيمِ ، سُبْحَانَ ذِي الْمُلْكِ الْفَاخِرِ الْقَدِيمِ ، سُبْحَانَ مَنْ يَرَى أَثَرَ النَّمْلَةِ فِي الصَّفَا ، سُبْحَانَ مَنْ يَرَى وَقْعَ الطَّيْرِ فِي الْهَوَاءِ ، سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لا هَكَذَا غَيْرُهُ». (مصباح المتهجد، ص671/اقبال الاعمال، ص631)
✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😷😷 پاداش روزه یک روز از نه روز اوّل ماه ذی الحجۀ
1) عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله قَالَ: مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ أَيَّامِ الْعَشْرِ، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ يَوْمٍ أَجْرَ سَنَةٍ. (مستدركالوسائل، ج7،ص520 به نقل از لُبِّ اللُّبَاب راوندی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس یک روز از دهه اوّل ماه ذی الحجّۀ را روزه گیرد، خداوند به ازای هر روز، پاداش یک سال روزه را می نویسد.
2) عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله قَالَ: صِيَامُ كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيَّامِ الْعَشْرِ كَصِيَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ. (مستدركالوسائل، ج7،ص521)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: روزه هر روز از دهه اوّل ماه ذی الحجّۀ، معادل روز ماه رمضان است.
✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
لا یَبْقَی عَلَی ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ مَدَر وَلا وَبر إِلاَّ أَدْخَلَهُ اللهُ کَلِمَهَ الأسْلامِ(1)
ترجمه
در روی زمین خانه ای نمی ماند، حتی خانه های گلین و خیمه های پشیمن، مگر آن که خداوند آیین اسلام را در آن وارد می کند.
شرح کوتاه
روز به روز این حقیقت آشکارتر می شود که جهان بر سر دو راهی است، یا اسلام را می پذیرد و یا هیچ دینی را نمی خواهد نخواهد پذیرفت، از آن جا که لادینی برخلاف سرشت آدمی است سرانجام به سوی اسلام جلب می گردد; و هم اکنون موجی از توجه به اسلام نقاط مختلفی از جهان را فرا گرفته است.
اما تکامل این موضوع به هنگام ظهور حضرت مهدی ارواحنا له الفداء خواهد بود; در آن روز شرک و بت پرستی از دنیا برچیده می شود و حکومت اسلام سراسر روی زمین را خواهد گرفت، آنچه که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در حدیث بالا بشارت داده است.
ا.....................
1. مجمع البیان، تفسیر سوره توبه.
به فرزندان خود احترام بگذارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا مورد غفران پروردگار قرار گیرید.)
پیامبرمهربانی🍃
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۱۸۷ و ۱۸۸
هر روز با تبلیغ و رژه بعلاوهی میتینگهای مختلف در ورزشگاهها و دانشگاهها هزاران جوان وارد سازمان شدند و باری دیگر #کاسبی_قدرت سازمان پررنگتر شد.
از طرفی هم ✍☆مسعود رجوی☆ خودش را کاندید ریاست جمهوری کرد.آن روز خیلیها خوشحال شدند.پیمان که سر و پا نمیشناخت و منتظر دورههای تبلیغات بود تا شهر به شهر برود و رای جمع کند.اما این خوشی تاب نمیآورد و رجوی رد صلاحیت میشود. یاد روزهایی میافتم که سازمان خنجر از پشت به انقلاب میزد.
یاد روزی که پیمان نگذاشت برای رای به قانون اساسی پا پیش بگذارم...خودکرده را تدبیر نیست..! آنها اگر #واقعا_انقلابی و مخلص امام بودند به قانونی که امام پیش از پیروزی انقلاب طرحش را ریخته بود و چندین نفر نظر دادند، اینگونه بیاعتنایی نمیکردند! چیزی از رسیدن بهمنماه نمیگذرد که خبر استعفای دولت موقت را اخبار اعلام میکند.بہ دنبال استعفای بازرگان، شورایانقلاب موقتاً امور کشور را تا مشخص شدن رئیس جمهور به دست میگیرد. ۵بهمنماه ابوالحسن بنیصدر با کسب بیش از ده میلیون رای به ریاست جمهوری رسید. 🇮🇷 ۲۲بهمن، هنگام طلوع خورشید انقلاب همگی در میدان شهیاد قدیم که بہ آزادی معروف شده است جمع هستند.بانگ آزادی از حلقوم حاضران برمیآید و درودبرخمینی از زبانشان نمیافتد.پاهایم خستہ شده و گوشهای روی زمین مینشینم.
از بین تن ها نرگس را خوب تشخیص میدهم.دست بچهای را گرفته و کودک درحال پخش شکلات است.دوست ندارم نامردی تمام شده در حق نرگس را در چشمانش ببینم. نرگسی که سنگ صبور روزهای فراق و اسارت بود.بیاختیار اشک از گونههایم پایین میچکد.چقدر بیرحمانه این قلب را ازجا کندم و آن را گوشهای از همان کیوسک دفن کردم.."خدای نرگس! #حکمت این دیدار چه بود که دلم را بہ آتش کشید؟.." پشت شمشادها قایم میشوم.
تا نزدیکیهای ظهر جمعیت برای خواندن نماز متفرق میشود.دیگر چشمم نرگس را نمیبیند.چند تن از بچههای سازمان را میبینم که پلاکارد بہ دست میخواهند حضورشان را جار بزنند.راه بسته شده و مجبورم چند خیابانی را طی کنم تا تاکسی بگیرم.
پیمان از اتاق بیرون میآید:
_کجا بودی؟ پری اومده بود دنبالت.
_راهپیمایی بودم.به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب مردم جمع شده بودن.
_آها...خب تو که میخواستی بری بهم میگفتی با تیم خودمون بفرستمت.
_حالا چه فرقی داره... مهم اینه رفتم.
_فرق داره! تو عضو سازمانے..اونم نه یه سمپاد یا یہ عضو تازه وارد! تو آموزش دیدهای! باید خودتو جدی بگیری.باید با اعضا و گروه بری.
پلکهایم را روی هم فشار میدهم.درسته میگویم.این موضوع به ذهنم نرسیده بود. چند روزی میشود از خانه بیرون نرفتهام.
صدای زنگ آیفون را که میشنوم به حالت دو به طرف در میروم.در را که باز میکنم با چهرهی گریان پری مواجه میشوم.ته دلم خالی میشود که یعنی چه شده؟خودش را در بغلم میاندازد و نالههایش اوج میگیرد.جان به لب شدهام
_چیشده پری؟چرا گریه؟ چیشده؟ دلم آشوب شد آخه دختر!
بالاخره از من جدا میشود و لنگان لنگان روی صندلی قرار میگیرد.
_وای رویا دست رو دلم نزار که خونه!
با این حرفها دقمرگتر میشوم.
_چیشده پررررری؟ تو رو خدا بگو چیہپه؟
_چی میخواستی بشہ؟ دل منم آشوبه رویا. دلم غصه داره!
کفرم در آمده دیگر!
_دِ جوون بہ لب شدم. میگی چیکار شده یا نه؟؟
_فکرکنم دارم مامان میشم.
_سر کارم گذاشتی؟
_نخیر! واقعا گفتم.
_جون من یه بار دیگه بگو پری!
بیخیال نگاهم میکند و قطعہ قطعہ تکرار میکند.
_من حاملهم!
با چشمان گرد قد و بالایش را نگاه میکنم. لبخند بیهیچ منتی به صورتم مینشیند.
_خُ...خب اینکه خیلی خوبه! باورم نمیشه پری، زندگیت از این رو به اون رو میشه.
باید خوشحال باشی! ناشکری نکن.
پوزخندی حوالهام میکند.
_دلت خوشه تو هم؟چه خوشحالی؟ من دارم بدبخت میشم.
هنگ به چهرهاش زل میزنم.بدبختی؟ مگر وجود بچه آرامش نیست؟
_این چه حرفیه؟ آقا امیر نمیخواد؟
از روی صندلی برمیخیزد. آهستہ زمزمہ میکند:
_هیچکس نمیخواد! نه امیر... نه سازمان... نه هم مَ..من.
از تعجب چشمانم گرد میشود.از کی پری آنقدر #بیعاطفه شده است و من بیخبر بودم؟
_
✍پینوشت؛
مسعود رجوی(زاده ۱۳۲۷ در طبس)،از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در دهه آخر حکومت پهلوی و رهبر سازمان است. فارغالتحصیل حقوق سیاسی از دانشگاه تهران. در سال۴۶ به عضویت سازمان مجاهدین خلق درامد در شهریور۵۰ توسط ساواک در تهران دستگیر شد و همزمان با اوجگیری انقلاب در سیام دیماه۵۷ به همراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.(فکرنکنم کسی این جنایتکار رو نشناسه ولی بد نیست آدم از دشمنش هم اطلاعات بیشتری داشته باشه)
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
┏◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚◚┓
☆اَلابِذِکرِاللهتَطمَئِنَّالقُلوب
☆☆رمان بلند امنیتی-بصیرتی-عاشقانه
☆ #کابوس_رویایی
☆☆قسمت ۱۸۵ و ۱۸۶
گره ترس به دلم میافتد.وقتی مینشینم سلام میدهیم حرکت میکنند.کار با اسلحه را در قرارگاه لبنان یاد گرفتهام.آن زمان همچین ترسی به دلم نبود، اما اکنون دلم تهی شده از شجاعت! در یک خیابان سوت و کور گشاد میایستند.گوشهای از این خیابان را سنگری کوچک پوشیده از گونیهای شن ساختهاند.پیاده میشویم. پشت سنگر مینشینم.اسلحه بر دوشم سنگینی میکند و آن را روی زمین میگذارم.ماشینها میروند.همه چیز عادی است.از دور صدای موتور میآید.نزدیک میشود. از ته ریشش میفهمم مذهبی است.بشاش احوالپرسی میکند و خداقوت میگوید.مردها هم خشک جوابش را میدهند.میپرسد:
_شما از کدوم دسته هستین؟
یکیشان اخم میکند.
_به تو چه!
در کمال احترام میگوید:
_ببخشید.من منظوری نداشتم.ما با چندتا از بچهها دوخیابونبالاتر کشیک میدیم.میخواستم بگم اگه یه ماشین شورلت قرمز دیدین که یه مرد تنها سوارش بود نزارین بره.
بعد هم شمارهی پلاکش را میدهد و خداحافظی میکند.یکهو توجهم به شورلت قرمز جلب میشود.ماشین باعجله از فرعی به خیابان میپیچد.با ایست گفتن مردها میایستد.چند دقیقهای میگذرد اما خبر از دستگیری نیست! برمیخیزم و پیش میروم تا بفهمم ماجرا چیست.پچپچهایشان واضح میشود.صحبت از جعبههای #اسلحه است که در صندوق #قایم شده.
_چرا باهاش خوش و بش میکنین؟
یکیشان برمیگردد:
_خودیہ! اشتباه شده!
به شمارهی پلاک نگاه میکنم:
_پلاک که خودشه.چطور میگین خودیه؟اگه فریب تون بده و...
نمیگذارد حرف به زبانم بچرخد.
_ #اونا ما رو فریب دادن.این اسلحهها #مال_ماست! #سهم ماست! ما به زحمت از پادگانا کش رفتیم بعد دو دستی خدمت آقایونِ برادران کنیم؟ اونا میخوان اسلحهها رو ضبط کنن، از کجا معلوم سرمون بیکلاه نَمونه؟
چیزی نمیگویم.اجازه عبور میدهند و او را به مخفیگاهی آدرس میدهند.چیزی نمیگذرد که باز آن جوان سوار بر موتورش به ما میرسد.از چهرهاش خستگی میبارد اما لبخندی به ما تحویل میدهد.
_سلام مجدد!خدا بهتون قوت بده.خواستم بپرسم اون ماشینی که گفتم این ورا نیومد؟
یکی از همان مردها خیلی جدی و سریع میگوید:
_نہ! ماشینی نیومد.حتما تو کوچهها قایم شده یا هم از این طرفا رفته
جوان وا میرود.
_فکر نمیکنم! آخہ ما سر هر خیابون مامور گذاشتیم چطور آخه؟
آن یکی به حرف میآید:
_این جک و جونِوَرا هزار تا دوز و کلک سوار مبکنن.ازشون بعید نیست آب بشن برن توی زمین یا دود بشن برن توی هوا!
جوان بیچاره چیزی نمیگوید.میخواهد از من هم بپرسد ولی حیا میکند.من هم سریع نگاهم را از او دور میکنم.بعید نیست اگر از من بپرسد چیزی بروز ندهم.صدای روشن کردن موتورش را میشنوم و کمکم آن صدا کمرنگ میشود.چند ساعتی که بیدار میمانم نمیفهمم کی اما با پیچیدن نوای الله اکبر خواب از چشمانم ربوده میشود.به زحمت خودم را جمع میکنم.گاهاً چشمم بہ رهگذرانی میافتد که از مسجد نزدیک برمیگردند.سپیدهی صبح که بالا میآید موعد رفتن هم فرا میرسد.شب سخت و دیر گذری بود و بهتر که به صبح گرایید. کارهای سازمان زیاد شده و سعی دارند خودشان را #بالا بکشند و در دولت موقت دم و دستگاهی بهم بزنند.سازمان #علناً میخواهد خود را در #سیاست دخیل کند.از صحبتهای پنهانی پیمان و چند نفر اعضا میفهمم خبرهایی است.جلسهی یک ساعتهشان میشود دو ساعت.برای لحظهای فکرم پی "حاج رسول" میرود.انگار #کسی بیهیچ خبر فکرش را به ظرف ذهنم ریخته و درحال هم زدنش است. حاج رسول گفت بیرون بکشم...ایکاش میتوانستم باری دیگر حاج رسول را ببینم.کاش از این وضعیت بہ در آیم و بتوانم پی آن امانتی بروم.کاش حاج رسول مرا هوایی نمیکرد.آخر #حکمتش چیست؟مثلا #خدای_حاجرسول میخواهد با این شک چه کند؟ ببینم واقعا خدایش خداست؟همانکه مدام ذکرش را به لبهای حاج رسول وصله کرده بودن؟ کاش حداقل به یک چیز #باور داشتم و از این #دو_دلی بیرون میآمدم.کاش ایمانی بدست آورم تا مرا نجات دهد. این #بیایمانی بدجور یقهام گرفته. بغضام به گلو فشرده میشود که باصدای پیمان باعث میشود خودم را کنترل کنم.کلافهوار پاشنهی پایش را بہ زمین میزند.
_سازمان صحبت کرده که میخوایم ارگانمونو #رسمی کنیم.میخوایم مثل #سپاه باشیم، با آرم و کارای مخصوص مون.
دوباره مکثی میان گفتههایش مینشاند.
_خب؟؟ بعدش؟
_بعدش؟ هیچی دیگه میگن نمیشہ.میگن نظم نیروها بهم میخوره...میگننیروهاتون رو در قالب ارگانهامون میزاریم. اینکه نمیشہ!
یاد روزهایی میافتم که سازمان #نفوذیهایی را #اجیر میکرد و به #ارتش میریخت تا آنها راضی به #تجزیهی_ارتش شوند. تجزیه ارتش کار #غیرمعقولی بود که #سازمان از #انقلاب طلب میکرد و میخواست میلیشایش را بہ جای آن بنشاند!
☆ادامه دارد.....
☆☆نویسنده؛ مبینا رفعتی(آیه)
☆
┗◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛◛┛
امام حسن عسکری(علیه السلام) می فرماید:
مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لا یُغْفَرُ:لیتنی لا اُؤاخَذُ إِلاَّ بِهَذا!(1)
ترجمه
از گناهانی که بخشوده نخواهد شد، آن است که انسان بگوید: «ای کاش گناه من همین باشد»
شرح کوتاه
گناهان کوچک بر اثر چند چیز گناه بزرگ می شوند، از جمله کوچک شمردن و بی اهمیّت دانستن آنهاست، که یکی از وساوس خطِناک شیطانی می باشد.
گناهانی که انسان از آنها وحشت دارد و آنها را بزرگ می شمرد آن قدر خطرناک نیستند زیرا همواره مراقب است که دامن او را نگیرند، اما به هنگامی که آن را کوچک شمرده و وحشت او زایل گشت به آسانی در مسیر آن قرار می گیرد، و چه بسا تکرار مکرر آن که خود یکی دیگر از عوامل تبدیل گناهان صغیره به کبیره است، برای همیشه او را از سعادت و خوشبختی دور می سازد، از این گذشته، گناه هرچه باشد. از یک نظر، بزرگ است زیرا شکستن حریم قانون خداوند بزرگ می باشد.
ا..................
1. تحف العقول، صفحه 366.
✓ «اندوهگین بودنِ مومن در فراق امام»
✍این اندوه از نشانه های دوستی و علاقه به حضرت است. دلیلِ اینکه این کار از نشانه های اهل ایمان است، روایات بسیاری است که از امامان رسیده. روایاتی که بیان داشته اند از نشانه های یک فرد شیعه آن است که در اندوه امامان ناراحت باشد و تردیدی نیست غیبت مولایمان و غم هایی که بر ایشان وارد میشود، از بزرگترین علل اندوه امامان است.
امام صادق فرمودند: شخصِ اندوهگین به خاطر ما (اهل بیت) که غم و اندوهش برای ظلمی باشد که بر ما وارد شده، نفس کشیدنش، تسبیح گویی است و ناراحتی اش برای ما، عبادت است.
📚 مکیال المکارم؛ اصول کافی ج۲
.
✧ #امام_علی_علیه_السلام ـ در نيايش هر روز خود، در دهه اول ذى حجّه ـ ده مرتبه این ذکر شریف را میخواندند:
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ اللَّيالي وَالدُّهورِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ أمواجِ البُحورِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ و رَحمَتُهُ خَيرٌ مِمّا يَجمَعونَ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الشَّوكِ وَالشَّجَرِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الشَّعرِ وَالوَبَرِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الحَجَرِ وَالمَدَرِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ لَمحِ العُيونِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ فِي اللَّيلِ إذا عَسعَسَ وفِي الصُّبحِ إذا تَنَفَّسَ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ عَدَدَ الرِّياحِ فِي البَراري وَالصُّخورِ،
لا إلهَ إلَا اللّهُ مِنَ اليَومِ إلى يَومِ يُنفَخُ فِي الصّورِ .
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار شب ها و روزگاران.
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار خيزابه هاى درياها.
معبودى جز خدا نيست و مِهر او بهتر از هر آن چيزى است كه گردآورند.
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار هر آنچه خار و درخت است.
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار هر آنچه موى و كرك است.
معبودى جز خدا نيست ؛ به شمار هر آنچه سنگ وكلوخ است.
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار نگاههاى ديدگان.
معبودى جز خدا نيست؛ هم آن گاه كه شب شود و هم صبحگاهان، آن گاه كه بردَمَد.
معبودى جز خدا نيست؛ به شمار بادهاى بيابان ها وكوهساران.
ومعبودى جز خدا نيست؛ از امروز تا آن روز كه در شيپور [ ـِ رستاخيز] دميده شود.
◌ الإقبال: ج۲ ص۴۸
#ذی_الحجه
💠رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ عَالِمٍ إِلَّا عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْخَمْسِ إِلَی الْخَمْسِ مِنَ الشَّکِّ إِلَی الْیَقِینِ وَ مِنَ الْکِبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیَاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ
نزد هر عالمی ننشینید، جز عالمی که شما را از پنج چیز به سوی پنج چیز سوق دهد: از شک به یقین، از تکبّر به تواضع، از ریا به اخلاص، از دشمنی به نصیحت، و از میل و رغبت به سمت زهد و پرهیزکاری.
📚بحارالانوار ج۱ ص۲۰۵
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) می فرماید:
فَضْلُ الْفَقِیهِ عَلَی الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمسِ عَلَی الْکَواکِبِ(1)
ترجمه
برتری «عالم» از «عابد» همانند برتری خورشید است نسبت به ستارگان.
شرح کوتاه
ستارگان آسمان تنها خود روشنند اما نمی تواند روشنی چندانی به ما بدهند و راه را برای ما مشخص کنند، اما آفتاب و اشعه طلایی و درخشانش، نه تنها حیات پرور و زندگی آفرین است; بلکه راه را از بیراهه و شاهراه را از پرتگاه به همه ساکنان کرات منظومه شمسی نشان می دهد، و چنین است فرق عالم و عابد، «این» فقط گلیم خود را از آب بیرون می کشد و «آن» سعی می کند که غریق ها را نجات بخشد، و این را نیز می دانیم که سیّارگان منظومه شمسی از نور آفتاب بهره می گیرند، و اگر عالمی نبود عابدی هم وجود نداشت.
ا....................
1. تحف العقول، صفحه 307.