کانون طه آبپخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_چهاردهم #چهاردهمین_سحری #چهاردهمین_سحر 💠 سکوت را همراه
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲
#سحر_پانزدهم #پانزدهمین_سحری #پانزدهمین_سحر
💠 دیشب قُلِّه شِکُفت...
ماه در اوج جلال و جمال بود
اولین قرةعینی بتول طه و یعسوب الدین متولد شد
دیشب شب قُلّه بود...قُلّه جود و کرم...قُلّه سخاوت...قُلّه مهربانی، گذشت و فروتنی، قُلّه مهمان نوازی، قُلّه حلم و بردباری و بخشندگی، و قُلّه شجاعت و...
ماه که به نیمه میرسید یعنی به اوج رسیده و وقت شکفتن است...وقت تولد است...تولد کسی که مظهر صفات الهی است...از پدرومادری معصوم... دارای پدربزرگی که عاَلم بخاطرش خلق شده است...
شب رحمت خاص خداوندی است...شب میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام... روز پنجشنبه روز میلاد آن حضرت و روز زیارتی امام حسنی دیگر است....امام حسن عسکری علیهالسلام...از امام حسن مجتبی علیهالسلام تا امام حسن عسکری علیهالسلام...
از حَسَن تا به حَسَن هیچ فاصله نیست
او مجتبی است و این عسکری است
هر چقدر بگویم که این شب چقدر حال آدم بخاطر این مولود مبارک خوب میشود کم گفته ام...بخواهیم میدهند...چه کسی به درِ خانه آنها رفته و دست خالی برگشته...
وقتی زیارت جامعه کبیره را میخوانی اون وقت، میدانی عظمت و بزرگی آنها و...
شب مولودی پربرکت در عالم...معادن و زخارف الهی در دست آنهاست...السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائکه و معدن الرحمه و خزائن العلم و اصول الکرم و قاعده الانم...
اصل کرم اند...کریم آل طه...
نمیدونم تا بحال زیارت جامعه کبیره را خوانده اید یا نه...واقعا میگم برای یه بار هم که شده بخونید...وقتی حالتون خوبه و فکرتون درگیر نیست...آرامش دارید...اگه دنبال آرامش تو زندگیتون هستین به معدن آرامش خودتونو وصل کنید...اگه عاقبت بخیر میخاید به اینها وصل بشید...دستتون تو دست اهل بیت علیهمالسلام باشه اون وقت هم دنیا رو دارین و هم آخرت رو...بخصوص آخرت رو...
یه نکته داخل پرانتزی بگم: این دنیا دنیای سختی و مُشکلاته...دنیای راحتی نیست...کسی فکر نکنه تو این دنیا، فقط و فقط راحت باشه و سختی نمیکشه...اصلا اینجوری نیست...سختی این دنیا راحتی اون دنیا رو به همراه داره....نتیجه سختی کشیدین تو این دنیا...پاداش شما راحتی شما در اون دنیاست...
هر چه از حُسْنِ حَسَن (امام حسن مجتبی علیهالسلام) گفته بشه کم گفته ایم....
دیروز بعد از ظهر، چند دقیقهای از چهار گذشت بود و طبق قرارمون، آماده رفتن به حسینیه شدم...اما قبلش که برم، برا خواهرم که میخاست افطاری رو با دستهای دردش درست کنه منم گفتم که کمکی بهش کرده باشم و بعدش برم...بعد از نماز ظهر و عصر بهش زنگ زدم گفتم بادمجوناش رو برات پوست بکنم...گفت آرههه...زیاد نمک هم بهش نزن...منم به نشانه تایید گفتم...چشم...قبول کردم و در حالی که اخبار ساعت ۱۴ رو گوش میدادم بادمجونا رو براش پوست کندم و نمک زدم...وقتی اومدم هم، سریع براش گوجه رو پوست کندم و آماده داخل یخچال گذاشتم...دیه لباسهامو پوشیدم و کفش به پا کرده، ازش خداحافظی کردم و رفتم به سمت در منزل که خارج بشم...با بسم الله، توکلت علی الله و ولا حول و لا قوه الا بالله گفتن در راه باز کردم و در حال رفتن آیةالکرسی خواندم ... هوا مقداری گرم بود اما نسیمهای ملایم بهاری صورتم را نوازش میداد...راستی قبل از ظهر تعدادی برگه های چاپ کرده #پویش #ستارههای_زمین رو هم با خودم برده بودم که پس از پایان مراسم توضیحات این پویش داده بشه و بار دیگه هم، برگه ها رو بین حاضرین در حسینیه توزیع کنم...تو بین راه یکی از دوستان مسجدی و بسیجی رو دیدم که از مغازه ش اومده بود بیرون و موتورسیکلشو داشت جابجا میکرد که آفتاب روش نباشه...باهاش سلام و احوال پرسی و قبولی طاعات و عبادات گفتم و یکی از برگه های پویش رو بهش دادم و گفتم که برامون تو مغازه ات تبلیغ برنامه رو بکن...اونم قبول کرد و منم ازش تشکر کردم و مسیر را ادامه دادم تا به حسینیه، محل مراسم رسیدم...دو تا از چهار مُرَتِّلینمون از مرکز شهرستان بودن...شهر برازجان...و دو تا هم از بچه های خودمون..
خداروشکر امسال سطح کیفی تلاوت ها نسبت به سالهای قبل خیلی بهتر شده...فضای حسینیه برای گوش دادن و نشستن در این مجلس و محفل عالیه...حال دلت واقعا خوب میشه...پای سفره قرآن نشستن و اونم توی ماه مبارک رمضان...چه کیفی داده و چه صفایی...چه توفیق و سعادتی میخاد...چقدر رحمت الهی رو شاملت میشه...عجب صفایی داره این مراسم...عزیزانی که تابحال نیومدن، تو فرصت باقیمانده حداقل یه بار رو بیان که بعدش دیر نشه که حسرت کم اومدنشون رو نخورن...