فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کرامت_ناب
🍃#کودکی که #شفا گرفت🍃
🌺 زائری بارانی ام،
آقا به دادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،
تنها، به دادم میرسی؟
گر چه آهو نیستم اما
پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها
به دادم میرسی؟
@Fahma_KanoonTaha
✅ #علت بسیاری از #بلاها در کلام #امام_رضا(ع)
✍آيت الله ناصری دامت برکاته می فرمایند: گله نکن که چرا این ناراحتیها وجود دارد؟ چرا این وضع اقتصاد ماست؟ چرا باران نمی بارد؟ چرا هر روز یک مرض تازه پيدا می شود؟ زيرا هر روز یک #گناه_تازه ای انجام می دهی و اين مشكلات هم #اثر_عمل تو است. هر روز یک #گناه_تازه، #درد_تازه برایت می فرستد. اينها لازمه هم هستند.
از امام رضا علیه السلام روايت نقل شده است كه فرمودند: هرگاه بندگان، مرتكب گناهانى شوند كه پيشتر انجام نمى داده اند، خداوند بلاهايى را برايشان پديد می آورد كه سابقه نداشته است و آن را نمی شناسند.
📚 كافی، ج ۲، ص ۲۷۵
#گناه_تازه #بلای_جدید #بلای_تازه
#امام_رضا(ع)
@Fahma_KanoonTaha
@dars_akhlaq.mp3
4.76M
🔊 #كليپ_صوتی
🎙🌸آيت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
موضوع: فضائل اخلاقی حضرت امام #رضا علیه السلام
✅ بسیار عالی حتما گوش کنید و ارسال به دیگران فراموش نشود
#پست_ویژه به مناسبت ولادت با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام
#فضائل_اخلاقی #امام_رضا(ع)
@Fahma_KanoonTaha
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#ببینید
🕌 ثواب زیارت #امام_رضا(علیه السلام) بی شماره و نیاز به حضور در حرم مطهر هم ندارد
@Fahma_KanoonTaha
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#فضیلت
#علی_را_بفهمی_قرآن_را_فهمیده_ای
👈 صراط مستقیم از نگاه پیامبراسلام(ص)
#غدیر_نزدیک_است
#رسانه_امیرالمومنین_باشید
@Fahma_KanoonTaha
🔆 #دلنوشته_ای_به_امام_رئوف🔆
🎀 هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
🔸نمی دانم تا به حال زیارت امام رضا قسمتت شده یا نه؟🔸
🔹اما هرکس یک بار هم به زیارتش رفته باشد، میفهمد چه می گویم!!!!🔹
👀 چشمانت را ببند. چشم دل را باز کن 🙏
👤خودت را پشت درب بارگاه نورانی آقا تصور کن....
💠نمی دانم بیشتر از کدام در وارد حرم میشوی؟🚪
🌸باب الجواد؟
🌺باب الرضا؟
🌷باب الکاظم؟
🌝حالا اذن دخول بخوان...
🌙نه، با زبان نه، با دل...
🌛دیگر راحت می گذارمت، مرغ دلت هر جای حرم خواست پر گیرد و بنشیند.🌜
💎سقا خانه، پنجره فولاد یا کنار ضریح...
💦حالا اشک هایت را پاک کن، قلم در دست بگیر هرچه میخواهی برای امام رئوف و مهربانت بنویس.💦
📍تهیه و تنظیم: گروه فرهنگی تبلیغی هدیه آسمان🌈
#دهه_کرامت
#دلنوشته
#ولادت_امام_رضا_علیه_السلام
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 6⃣1⃣
🌺 #حوزه_آقای_مجتهدی
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃ابراهیم خیلی معنوی تر شده بود. متوجه شدم دروس، حوزوی می خونه. شب وقتی از زورخانه بیرون می رفتم گفتم: «داش ابرام حوزه میری و به ما چیزی نمی گی؟» خیلی آهسته گفت: «آدم حیف عمرش را فقط صرف خوردن و خوابیدن بکنه. من طلبه رسمی نیستم. همینطوری برای استفاده میرم، عصرها هم میرم بازار ولی فعلا به کسی حرفی نزن.» تا زمان پیروزی انقلاب روال کاری ابراهیم به همین صورت بود. بعد از انقلاب مشغولیت های ابراهیم زیاد شد که دیگر به کارهای قبلی نمی رسید.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، ص ۴۶
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 سن شهادت: ۲۵ سال
🌺 اهل شهرستان تهران
🌺 قسمت 7⃣1⃣
🌺 #پیوند_الهی
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃ابراهیم یه روز تو کوچه دید که پسر همسایه با دختر همسایه مشغول صحبت است. پسر تا ابراهیم را دید خداحافظی کرد و رفت. چند روز بعد دوباره این ماجرا تکرار شد. این بار ابراهیم جلو رفت. دختر به سمت دیگر کوچه رفت و ابراهیم در مقابل پسر قرار گرفت. پسر ترسیده بود. اما ابراهیم مثل همیشه لبخندی بر روی لب داشت. ابراهیم گفت: «تو کوچه و محله ما همچین چیزی سابقه نداشته. من، تو و خانواده ات را می شناسم، تو اگر واقعا این دختر را می خواهی من با پدرت صحبت کنم.» جوان پرید تو حرف ابراهیم و گفت: «نه، تو رو خدا به پدرم چیزی نگو، من غلط کردم، ببخشید.» ابراهیم گفت: «نه، تو منظورم را نفهمیدی، ببین، پدرت خونه بزرگی داره، تو هم که تو مغازه مشغول بکار هستی، من امشب تو مسجد با پدرت صحبت می کنم. ان شاء الله بتونی با این دختر ازدواج کنی، دیگه چی می خوای؟» جوان گفت: «هر چی شما بگی.»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃شب بعد از نماز، ابراهیم در مسجد با پدر آن جوان صحبت کرد و از ازدواج گفت و اینکه اگر کسی شرایط ازدواج داشته باشد و همسر مناسبی پیدا کند، باید ازدواج کند. در غیر این صورت اگر به حرام بیفتد باید پیش خدا جوابگو باشد. پدر آن جوان حرفهای ابراهیم را تایید کرد اما وقتی حرف پسرش شد اخم هایش رفت توی هم. ابراهیم پرسید: «حاجی اگه پسرت بخواد خودش را حفظ کنه و تو گناه نیفته، اون هم تو این شرایط جامعه، کار بدی کرده؟» پدر آن جوان گفت: «نه.»
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃فردای آن روز مادر ابراهیم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر. یک ماه از آن قضیه گذشت. ابراهیم وقتی از بازار برمی گشت شب بود. آخر کوچه چراغانی بود. لبخند رضایت بر لبان ابراهیم نقش بست. رضایت بخاطر اینکه یک دوستی شیطانی را به یک پیوند الهی تبدیل کرده است. این ازدواج هنوز هم پابرجاست و این زوج زندگیشان را مدیون برخورد خوب ابراهیم با این ماجرا می دانند.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۴۷ الی ۴۸
@Fahma_KanoonTaha
کانون طه آبپخش
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠 🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی 🌺 سن شهادت: ۲۵ سال 🌺 اه
💠 ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُاَلْزَهرا(س) 💠
🌺 خاطرات شهید ابراهیم هادی
🌺 قسمت 8⃣1⃣
🌺 #دخترِ_عاشق_ابراهیم
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃از پیروزی انقلاب یک سالی گذشت. چهره و قامت ابراهیم بسیار جذابت تر شده بود. هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی می پوشید به محل کار می آمد. محل کار او در شمال تهران بود. یه روز متوجه شدم خیلی گرفته و ناراحت است! کمتر حرف می زد، تو حال خودش بود. به سراغش رفتم و با تعجب گفتم: داش ابرام چیزی شده؟! گفت: نه چیز مهمی نیست. اما مشخص بود که مشکلی پیش آمده. گفتم: اگه چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃کمی سکوت کرد. به آرامی گفت: چند روزه که دختری بی حجاب، توی این محله به من گیر داده! گفته تا تو رو بدست نیارم ولت نمی کنم! رفتم تو فکر، بعد یکدفعه خندیدم! ابراهیم با تعجب سرش را بلند کرد و پرسید: خنده داره؟! گفتم: داش ابرام ترسیدم، فکر کردم چی شده!؟ بعد نگاهی به قد و بالای ابراهیم انداختم و گفتم: با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتفاق خیلی عجیب نیست! گفت: یعنی چی؟! یعنی بخاطر تیپ و قیافه ام این حرف را زده. لبخندی زدم و گفتم: شک نکن!
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃روز بعد تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت. با موهای تراشیده آمده بود محل کار، بدون کت و شلوار! فردای آن روز با پیراهن بلند به محل کار آمد! با چهره ای ژولیده تر، حتی با شلوار کردی و دمپائی آمده بود. ابراهیم مدتی این کار را انجام داد. بالاخره از آن وسوسه شیطانی رها شد.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
📚کتاب سلام بر ابراهیم، صص ۵۶ الی ۵۷
@Fahma_KanoonTaha