استانداری که با گرفتن حکمش گریه کرد و گفت: میترسم...!
شهید علی اخوین انصاری، استاندار گیلان در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی از شهدایی است که به رغم عظمت روح و خدمات کمنظیر و نقش فراوانش در تثبیت جمهوری اسلامی، هنوز گمنام است.
پس از پیروزی انقلاب به معاونت استانداری خراسان برگزیده شد .
در بهمن ۱۳۵۸ با دستور و حکم هاشمی رفسنجانی که در آن زمان سرپرست وزارت کشور بود، به استانداری گیلان منصوب شد.
روزی که رهسپار رشت بود، اشک در چشمهایش حلقه زده بود. مادر همسرش از او پرسید: چرا گریه میکنی؟ او با متانت پاسخ داد: دیشب قدری از نامه امام علی (ع) خطاب به مالک اشتر در نهجالبلاغه را خواندم. دیدم مسئولیت زیادی بر عهدهام گذاشته شده است. به این نتیجه رسیدم که اگر امام علی در روز قیامت از من بپرسد، تو با این نامه من و دستورهایی که در آن بود، چه کردی، چه پاسخی دارم؟ میترسم اگر نتوانم آن گونه که باید به مردم محرومان کمک نکنم، شرمنده مولایم علی (ع) شوم.
*آی شیعه ها آی گرفتارها بدی کار اینه ماراه رو گم کردیم..*
همه *آقا* را با هم صدا بزنیم..
*اللهم عجل لولیک الفرج*
ای جونم حاج بخشی و عمو حسن 😍
سال ۹۱ تو بیمارستان پارسیان بستری بودم و ریه هام طبق معمول خراب بود .
یکروز دم دمای غروب دیدم حاج بخشی با لباس بیمارستان اومد بالای سرم ، بهش گفته بودند یه جانبازی هم بستریه تو بیمارستان پیر مرد با بزرگواری تموم اومد عیادتم . از قلاجه و قبل والفجر ۴ از نزدیک هم و میشناختیم تو فاو هم حاجی بخشی و عمو حسن اومدند پیش بچه های گردان حمزه ل ۲۷ و پیش مون بودند ( حاج عباس آقا اسکندرلو باید بخاطر داشته باشند ) که خبر شهادت پسر دوم حاجی آوردند و مثل کوه ایستاده بود .
بالاخره حاجی و که دیدم دوتایی مون زدیم زیر گریه و بعد از چند دقبقه هم شروع کرد حالم و خوب کنه وطبق معمول بواشکی حزب الله ... ماشاالله ..
دو روز بعد این دیدار هم باهم دیدن و خوش و بش داشتیم تا روز آخر حال حاجی بهم ریخت و تا چند ساعت بعد هم مسافر دیار فرزندان شهیدش شد .
روح تمامی شهدا و دلاور مردان روزهای سخت علی الخصوص حاج بخشی و شهید عمو حسن امیری فر (عمو یخی) شاد .
ان شاالله بحق صفا و صداقت شون ما هم شهید بشیم .