eitaa logo
فامنین گرام
3هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
113 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
فامنین گرام
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📚با ،(جمعه ها) 📌 (۵۷) 👈حس ششم 🔹هوای ملایم بهاری ، رزمنده‌های جوان را وسوسه می‌کرد که برای چند دقیقه‌‌ای هم که شده به کنار رودخانه بیایند و با هم نشسته و گپی بزنند، امّا حضور دشمن در آن سوی رودخانه چنین آرزویی را در دل آن‌ها گذاشته بود. بابا که از این حس و حال جوان‌های دور و بر خودش آگاه شده بود، یک شب، از تاریکی هوا استفاده نمود و چند نفر از آن‌ها را کنار رودخانه آورد و با هم نشستند و آرام آرام مشغول صحبت شدند. 🔸از آن جایی که بابا به صدای زوزة گلوله‌های توپ و خمپاره زیاد اهمّیت نمی‌داد، معروف شده بود که گوش‌های او به سبب سنّ خود را از داده و صداهای ضعیف را نمی شنوند. بچّه‌ها، در حالی‌که، با صدای خفیف با هم گپ می‌زدند، بابا اسلحة خودکار را برداشت و به آرامی از ضامن خارج کرد. بچّه‌ها چند لحظه‌ای به سکوت فرو رفتند و به بابا زُل زدند. آن‌ها که به قول خودشان هنوز گوش‌هایشان حساسیت خود را از دست نداده بود صدای غیر عادی نشنیده بودند. آیا ممکن بود که بابا با آن گوش‌های پیرش چیزی شنیده باشد؟ 🔹بابا در حالی که انگشت روی ماشه داشت، به آرامی از جا برخاست و لولة اسلحه را به سمت کشتی متروکه‌ای که در چند متری آن‌ها به گِل نشسته بود گرفت و بست و تمام خشاب را خالی کرد و بعد به آرامی کنار بچّه‌ها بر زمین نشست. هیچ کس نمی‌دانست که چه اتّفاقی افتاد. دقایقی بعد بچّه‌ها یکی یکی بلند شدند و از تونلی که در زیر جادة آسفالت بین رودخانه و دیوار کارخانة موزاییک سازی قرار داشت گذشتند و به سنگر جمعی برگشتند. 🔸صبح هنگام، با روشن شدن هوا، در سنگر پایین تر زمزمه‌ای بین رزمندگان افتاد. آن‌ها یکی یکی می آمدند و از روزنة سنگر دیده‌بانی، آب رودخانه ‌را نگاه می‌کردند و بر می‌گشتند. جنازة سه نفر از نیروهای عراقی روی آب شناور بود. فرماندهان خط باید تا شب صبر می‌کردند تا بتوانند از تاریکی استفاده نموده و کشتی به گل نشسته را بررسی نموده و بفهمند که دیشب چه اتّفاقی افتاده بود. با افتادن پردة تیرة شب بر رودخانه و ساختمان‌های خرمشهر، تحقیق و تفحّص هم آغاز شد. تفحّص کننده‌ها از داخل کشتی مقداری مهمات خون‌آلود و تعدادی قبضة اسلحه پیدا کردند و معلوم شد که رگبار اسلحة بابا دیشب کار خودش را کرده بود. 🖋🖋🖋 ✍برگرفته از ، (چپقلو) به قلم:استاد 👈تهیه و تنظیم: ─┅─═इई 💦🌺💦ईइ═─┅─ 🌳 رسانه فرهنگی، اجتماعی 🌨☘️ @Famenin_Gram 🍃☘️