eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
919 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربـلای معلی می‌باشد، تعریف می‌کرد: سال ۱۳۹۶ شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها❗ربوده اند... همین طور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: ➖کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: ➖بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: ➖اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. 🔸من که بعد از حدود ۳۰۰ بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال این گونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی به علت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به در می‌گفتم که دیوار بشنود) 💎می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم. من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. ⭕ تـا اینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: ➖حاصل زندگی من و همسرم همین یک است که است، شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. ➖گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. 〰❁○❁☆●☆❁○❁〰 صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده و دیدم خانمی 🌸 با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل🌸 منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد. وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت: ↘ ➖ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. ❗من که شوکه شده بودم گفتم: ➖اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمی فهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. در حالی که گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم❗ 🔅با حال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: ➖دخترم؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. ➖او در حالی که گریه می‌کرد می گفت: حضرت هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... ادامه.... 👇👇👇
💠 مردى خدمت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد، و به مرد ديگرى كه خدمت حضرت نشسته بود، بشارت فرزندى داد. رنگ آن مرد پرید؟ پيامبر فرمود: چه شده؟ مرد گفت: خير است، فرمود: بگو چيست؟ مرد گفت: من از خانه كه بيرون آمدم همسرم درد زايمان داشت و خبر يافتم كه دختر زاييده است. ❇️ حضرت فرمود: زمين سنگينى او را مى كشد و آسمان بر او سايه مى افكند، و خدا روزی اش مى دهد، و خود او گُلى است كه مى بوئيش و بعد رو به اصحاب كرد و فرمود: هر كه يك دختر دارد؛ او در مشقت است و هر كه دو دختر دارد، واى بر او و هر كه سه دختر دارد، از او جهاد برداشته شده است و هر كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك كنيد، به او قرض دهيد، به او رحم کنید. @Fahma_KanoonTaha
در بخشی از آمده: ریحانه بساط را روی قالی‌ای که کف حیاط زیر درخت اقاقیا پهن کرده‌ایم ولو می‌کند. مهره‌ها را می‌چینیم و تاس می‌اندازیم... مهره‌های آبی و سبز را می‌دهیم دست که هی نق می‌زند تا هی نیاید سراغ مهره‌های ما! ... من و ریحانه قالیچه را تا نیمه جمع کردیم که اول صدای فریاد و جیغ و بعد صدای شکستن کاسه آش را می‌شنویم... 📚 تعداد صفحات: ۹۵ صفحه قطع: رقعی مخاطب: نوجوانان پیشنهاد به: نوجوانان قالب: رمان جلد: شومیز @Fahma_KanoonTaha
💠 امام صادق علیه‌السّلام خطاب به کسی که نام دختر خود را فاطمه گذاشته بود، فرمودند: 🔸 إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلَا تَسُبَّهَا وَ لَا تَلْعَنْهَا وَ لَا تَضْرِبْهَا. 🔹 اگر نام او را فاطمه نهادى، به او ناسزا نگو و او را لعن نکن و او را نزن. 📚 الكافی، ج ۶، ص ۴٩ @Fahma_KanoonTaha
📚واکنش امیرالمومنین(ع) به پارتی بازی برای دخترش علی بن ابی رافع می‌گوید: من نگهبان خزینه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بودم. در میان بیت المال مروارید گران قیمتی وجود داشت که در جنگ بصره به غنیمت گرفته شده بود. دختر امیرالمؤمنین کسی را نزد من فرستاد و پیغام داد که شنیده‌ام در بیت المال گردنبند مرواریدی هست. من میل دارم آن را به عنوان ، چند روزی به من بدهی تا در روز عید قربان خود را با آن آرایش دهم و پس از آن باز گردانم. من پیغام دادم به صورت مضمونه (که در صورت تلف به عهده گیرنده باشد) می‌توانم به او بدهم. دختر آن حضرت نیز پذیرفت. من با این شرط به مدت سه روز گردنبند را به آن بانوی گرامی دادم. اتفاقا علی علیه السلام گردنبند را در گردن دخترش دیده و شناخته بود و از وی می‌پرسید: این گردنبند از کجا به دست تو رسیده است؟ او اظهار می‌کند: از علی بن ابی رافع، خزینه دار شما به مدت سه روز امانت گرفته‌ام تا در روز عید قربان خود را زینت دهم و سپس باز گردانم. علی ابن ابی رافع می‌گوید: - امیرالمؤمنین علیه السلام مرا نزد خود احضار کرد و من خدمت آن حضرت رفتم. چون چشمش به من افتاد فرمود: - (اتخون المسلمین یابن ابی رافع؟) (ای پسر ابی رافع! آیا به مسلمانان خیانت می‌کنی؟!) گفتم: پناه می‌برم به خدا از اینکه به مسلمانان خیانت کنم. حضرت فرمود: پس چگونه گردنبندی را که در بیت المال مسلمانان بود بدون اجازه من و مسلمانان به دخترم دادی؟ عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! او دختر شماست و از من خواست که گردنبند را به صورت که بازگردانده شود به او دهم تا در عید با آن خود بیاراید. من نیز آن را به عنوان عاریه به مدت سه روز به ایشان دادم و ضمانت آن را به عهده گرفتی که صحیح و سالم به جای اصلی خود باز گردانم. حضرت علی علیه السلام فرمود: - همین امروز باید آن را پس گرفته و به جای خود بگذاری و اگر بعد از این چنین کاری از تو دیده شود کیفر سختی خواهی دید. سپس فرمود: اگر دختر من این گردنبند را به عاریه مضمونه نمی گرفت نخستین زن هاشمیه ای بود که دست او را به عنوان دزد می‌بریدم. این سخن به گوش آن حضرت رسید به نزد پدر آمده و گفت: - یا امیرالمؤمنین! من دختر شما و پاره تن شما هستم. چه کسی از من شایسته تر به استفاده از این گردنبند بود؟ حضرت فرمود: دخترم! انسان نباید به واسطه خواسته‌های و خواهشهای دل، پای از دایره حق بیرون بگذارد. آیا همه زنان مهاجر که با تو یکسانند، در این عید به مانند چنین گردنبند خود را زینت داده اند تا تو هم خواسته باشی در ردیف آنها قرار گرفته و از ایشان کمتر نباشی؟ 📚منبع: بحارالانوار، ج ۴۰، ص ۳۳۷ @Fahma_KanoonTaha
بسمه تعالی یاصاحب الزمان(عج) _________________ 💠اطلاعیه محل استقرار گروه های سرود و مردم بزرگوار در مراسم بزرگ سرود دشتستان - برازجان - میدان شهید چمران (لطفا دقت شود؛ برنامه ریزی صورت گرفته بدلیل اینکه بسیاری از مساجد و مدارس به صورت گروهی در مراسم شرکت می کنند لذا به منظور ایجاد نظم بهتر و اینکه نوجوانان اذیت نشوند و بهتر بتوانند از برنامه استفاده کنند صورت گرفته است. پس لطفا همه بزرگواران در تحقق این برنامه همکاری کنند.) ___________________ 1️⃣ ورود عموم مردم به مراسم از سمت پاساژ استوار و چهارراه مخابرات به صورت پیاده از ساعت ۷ الی ۸ صبح انجام می گیرد. 2️⃣ ورود گروه های سرود مساجد و مدارس شهر برازجان () از سمت کلانتری و خیابان بیمارستان و محل استقرار و ایستادن آنها، جلوی فضای سبز دژ و جنب کلانتری ۱۲ (نیمه راست مراسم) می باشد. 3️⃣ ورود گروه های سرود مساجد و مدارس () از سمت چهارراه کارخانه یخ و اداره مالیات و محل استقرار آنها جلوی اداره مالیات تا فضای سبز جلوی دژ می باشد. (به فضای فضای سبز جلوی دژ ورود نمی کنند.) 4️⃣ همه محیط میدان شهید چمران به صورت مساوی به دو قسمت راست و چپ به ترتیب راست دختران و چپ پسران تقسیم می شود. سمت کلانتری تا آخر بلوار چهارراه مخابرات و پاساژ استوار محل استقرار دختران و بانوان است سمت اداره مالیات تا اخر بلوار منتهی به چهارراه مخابرات و پاساژ استوار محل استقرار پسران و برادران است. (دقت شود ادامه مراسم بلوار منتهی به چهارراه مخابرات و پاساژ استوار است. که به همین شکل سمت راست بانوان و برادران سمت چپ است.) 5️⃣ محل استقرار گردان انصار المهدی(عج) در محل فضای سبز و پیاده رو جلوی دژ می باشد. 6️⃣ محل استقرار گردان های ۳۱۳ مردمی شهید حسین فهمیده و شهید بهنام محمدی به ترتیب از فضای سبز سمت چپ دژ می باشد. گروه های مساجد و مدارس پشت سر این دو گردان قرار می گیرند. گروه برادران دهقاید نیز در این قسمت قرار می گیرد. 7️⃣ محل ورود و استقرار گروه روستاهای بخش مرکزی خیابان جلوی کلانتری تا حد فاصل بلوار سمت راست دژ می باشد. 8️⃣ محل استقرار گروه های شهرهای اطراف در میدان شهید چمران می باشد. ورود گروه های شهرهای اطراف از سمت میدان خلیج فارس و خیابان علی آباد صورت گیرد. 9️⃣ محل استقرار روستاهای بخش های دیگر جلوی پاساژ رضا تا اول بلوار منتهی به چهارراه مخابرات می باشد. (دقت شود داخل بلوار نمی شوند ابتدای آن قرار میگیرند) 🔟 در تمامی موارد حضور والدین گرامی گروهای سازماندهی شده به جز در محل استقرار گردان انصارالمهدی(عج) که در فضای سبز جلوی دژ مستقر می شوند در کنار فرزندان خود اشکالی ندارد. 1️⃣1️⃣ خانواده های بزرگواری که در گروه های مساجد، مدارس و گروه های ۳۱۳ نفره نیستند، می توانند در خیابان جنب پاساژ رضا، جنب مغازهای اطراف میدان و در بلوار منتهی به چهارراه مخابرات مستقر شوند. فرزندان زیر ۶ سال حتما نزد والدین خود باشند. (محل گم شدگان کلانتری ۱۲ و اداره مالیات می باشد) 🔹مردم عزیز دقت شود وسائل نقلیه خود را دور از محل مراسم پارک کنند تا موقع اتمام برنامه راحت تر محل را ترک کنند 2️⃣1️⃣ از همه بزرگواران تقاضا می شود به منظور جلوگیری از فشردگی جمعیت و اذیت نشدن نوجوانان در طول مراسم از حرکت کردن جداً خودداری کنند و در یک محل مشخص قرار بگیرند. 3️⃣1️⃣ همراه داشتن کلاه افتاب گیر و آب برای همه عزیزان لازم است.(سعی شود از بطری های یکبار مصرف برای آب استفاده شود.) 4️⃣1️⃣ در پایان مراسم از عجله جهت خارج شدن از مراسم خودداری کنید 🔹 پیشاپیش از صبر و شکیبایی همه مردم با غیرت، ولایی و انقلابی دشتستان سپاسگذار هستیم. _____________________ - بسیج دانش آموزی و محلات شهرستان دشتستان - اتحاد مساجد برازجان @Fahma_KanoonTaha
🏴▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️🏴▫️ ◾️توجه عاطفی به دختران در رفتار امام حسین (علیه السلام) 🔸در جریان وداع امام حسین (علیه‌السلام) با رقیه (سلام الله علیها) نیز می‌بینیم که امام کاملا به عواطف کودکانه‌ی دخترش توجه می‌کند و با اظهار محبت شایان، در آن گیر و دار جنگ و خون ریزی و شهادت، به نیازهای عاطفی او پاسخ می‌دهد و جنگ و جهاد، هرگز سبب بی توجهی ایشان به او نمی‌شود. 🔹جای شگفتی دارد که با آن همه مصیبت و سختی‌ای که امام در واپسین ساعات روز عاشورا بر قلبش وارد آمده است و در آن هنگام که میان آن همه دشمن خود خوار، یکّه و تنها باقی مانده، همچنان محبت به دختر کوچکش برای او اهمیت دارد. 🔸هنگامی که امام برای وداع واپسین به خیمه‌ها می‌آید، موقع بازگشت و ادامه نبرد، رقیه سلام الله علیها مانع رفتن او می‌شود، امّا امام از مرکب پیاده شده و او را مورد نوازش قرار می‌دهد، حتی بر زمین می‌نشیند و با فراغ کامل او را نوازش می‌کند. این آموزه، درس بزرگی برای رهروان خط سرخ حسینی است که هرگز خانواده و نیازهای عاطفی کودکان را مورد بی‌توجهی قرار ندهند. ☑️ @Fahma_KanoonTaha
در بخشی از متن رمان آمده است: ایستاد. چشم در چشم محبوبش، در حالی‌که دستانش را می‌فشرد گفت: «چرا تو نیز چون منصور به کوفه نمی‌روی؟» سلیم فروریخت و ناباورانه به دختر نگاه کرد. راحیل ادامه داد: «ما و شامیان را شناخته ایم. کسی‌که مادر، پدر و برادرانمان را یا جان گرفته یا فریفته است.دیده‌ایم که چگونه با تزویر سخن می‌گوید و چگونه پیشه می‌کند. پس چرا باز فریب او را بخوریم و بر علی تیغ کشیم؟» «این سخن را از روی فکر می‌گویی؟» «آری به‌ خدا سوگند روز و شبی نیست که به آن نیندیشیده باشم.» «می‌دانی رفتن به سوی کوفه چه بهایی دارد؟» «بهایش سنگین‌تر از بود؟ سنگین‌تر از برادرم منصور؟ نه، به خدا قسم که نبود.» «رفتن به سوی یعنی پشت کردن به قبیله و عشیره. همه ما را طرد خواهند کرد.» «داشتن تو مرا کفایت می‌کند... به سوی علی برو....» 📚 یکی از مسائل مهم این رمان ۷۰۰ صفحه‌ای، پرداختن به بحث تحریف تاریخ و معاویه و عمروعاص بر علیه (ع) است. "پس از بیست سال" که در مراسم اهدای جایزه ادبی جلال، مورد تجلیل واقع شد، نوشته است و نشر آن را به چاپ رسانده است. — — — — — — — — — — نویسنده: سلمان کدیور ناشر: شهرستان ادب تعداد صفحات: ۷۵۲ صفحه نوع جلد: شومیز قطع: رقعی @Fahma_KanoonTaha
دختر باید خانوم باشه.pdf
حجم: 17.19M
❇️ باید خانوم باشه 🌸 این کتاب پر است از متن‌های کوچیک و جذاب برای دخترخانوم‌های و ⭐️ این کتاب در بخش های مختلفی از جمله فرشته و مترسک، الماس، بلغور عشق، غرولند، دماغ سوخته و… با مطالب و به همراه تصاویر زیبا تدوین گشته است. 💠 رضا اخوی 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
۵ ✅ به نام خدا بنده دو تا دارم و از روزی که این دو تا الهی به دنیا اومدن، و در خانواده چندین برابر شد.😌 و روزی چند برابر شد. و مهرورزی چندین برابر شد. خدا میداند که از ته قلبم دوستشان دارم😍 و با به دنیا آمدنشان روح جدیدی به کالبد خانواده تزریق گردید. 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
۶ دایی من متولد سال ۱۳۶۴ هست و پنج فرزند دارد یکی از دیگری سالمتر و باهوش‌تر و زرنگ‌تر و درس‌خوان‌تر بزرگترین فرزند ۱۵ ساله و کوچکترین فرزند یک ساله هست😍 این دخترها بسیار با هستن و با آمدنشان خودشان رو هم آورده‌اند😌 الحمدلله اوضاع مالی داییم بسیار خوب هست و می‌تواند آینده مالی این دختران رو تامین کند داییم این پنج دختر رو به‌ اندازه صد تا پسر دوست دارد 😄 ۷ ✅ فرزندی خدا به ما داد که خدادادی بود و ما آمادگی نگهداری از اون را نداشتیم با هر سختی که بود فرزندمان به دنیا آمد👶 الحمدلله صدقه سر او به هر چیزی خواستم رسیدم☺️ 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e
🔶 پوشش یک خردسال 🔰 موزه آتشکده زرتشتیان کرمان 🔘 ، جایی در فرهنگ ایرانی، اسلامی و حتی زرتشتی ندارد. بلکه از مختصات زندگی است. 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e