خلاصه متن بالا برای به قحطی کشاندن ایران توسط امریکا اسراییل انگلیس
اول کشتی که صادرات خشکبار خراسان رو دریا نگه داشتن بعد اجازه حرکت دادن و محموله وارد کشور امریکا شد مامورهای بهداشت به دروغ گفتن اینا فاسد شده همه رو ریختن تو دریا و عملا تجار که سرمایه داده بودن، ورشکست کردن
بعد ورشکستگی و بیپولی تجار، کمتر تاجری تونست میوه از باغداران بخرد و باغدار دست خالی ماند
انگلیس اومد چوب درختان میوه از دلال و باغدار با قیمت گران خرید، طوری شد خود مردم، سرباز انگلیس شدن، برای ریشه کن کردن درختان میوه و درختان اصیل میوه ایرانی که خرواها میوه میدادن رو نابود کردن
بعد اسراییل و آمریکا اومدن سراغ درختان گردو، هر درخت گردو اون دوره هزار تومن که پول یک قطعه زمین بود میخریدن برای همین دلالهای ایرانی وجب به وجب زمین و کوهپایه ها میگشتن که درختهای میوه رو ببرن و بفروشن
#پایان_قسمت_اول
#کتاب #تلخ_ترین_نوشته_من
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
کانون طه آبپخش
1⃣ #ضربه_نخست آمریکا، اصلاحات اراضی و طرح متلاشی ساختن املاک و تار و مار کردن کشاورزان بود و 2⃣ #قدم
🔸قسمت دوم
از این رو فرزندانشان به پا خواسته و برای جبران خطای پدران در پی کشت نهال گردو بر آمدند با اینکه همه می دانند درختان گردوی ما تا بیست سالگی صغیرند و تا سی سالگی هم تولید چندانی ندارند ولی تا پانصد سالگی محصولشان هر روز بیشتر می شود بنابراین وا مانده بودند که تا بلوغ درختان چه کنند؟ به پیشنهاد عمّال غرب، به خرید نهال های گردوی اسراییلی برآمدند تا زودتر به حاصل نشیند و هر اصله را هزار تومان یعنی به بهاء کهن درختانی که پدرانشان فروخته بودند میخریدند و میکاشتند و امروزه دریافته اند که محصول ده درخت گردوی اسراییلی در حدّ یکی از درختان چند ساله ای که به هزار تومان فروخته بودند، نمیباشد.
حال ببینیم برای براندازی ریشهای صنعت تولید کشته زردآلو، صنعتی که زردآلوی باغات کوچک را جمع آوری و تبدیل به کشته صادراتی میکرد، چه کردند. پدرخانمم، مرحوم فکوری، پس از تحمل زیان آن صادرات، دریافت که دیگر صادرات مغز گردو و دانه زردآلو میسّر نیست و از صادرات، منصرف و در پی تولید کشته کالیفرنیایی صادراتی برآمد و به استعدادی که داشت خیلی زود بهترین تولیدکننده کشته های صادراتی گردید.
من جوان بودم. روزی بازرگانی آلمانی با دلالانی ایرانی جهت خرید کشته به حجره او آمدند و خریدار آلمانی که شعورش بیش از مدیریت های امروز آلمان بود، به جای سیاه کاری، سرآغاز گفت: مرا از آلمان برای خرید تولیدات شما فرستاده اند، زیرا کارشناسان و آزمایشگاه ها و وزارت بهداشت ما تولید شما را بهترین و سالم ترین واردات تشخیص داده و فرم خریدم این است که تولید شما را دست کم ۱۰% بیشتر از تولید دیگران بخرم، بهاء هر جعبه را معلوم کنید! ایشان بهاء هر جعبه ده کیلویی را به همان ۳۰ تومان نرخ روز اعلان داشت و خریدار آلمانی از دلالان ایرانی پرسید، از دیگران به چه بهایی می توان خرید؟ و چون شنید، نرخ همین است دستور داد تولید ایشان را ۳۳ تومان بخرید و گرنه من دیگر نمی توانم از ایران کشته بخرم و هر چه را که داشت، خرید و وجه را نقد پرداخت (آلمان دیروز که آن به آن رشد میکرد، اینگونه می اندیشید و آلمان امروز، برده صهیونیزم جهانی گشته، اینچنین که در کمال فقر و بیکاری، ارتباطات اقتصادی خود را به فرمان صهیونیزم با ایران قطع می کند!) آنگاه پدرزنم در اندیشه توسعه کارخانه برآمد.
برگرفته از کتاب «تلخ ترین نوشته من»
نویسنده رحیمپور ازغدی
#تلخ_ترین_نوشته_من
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e