🟢#داستان
✅مرنج و مرنجان
🔸جناب ملا على همدانى رفت مشهد خدمت آقاى نخودکى، و به ايشان گفت: مرا موعظه کن!!!
🔹ايشان گفت:مرنج و مرنجان
🔸گفت: خب،،، مرنجانش راحت است کسى را نمیرنجانم اما... مرنج را چه کنم!؟؟
🔹ایشان جواب داد: خودت را کسى ندان . عيب کار ما اين است که،،،ما خودمان را کسى میدانیم❗️
♦️تا کسى به ما میگويد :بالاى چشمت ابروست، عصبانى میشویم.
🔸حالا کسى اعصابش ناراحت است و تند صحبت کرده، نبايد شما ناراحت شوى. وقتى خودمان را کسى بدانيم، از همه میرنجيم.
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
#داستان هایی از پیاده روی اربعین ۱۹ حکایت شنیدنی از ایام پیاده روی #اربعین
🎙حاج حیدر #خمسه
#سلام_بر_حُســــــــــــــــــــــــــین
📎#محرم
📎#کربلا
📎#امام_حسین علیه السلام
📥📚در ماهنامۀ مبلغان، میهمان ما باشید!👇
🌐https://eitaa.com/m_moballeghan
#داستان
📚 حکایتیبسیارزیباوخواندنی
روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیر مرد گفت : ازکجا معلوم
فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی
پیرمرد گفت: از کجا معلوم
پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد
و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی
پیرمرد گفت از کجا معلوم
فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای
جوان را به جنگ بردند
به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی
پیرمرد گفت : از کجا معلوم
زندگی پر از خوش شانسی ها
و بدشانسی های ظاهری است،
شاید بدترین بدشانسی های امروزتان
مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟
https://eitaa.com/joinchat/764477745Cb08edad023
⬅️سید بحرالعلوم و عزاداری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
روز عاشورا مردم کربلا عزادارى را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج مىروند.
می گویند: سید بحرالعلوم که از علماى بزرگ نجف بود، براى زیارت به کربلا آمده بودند.
در مسیر راه حرم، به تماشاى هیئت عزاداراى طویریج مىایستد.
ناگهان مردم مىبینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کنارى گذارده و به داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین مىکند.
طلبهها مىروند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمىدهند.
بعد از عزادارى مىبینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را مىپرسند؟
سید مىگوید: همین که مشغول تماشاى هیئت بودم، حضرت مهدى علیه السلام را دیدم که با پاى برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه مىزند، من شرم کردم که تماشاچى باشم.
#محرم #داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc