کانون طه آبپخش
#معرفی_کتاب 📚 #ملاقات_در_ملکوت گذری بر خاطرات شهید مدافع حرم احمد محمد مشلب ✍🏻نویسنده: مهدی گودرز
#معرفی_کتاب
📚 #من_مادر_مصطفی
خاطرات شهید احمدی روشن
✍نویسنده: رحیم مخدومی
📌کتاب/ من، مادر مصطفی _خاطراتی از دانشمند شهید کشورمان در حوزه فناوری و صنعت هسته ای دکتر مصطفی احمدی روشن است که از زبان مادر و همسر و اطرافیان ایشان بیان می شود.
این کتاب در نوزده فصل تنظیم شده و به زندگی نامه شهید احمدی روشن در بخش دوم پرداخته شده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
مصطفی مهربان بود. در عین حال زبل و حاضر جواب. کم نمی آورد. بعضی وقت ها از بچه های هم سن و سال خودش مقابل بچه های بزرگتر دفاع می کرد. جورکش بچه ها بود. نمی ترسید. به خاطر بچه های کوچکتر، با بچه های بزرگتر از خودش گلاویز می شد. هیچ وقت هم بچه های هم سن و کوچکتر از خودش را اذیت نمی کرد.
کلاس اول را در دبستان مینو خواند؛ نزدیک محله ی امامزاده عبدالله همدان دیوار به دیوار دبستان خواهرش، با یک نرده فاصله.
مرضیه صبح ها با خودش نان و پنیر می برد مدرسه. زنگ تفریح برای مصطفی لقمه می گرفت، لقمه لقمه از این طرف نرده می داد به او. خیلی مراقبش بود.
مصطفی خیلی اهل نمره نبود. در حدی تلاش می کرد که بگذراند. من هم در دوره ابتدایی خیلی حساسیت نشان نمی دادم. هفده، هجده می گرفت، می آمد. گاها بیست هم می گرفت. من نه می گفتم: چرا هجده گرفتی و نه از بیستش خیلی استقبال می کردم. کلا از اینکه به درس هایش می رسید راضی بودم.
@Fahma_KanoonTaha