کانون طه آبپخش
✨ شهدای مدافع حرم | شهید مصطفی صدرزاده ¤ خود سازی دغدغه اصلی شما باشد بخشی از #وصیتنامه شهید مصطف
✨ شهدای مدافع حرم | شهید محمد استحکامی
¤ هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم
بخشی از #وصیتنامه شهید محمد استحکامی:
خوشا به حال آنهایی که این راه را با تمام وجود احساس کردند و قدم به این راه گذاشتند و عاقبت به خیر شدند و سود دو گیتی را بردند و سعادتمند شدند.
در این مأموریتی که در پیش دارم، به امید خدا و کمک اهلبیت علیهمالسلام و یاری و نصرت خداوند تبارک و تعالی، پیروزی با جبهه حق خواهد بود و این فرصتی است که ما باید با تمام توان و ارادهی قوی، بتوانیم استفاده کنیم و خوشا به حال کسانی که بتوانند با سرمایهای که خداوند به ما هدیه کرده، در راه دین خدا هزینه کنیم. انشاء الله
همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند: "پیرو ولایتفقیه باشید تا به مملکت و اسلام ضربه نخورد"، اصل ولایتفقیه اصل بسیار مهمی است که همهی کسانی که به خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اعتقاد دارند باید به توجه ویژه به آن داشته باشند. هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم.
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 موضوع: پاداش بیماران
🎞 سخنرانی حجت الاسلام عالی
@Fahma_KanoonTaha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد💐💐
@Fahma_KanoonTaha
15.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید #نماهنگ | خانه دوست
🔺️ شعرخوانی سید حمیدرضا #برقعی به مناسبت ولادت فرخنده امام حسن عسکری علیه السلام
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
🔸از روش تربیت دینی کودک تا خاطراتی از سرزمین وحی گفتوگوی صمیمانه با مرحوم حجت الاسلام #راستگو؛ 🔹
پیشنهاد «عمو راستگو» برای جذب کودکان به مسجد
🔸امام مسجد به منزله مدير مسجد است؛ اگر نتواند با كودكان ارتباط فكری و زبانی برقرار كند، از ائمه جماعات همكار و كارشناسان و مربيان متبحر و توانمند در اين زمينه بايد بهره بگيريد. همان گونه كه ما امام جمعه موقت داريم امام جماعت موقت هم برای چنين مواردی بايد استفاده شود تا اگر امام مسجدی نتوانست با كودكان ارتباط برقرار كند از امام جماعت های جوان برای برقرای ارتباط با كودكان استفاده شود.
#امام_مسجد
#مسجد_برای_همه
@Fahma_KanoonTaha
99-09-03(farahzad).mp3
12.94M
📚 شرح دعای مکارم الاخلاق و مباحثی پیرامونمعرفت نفس
👤 #حجت_الاسلام_فرحزاد
🗓 دوشنبه ۱۳۹۹/۹/۳
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
✨روز دوشنبه روز امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) است در زیارت حضرت امام حسن(علیهالسل
🌸 روز سهشنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهمالسلام) است.
زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:
✨السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا خُزَّانَ عِلْمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا تَرَاجِمَةَ وَحْىِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَئِمَّةَ الْهُدَىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَعْلامَ التُّقىٰ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلادَ رَسُولِ اللّٰهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِكُمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِكُمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِيَائِكُمْ، بِأَبِى أَنْتُمْ وَ أُمِّى، صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَوالىٰ آخِرَهُمْ كَمَا تَوالَيْتُ أَوَّلَهُمْ، وَ أَبْرَأُ مِنْ كُلِّ وَلِيجَةٍ دُونَهُمْ، وَ أَكْفُرُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّىٰ. صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْكُمْ يَا مَوالِىَّ وَ رَحْمَةُ اللّٰهِ وَ بَرَكاتُهُ. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَالْعَابِدِينَ وَ سُلالَةَ الْوَصِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِى الْقَوْلِ وَالْفِعْلِ، يَا مَوالِىَّ هٰذَا يَوْمُكُمْ وَ هُوَ يَوْمُ الثُّلَثَاءِ، وَ أَنَا فِيهِ ضَيْفٌ لَكُمْ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ، فَأَضِيفُونِى وَ أَجِيرُونِى بِمَنْزِلَةِ اللّٰهِ عِنْدَكُمْ وَ آلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
2⃣6⃣ و از محمد بن یحیی از احمد از ابن سنان از ابو جارود از ابو جعفر علیه السلام نقل کرده که حضرت فرم
3⃣6⃣ و از عده ای از اصحاب ما از احمد بن محمد بن خالد از ابن محبوب از هشام بن سالم از حبیب سجستانی از ابو جعفر علیه السلام نقل کرده اند که حضرت فرمود: در تورات نوشته شده، خداوند به موسی علیه السلام فرمود: یا موسی، خشم خود را درباره کسانی که به آنها مالک هستی فرو خور، تا من غضب خود را از تو دور کنم.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
3⃣6⃣ و از عده ای از اصحاب ما از احمد بن محمد بن خالد از ابن محبوب از هشام بن سالم از حبیب سجستانی از
4⃣6⃣ و از عده ای از اصحاب ما از احمد بن محمد از ابن محبوب از عمر بن یزید از ابو عبدالله علیه السلام نقل کرده اند که حضرت فرمود: در تورات نوشته شده: ای فرزند آدم، به من خالصانه عبادت کن تا من قلب تو را از تجلی نورم پر کنم و تو را بگیرم، قلبت را از خوف من پر کن. اگر خالصانه به من عبادت نکنی من قلبت را مملو از کارهای دنیا می کنم و جلو فقر تو را هم نمی گیرم و به خودت واگذار می کنم (یعنی اگر قلبت را از مال دنیا بکنی و فقط به فکر عبادت من باشی، این کارها را برای تو می کنم وگرنه تو را رها می سازم).
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
پیشنهاد «عمو راستگو» برای جذب کودکان به مسجد 🔸امام مسجد به منزله مدير مسجد است؛ اگر نتواند با كودكا
#خاطره مصطفی رحمان دوست از حاج آقا راستگو
🌑 حاج آقا خدا حافظ!
✍ مصطفی رحمان دوست
من برنامه کودک تلویزیون را داشتم و #راستگو را نمی شناختم. یک روز دیدم آخوند جوان کوتاه قدی یک راست آمد کنارم نشست و سلام علیکم و بعد گفت من آمده ام برای بچه ها برنامه اجرا کنم. آن روزها کاملا اوضاع انقلابی بود. منشی داشتم ولی قاعده بر این بود که منشی مانع ورود کسی نشود.
من که دل خوشی از آخوندهای جوان و بی تجربه نداشتم که به نام انقلاب مدعی هر کار و تخصصی شده بودند؛ گفتم آقا جان سن و سالی هم نداری که بگویم حاج آقا این کارها به شما نیامده. تلویزیون و تولید در آن دستگاه، حرفه ای تخصصی است. همین که دوربین را از استودیو خارج کرده اید و جلو منبر گذاشته اید کافی است. لطفا بروید به جنگ زید و عمر ادامه دهید و درستان را بخوانید.
اما راستگو میدان را خالی نکرد و گفت من حاضرم با بهترین هنر پیشه ها و مجریان برنامه کودک مسابقه بدهم و فی البداهه برنامه اجرا کنم.
پیشنهاد تفریحی خوبی بود. تا چشم باز کنم دیدم همکاران قرتی تور تکس گروه کودک توی اتاق جمع شده اند تا به آخوند جوانی که ادعای فلان و بهمان دارد بخندند.
یک ربع نگذشته بود که راستگو کار خودش را کرد. آنهایی که برای مسخره کردنش آمده بودند هر کدام برای "بهتر" شدن برنامه اش پیشنهادی می دادند...
راستگو هم کم نمی آورد و درباره پیشنهادها اظهار نظر می کرد.
راستگو دلش می خواست با عبا و عمامه برنامه اش را اجرا کند، آن هم هفتگی و مرتب و با حضور بچه ها و پخش مستقیم.
من می گفتم که فقط یک بار اجرا کن آن هم تولیدی نه پخش مستقیم که فیلمش امکان ویراش داشته باشد و حتما با لباس عادی.
اختلاف نظر ما باعث شد که برنامه ای تولید نشود.
دو سه هفته بعد آمد و به اجرای بدون عبا و قبا و عمامه و همچنین به تولیدی بودن برنامه نه پخش مستقیم آن تن در داد.
من و همراهانم هم قول دادیم که اگر برنامه اش را پخش کردیم و گرفت "چند برنامه دیگر !" هم ادامه بدهیم...
چند جلسه با پیراهن شلوار اجرا کرد..
یواش یواش وسط برنامه نصف لباسش را پوشید و خلاصه در برنامه اعلام کرد که روحانی است و...
باهم دوست شدیم. خیلی هم دعوا می کردیم چون اختلاف سلیقه داشتیم. همدیگر را دوست داشتیم. مرا دعوت می کرد برای طلبه های نوآموز کلاس هایش ادبیات کودکان یا قصه گویی درس بدهم. به خانه هم می رفتیم. در روزگاری که بازی های کامپیوتری جرم بود، با هم تا صبح آتاری و... بازی می کردیم.
جز این روزگار اخیر که پس از درگذشت ناگهانی همسرش دل و دماغی نداشت، با هم زیاد درد دل می کردیم و به خاطر اختلاف سلیقه های سیاسی و مذهبی به پر و پای هم می پیچیدیم.
حیف شد که رفت. حالا حالاها جای کار داشت. این سالهای اخیر خیلی اذیتش کردند. خدا لعنتشان کند، آسیب زیادی از دست هم لباس هایش خورد.
کارش به آن جا رسید که محتاج کار شده بود. بی معرفت ها حتی بعضی از شاگردانش چوب لا چرخش می گذاشتند.
او که کار خدا پسندانه اش را کرد و رفت؛ اما اینها را برای آنهایی می گویم که از امروز در اندوه از دست رفتنش اشک تمساح می ریزند و دیروز در پی این بودند نام و نانش را آجر کنند.
خوب است کرونا هست و مراسمی برای جولان این گونه ها اتفاق نمی افتد.
بگذریم و با یک خاطره تمامش کنم.
بیست و چند سال پیش خانه ما نزدیک فرودگاه مهرآباد بود. شب بود و آماده خواب بودم که تلفن خانه زنگ زد. #راستگو بود. گفت میایی مرا از فرودگاه به خانه ات ببری؟
سر به سرش گذاشتم که ای بابا تاکسی بگیر و بیا ... بگذار آقایان علما و شخصیت ها یک بار هم شده سوار تاکسی شوند و از این حرفها.
شوخی هایم که تمام شد گفت بابا جیب علما خالی است. پول ندارم. زود بیا و منتظر جواب من نشد و تلفن را قطع کرد.
سوار پیکان جوانانم شدم و رفتم فرودگاه.
آوردمش خانه. شام هم نخورده بود. نیمرویی رو به راه کردیم و تا اذان صبح تعریف کردیم. صبح پرواز داشت به مشهد. در آنجا هم برنامه داشت.
ماجرا از این قرار بود که از قم آمده بود مهرآباد تهران از آنجا پرواز به شهری و سه روز اجرای برنامه و حاج آقا لطف کردید و خوش آمدید و پرواز به شهر دیگر و شهر بعدی.
در هیچ یک از شهرها به او پول نداده بودند. یک جا یک کیلو چای داده بودند. یک جا یک تخته پتو و... آن روزها پول دادن به معلم، مدرس و سخنران جماعت زشت بود و این جور نبود که پیش از منبر پاکت داده شده باشد!
خلاصه چای و پتو را که هر دو بسیار به درد بخور بودند و در زمان جنگ نایاب، به ما داد و رفت.
بردمش فرودگاه تا به مشهد برود و کلاس هایش را اداره کند و حاج آقا خداحافظی بشنود و برگردد.
بله. حاج آقا خداحافظ.
آنچه را هم که گرفته بودی نبردی. حاج آقا خدا حافظ. خوش به حالت که اندوخته های نگرفته بسیاری را بردی.
@Fahma_KanoonTaha