#معرفی_کتاب
📚 #تیه_دا
به مناسبت ولادت شهید حیدر جلیلوند
📚برشی از کتاب:
بین مردم عادی چهره خیلی از مسئولان را میشد دید. چند نفر از فرماندهان ارشد سپاه بدون توجه به نگاه مردم بر سر خودشان میزدند و گریه میکردند. بوی گوشت سوخته به مشامم خورد. دیگر طاقت این همه ماتم را نداشتم.
چادرم را روی صورتم کشیدم و خواستم همان جا بین راه روی زمین بنشینم که یک دفعه میان آن شلوغی حس کردم یک نفر مچ دستم را محکم گرفت و دنبال سر خودش کشاند.
چادرم را از روی صورتم کنار زدم، دیدم محمدآقا یک قدم جلوتر از من است و مرا با خودش به سمت جایی شبیه یک خاکریز میبرد. به صورتش نگاه کردم. انگار که باران روی کویر میبارید، دانههای اشک میان گردوخاک، دوده و خاکستر نشسته روی صورتش رگه هایی را باز کرده بودند. با هم توی سینه خاکریزی که لودرها داشتند درست میکردند نشستیم.
هنوز بیست و چهار ساعت از موقعی که کت و شلوارش را جلوی آینه مرتب میکرد و برایش اسپند دود کردم نگذشته بود. از سر تا پایش شده بود خاک و دود.
🔹️نام کتاب: #تیه_دا
🔹️به کوشش: #شهلا_پناهی
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات: ۱۶۴ صفحه
@Fahma_KanoonTaha