eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
988 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 معرفی چهار عنوان کتاب ویژه دفاع مقدس 📙 ۱. کتاب وقتی کوه گم شد: فیلم نامه حاج احمد متوسلیان کتاب «وقتی که کوه گم شد» برشی از یک فیلم نامه بلند است که سعی شده تا اندکی از پرده های ضخیم فراموشی را کنار زده و نسلی را به ما نشان داده که وجود خویش را تقدیم حیات بشری کردند و چون شمع بی صدا سوختند تا برای زمانی هر چند کوتاه محفل بشریت را روشنی بخشند. 📗 ۲. کتاب خط مقدم: این کتاب زندگی و رفتار یک مدیر طراز انقلاب اسلامی است که هم جذاب نگاشته شده و مستند داستانی هست و هم دقیق و علمی. 📘 ۳. کتاب گلستان یازدهم: خاطرات زهرا پناهی روا، همسر سردار شهید علی چیت سازیان زندگی شهید چیت سازیان با همسرش یکی از موضوعات جذاب از دفاع مقدس است. 📕 ۴. کتاب آن بیست و سه نفر: یک کتاب فوق العاده برای جوانان این کتاب، از آنجا که در برگیرنده خاطرات و رشادت های نوجوانان رزمنده و مقاومت آنان در اردوگاه های ارتش بعث است، ناگفته بسیاری از دوران اسارت دارد. @Fahma_KanoonTaha
📚 کتاب 🔻در این کتاب به خاطرات شهید محمود کاوه از زبان همسر، پدر و مادر، فرزند، خواهرها، خواهرزاده ها، استاد و همرزمان و فرماندهان شهید پرداخته است. خاطرات از روزهایی می گویند که همسر و پدر و مادر و خواهرهایش جبهه رفتن های مکرر او را به تماشا نشسته اند و هم رزمانش شاهد شهامت ها و پایمردی های مکرر او بوده اند. @Fahma_KanoonTaha
🌸 ❤️ الگو برداری از شهدا 🔸شهید سلطانی هرگز دست از کارهای فرهنگی برنداشت... وی با پشتکار و تلاش فراوان توانست بدون ثبت نام در کلاس های مداحی مداحی و مدیحه سرایی و ذکر مصیبت اهل بیت(ع) می کرد. 🔸در ولادت ها و شهادت های ائمه اطهار(ع) فعالیت بسیاری داشت... و پس از گذشت چند سال تلاش و کار و کوشش و خدمت به پدر و مادر و خانواده دست برنداشت و همیشه در خدمت خانواده بود. 🔸شهید سلطانی پس از بازگشت از سوریه به درخواست خانواده ازدواج کردند و مراسم نامزدی برپا شد... و پس گذشت ۶ ماه از زمان نامزدی وی حال و هوایی جبهه ها را داشت... 🔸و میگفت باید برم دوستانش میگفتند برادر تو تازه نامزد کردی کجا میخوای بری❗️ 🔸شهید سلطانی میگفت: زندگی من بدون حضرت زینب س معنا ندارد، زندگی را حضرت زینب(س) بهم هدیه داده عشق در این راه چیزی دیگر هست... حرم بی بی در خطر هست و من نمیتونم راحت بشینم.... 🔸پس از رشادت ها و دلاورمردی هایش و در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۱ روز ولادت امام حسن مجتبی(ع) و به قافله شهدای مدافع حرم پیوست... @Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺زبان قاصر است از این همه ظلم و ستمی که به رزمندگان اسلام با دستور صدام کافر شده است. و شرم و حیا و ننگ باد بر کسانی که با غارت بیت المال به خون این شهدا خیانت می کنند. @Fahma_KanoonTaha
🏴 🕊 ◾️محمدحسین زیارت عاشورا را زیاد می‌خواند و قرائت آن را از کودکی ترک نمی‌کرد و در کودکی سر خواندن زیارت عاشورا بعد از نماز جماعت به امامت پدرش با خواهرش دعوا می‌کرد. ◾️از او می پرسیدم که: محمدحسین چرا زیارت عاشورا می‌خوانی؟ در جوابم گفت که: هرکس زیارت عاشورا بخواند شهید می‌شود! من گفتم: باب شهادت دیگر بسته شده چه‌جوری شهید می‌شوی؟ گفت: بالاخره شهید می‌شوم... وقتی در روز عاشورا خبر شهادتش را به‌من دادند، به یاد حرفش افتادم که گفت شهید می‌شوم..... 📝 راوی: مادر شهید سید محمدحسین میردوستی @Fahma_KanoonTaha
رهبر انقلاب: اگر بانوان کشور ما در میدان جنگ، در عرصه‌ی عظیم ملی حضور نمی‌داشتند، ما در این آزمایش دشوار و پر محنت پیروز نمی‌شدیم. زن ها ما را پیروز کردند. ۱۳۹۱/۰۴/۲۱ @Fahma_KanoonTaha
امام خمینی(ره): ما در جنگ، ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم. . @Fahma_KanoonTaha
🇮🇷 ترفند ۲ ایرانی برای گرفتن بولدوزر از بعثی‌ها 🔻 هنوز اوایل عملیات بود و امکان حمل بلدوزر از طرف ایران نبود، باز هم همان نیروی اطلاعات و عملیات به سراغم آمد و گفت: «از تو خوشم آمده پسر شجاعی هستی! بیا برویم تا یک بلدوزر عراقی‌ها را بیاوریم. فقط باید لباس عراقی بپوشی تا لو نرویم!» با هم جلو رفتیم. از خط خودمان گذشتیم. به سراغ یک بلدوزر که مشغول به کار بود، رفتیم. کمی با او به عربی حرف زد ادامه مطلب در 👇 🔗http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2785 @Fahma_KanoonTaha
عصر بود که از شناسایی اومد. انگار با خاک حمام کرده بود! از غذا پرسید؛ نداشتیم! یکی از بچه‌ها تندی رفت از شهر چند سیخ کوبیده گرفت. کوبیده‌ها رو که دید، گفت: "این چیه؟" بشقاب رو زد کنار و گفت: "هر چی بسیجی‌ها خوردن از همون بیار. نیست؟ نون خشک بیار!" @Fahma_KanoonTaha
💢 الاغ باشعوری که اسیر شد؛ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس: 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد! 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد. 🔺الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود. ✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن میدهند! و قصد هم ندارند! . 🥀 @Fahma_KanoonTaha
کانون طه آب‌پخش
🐸 قورباغه هایی که مامور خدا بودند! 🌹هنگام عبور از اروند رود به دلیل تلاطم شدید آب، عده ای از غواصان، دهان و گلویشان پر از آب شده بود و در آستانه ی خفه شدن قرار داشتند. در چنین حالتی بی آنکه خود بخواهند، دچار وضعیتی شده بودند که ناچار به سرفه کردن بودند اما چون می دانستند که با یک سرفه ی کوچک هم عملیات لو رفته و نیروها به قربانگاه می روند، با تمام توان تلاش می کردند تا سرفه نکنند. چون وضعیت اضطراری شد، ماجرا را با سردار قربانی در میان گذاشتیم ایشان پیغام داد: اگر شده خود را خفه کنید اما سرفه نکنید، چون یک لشکر را نابود خواهید کرد. ما که از انتقال این پیام به خود می لرزیدیم ناگزیر آن را ابلاغ کردیم. در پی این ابلاغ چنان صحنه های تکان دهنده ای را می دیدیم که به راستی بازگو کردن آنها نیز برایم سخت و دشوار است.🌹 🌹عزیزانی که دچار سرفه شده بودند، بارها و بارها خود را زیر آب فرو می بردند اما باز موفق به اجرای فرمان نمی شدند. در شرایط سخت و غیر قابل توصیفی قرار داشتیم. این بار دستور رسید: از فرد کنار دست خود کمک بگیرید تا زیر آب بمانید و بی صدا شهید شوید تا جان دیگران به خطر نیفتد.🌹 🌹می دانستیم که صدور چنین دستوری برای فرمانده چقدر دشوار است. اما این را هم می دانستیم که موضوع هستی و نیستی یک لشکر و پیروزی یک عملیات در میان است.🌹 🌹اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خود دوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند!🌹 🌹می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم.🌹 🌹به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیروهای ما به گوش کسی برسد. 🌹شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه را شنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودند تا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به بی بی فاطمه زهرا(س) و تبرک جستن از پرچم بارگاه امام رضا(ع) را در یافتیم و بار دیگر خدای را سپاس گفتیم که ما را در صف عاشقان خاندان عصمت و طهارت قرار داد.🌹 راوی: شهید سرهنگ رمضان قاسمی 🌹🌹 @Fahma_KanoonTaha