کانون طه آبپخش
💠 اثر وضعی قطع صله رحم و حکایت شنیدنی از شیخ رجبعلی خیاط 🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇 https://eita
استاد فاطمینیا فرمودند:
یکی از علما - که از دنيا رفته است - از یکی از صلحا برايم تعريف میکرد که:
يک نفر گفته بود:
«من در قسمت بايگانی ادارهای کار میکردم و پروندههای متعدد و بعضا بسيار مهم میآمد و ما در قسمت بايگانی قرار میدادیم.
يک روز پرونده بسيار مهمی به دستم رسيد.
چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پيدا نشد.
در آن گير و دار که کاملا نااميد شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پروندهها هستيد اگر تا چند روز ديگر پيدا نشود، حکمی که در آن مورد شما اجرا میشود يا #اعدام است يا #حبس_ابد!
از اين رو نزد يک نفر اهل دل رفتم، ايشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده.
همان توسل را انجام دادم.
روزی که قرار بود نتيجه بگيريم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بيرون آمدم تا نزديکي خيابان مولوي رفتم. ديدم پيرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چين به سر دارد و در حال رفتن است – حل میشود.
بدون توجه به اين شخص با شنيدن اين کلمات دويدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل میشود.
پيرمرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمیکشی؟
حالتی بهت زده و متعجب داشتم.
ايشان فرمودند:
چهار سال است شوهر خواهرت از دنيا رفته، يک مرتبه هم به خواهرت و بچههایش سر نزدهای، انتظار داری کارت هم پيچ نخورد؟!
تا نروی و رضايت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمیشود.
بعد از شنيدن صحبت پيرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم.
وقتی در زدم و خواهر همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد، متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمدهای؟!
گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچههايت را از من راضی کن. بعداً برايت تعريف میکنم، غلط کردم.
آن گاه رفتم مقداری هديه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پيدا شده است.
اين پيرمرد عرق چين به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم شيخ رجبعلی خياط.»
منبع: کتاب هزار و يک حکايت اخلاقی
🌐 به کانون طه آبپخش بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e