کانون طه آبپخش
🚩 #عمودهای_عاشقی(روایتی کوتاه از پیاده روی اربعین ۹۸) نصرالله شفیعی
#بخش_دوم
پنج شنبه ۱۸ مهرماه: در آستانه اذان صبح از خواب بیدار شدم محمد را که از قبل به من توصیه کرده بود تا برای نماز صبح بیدارش کنم، بیدار کردم. سپس در اتاق خانم ها را زدم. گویا آن ها بیشتر خواب بهشان چسبیده بود. هم خیلی خسته بودند هم زیر کولر گازی شب را سپری کرده بودند. صاحبخانه نیز که شواهد نشان می داد تا نیمه های شب بیدار بوده و هم به دنبال مشتری برای مغازهی کوچکش و هم مهمانان اربعین حسینی بوده خواب بود و نخواستم برای خداحافظی و عرض تشکری او را بیدار کنم چرا که برای او همین لذت بس بود که در منزل فقیرانهاش چند زائر امام حسین را مأوی داده است. منزلش بسان همان منزل روستائیان فقیری بود که بیشتر به زندگی کردن در زیر یک سقف که بتوانند گذر زندگی داشته باشند قانع هستند تا به زرق و برق ظواهر خانه. نماز را در یکی از موکبها خواندیم. کمکم مسافران کربلا زن و مرد کوچک و بزرگ، دارا و نادار سالم و معلول پیدایشان میشود و در مسیر زیبایی که حالا به برکت روشنایی خورشید حرکت را آغاز کرده بودند. از آنطرف موکبها نیز که با دیدن زائران به شوق آمده بودند تبلیغات خود را برای جذب مشتری بیشتر میکردند. یکی فریاد شای ایرانی عراقی سر میداد، یکی میگفت شیر داغ، یکی دیگر تخممرغهای آب پز خودش را در معرض دید زائران گذاشته بود و دیگری با نانهای کوچک و خوشمزه و داغ عراقی جمعیت عاشقان را به جمع خود فرامیخواند. این ما بودیم که برای انتخاب ناز میکردیم و گاه تردید میکردیم که کدامیک را بخوریم و چقدر بخوریم که از ابن همه خوان نعمت، آنهم صلواتی بود دچار افراط نشویم و خدای ناخواسته در این هوای گرم دچار بیماری شویم و نتوانیم مسیر عاشقی را تا آخر طی کنیم. در این میان محمد تلاش میکرد تا از این خوان گسترده حداکثر استفاده را بکند ولی طولی نکشید که او نیز به ظرفیت خود پی برد و تشخیص داد همان بهتر که رعایت سلامتی خود را کند. عزم من و محمد برای رفتن با قدمهای سریعمان روشن بود؛ ولی به پشت سرمان نگاه میکردیم و همسر و برادرزادهام زینب را میدیدیم که همچنان با آهستگی و احتیاط قدم برمیدارند تکلیف خود را مشخص کردیم که خیال ۸۰ کیلومتر پیادهروی از کوفه تا کربلا را از سر خود بیرون کنیم. شاید توقع ما زیاد باشد در این هوای گرم و عدم آمادگی قبلی انتظار یک چنین راهپیمایی طولانی از آنها از انصاف به دور باشد. مسیر را هم چنان طی میکنیم. خانم نگاهی به من میاندازد و اشارهای به انگشتان پایش میکند که تاولزده، میگویم چارهای نیست در مسیر عاشقی تاول زدن پا حداقل هزینهای است که باید داد. تنها نگرانی من همان بود که عرض کردم یعنی تخفیف در راهپیمایی که به عشق آن خانه و کاشانه را رها کرده بودیم و مرزهای شلمچه و عراق را درنوردیده بودیم و حالا خودمان را در جمع زائرانی میبینیم که بیمهابا نخلستانهای کوفه را زیر قدمهایشان جا میگذارند و میگویند کربلا کربلا ما داریم میآییم.
البته پارسال که خودم تنها آمده بودم بیخبر از اینکه بیمهابا راه رفتن چه عواقبی دارم مست مست به راه افتادم و کسی هم بگیرم نبود. ناگاه پس از یکی دو ساعت راه رفتن فهمیدم که چه خبطی کردهام. پاهایم بهشدت تاول زد و ماهیچههایم سخت گرفت بهطوریکه توان راه رفتن از من گرفته شد. یادم هست وقتی مسیر کوفه یا همان طریق العلما را طی کردم و به عمود ۱۹۰ رسیدم زمان اذان مغرب بود، نمیدانستم چه جوری نماز مغرب و عشا را خواندم آنچنان به خواب عمیقی رفتم که حتی سر و صدا و شوخیهای عربهای جوان زائری که حالا یک محفل گرم و خودمانی پیداکرده بودند یا هوای گرمی که از چرخش پنکهها به سر و صورتم برخورد میکرد نتوانست بیدارم کند. یک ساعت زودتر از اذان صبح بلند شدم. گویا همان شور مستی در سرم بود، زود خود را آماده کردم و بیخیال از تاولها و درد پا، با همان سرعت و عجله به راه افتادم. تذکر دیگران نیز برایم کارساز نبود. ساعت ۸ صبح بود که به معنای واقعی از پا افتادم. خود را نزدیک درمانگاهی دیدم که نوشته بود درمان قطعی تاول پا، با امید فراوان خود را به داخل درمانگاه کشاندم چندین زن و مرد پرستار، بیماران تاولزده را روی تخت خوابانده بودند و مشغول درمان تاول پاهای آنها بودند. نوبت به من که رسید مجبور بودم خودم را در زیر تیغ خانم پرستاری قرار دهم که با مهربانی تلاش میکرد تاولی را از پای زائران کوی حسین درمان کند. تمامی تاولها را سوراخ کرد آ ب های آنها را بیرون کرد و سپس همگی را بخیه زد. من نیز فکر میکردم که همهچیز ردیف شده و حالا با همان عزم جزم قبلی میتوانم بقیه مسیر را طی کنم. هر دو پایم پانسمان شده بود. با تشکری و خداحافظی مسیر را ادامه دادم؛ ولی دیری نگذشت که آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
کانون طه آبپخش
«فابینگ» چیه و چطور روابط اجتماعی و شخصیمون رو تهدید میکنه؟ #بخش_اول 🔸وقتی از سرکار خسته به خونه
«فابینگ» چیه و چطور روابط ما رو تهدید میکنه؟
#بخش_دوم
نشونههای دچار بودن به فابینگ
1⃣ همزمان دو مکالمه دارید، یکی از طریق تلفن و یکی با شخص روبروتون، شما به احتمال زیاد هیچکدوم از این دو مکالمه رو با موفقیت انجام نمیدین و مطمئنا دچار فابینگ هستید.
2⃣ سر میز یا سفره غذا یا دیگر موقعیتهای اجتماعی با تلفنتون مشغول میشید.
3⃣ قرار دادن تلفن کنار بشقاب غذا علامت هشداریه که نشون میده بزودی ارتباطات خانوادگیتون دچار اختلال میشه.
🔸یادتون باشه، حتی لازم نیست تلفنتون رو در حین مکالمه لمس کنید تا روی رابطه شما تاثیر منفی بگذاره! یک مطالعه نشون داده که تنها وجود تلفن تو دستتون یا کنارتون باعث میشه همسر، فرزند، خانواده یا دوستان و همکارانتون کمتر با شما ارتباط برقرار کنند.
🔸بدون چک کردن تلفن نمیتونید شام، نهار یا صبحانهتون رو تموم کنید، این نشونهای از دلهره و ترسی واقعی در شماست، ترس از دست دادن تماس، پیام یا پست جدیدی در شبکههای اجتماعی.
۳ راه برای جلوگیری از فابینگ شدن
📲 غذاتون رو بدون تلفن بخورید.
📲 تلفن رو از دسترستون دور کنید.
📲 خودتون رو به چالش بکشید.
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
راهکاريی برای تقويت و بهبود روابط مادر و دختر #بخش_اول 🔸دخترها شکايت میکنند که مادر فقط انتظار ا
🔺راهکاریی برای تقويت و بهبود روابط مادر و دختر
#بخش_دوم
🔸دکتر محمد قاضی عضو هيئت علمی دانشگاه تهران و مشاور خانواده میگه گاه مادر فراموش میکنه که نيازهای واقعی دختر جوانش چيه و زمانی که با بیاعتنايی و بیتوجهی با او برخورد میکنه، دختر به سمت پدر گرايش پيدا میکنه.
🔸گاه مسئله حسادت و رقابت به تيره شدن روابط بين مادر و دختر ختم میشه. حسادت گاه به دلايل شخصيتی يا خانوادگی در مادر مشاهده میشه و هستند دختران خوب و ممتازی که مادر به جای حمايت، به اونا حسادت میکنه.
🔸گاهی مادر بيش از حد اقتدار طلب هست و با اين که عطوفت مادری داره اما در عين حال خواستار تسلط کامل بر خانواده، همسر و دخترشه. همچنین مادرانی نمیتونن دخترانشون رو جذب کنند.
🔸اولين کاری که بايد برای بهبود ارتباط مادر و دختر انجام داد، تغيير نحوه تفکرشون هست.
🔸باید تفکر واقعگرایانه رو جایگزین تفکر ذهنگرايانه هست، در تفکر ذهنگرایانه که خودمحوری و خودخواهی اساس اونه، تکيه بر احساسات شخصی، سوءتعبير، خودمحوری، بیتوجهی به علايق شخصی طرف مقابل و نبود همدلی میتونه این روابط رو مخدوش و مادر و دختر رو از هم دورتر و دورتر کنه.
ادامه دارد...
@Fahma_KanoonTaha