eitaa logo
فامنین گرام
3هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
113 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🔍تاملی در شخصیت ادبی (ع) با تکیه برکلام ابوالفرج 👈 قسمت اول 🔰ابوالفرج اصفهانی از راویان و شاعران شهیر سده چهارم هجری و مولف کتاب معروف است. وی در صفحه ۳۶۰ از جلد شانزدهم کتاب الاغانی آنجا که گفتار را به اخبار علیه السلام می رساند، به فراخور مطلب، بحث نسبتا مفصلی درباره سکینه بنت الحسین سلام الله علیها می کند که کمتر در کتب تاریخ و ادب به چشم می خورد. آنچه در ذیل می آید، ترجمه گزیده ای از این بخش از کلام ابوالفرج اصفهانی است، بی آن که درباره صحت و سقم آن نظری ابراز گردد. 💠 حسین (ع) درباره همسرش و این شعر را حسین علیه السلام درباره همسرش رباب که پدرش امرء القیس بن عدی بن اوس و مادرش هند دختر ربیع بن مسعود بن معاذ بود سروده است و در این شعر از دختر خود از رباب نیز یاد می کند. سکینه را امیمه و امینه و گفته اند و سکینه، لقبی بود که به آن ملقب شد: لعمرك إنني لأحبّ دارا تكون بها سكينة و الرّباب‏ أحبهما و أبذل جلّ مالي‏ و ليس لعاتب عندي عتاب‏ یعنی: به جان تو سوگند من خانه ای را که رباب و سکینه در آن باشند دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و بسیاری از مالم را برایشان بذل می کنم و عتاب فرد عتابگر در این باره نزد من چیزی نمی ارزد. 🔹 اختلاف در نام سکینه: از پدرش نقل می کند که: عبدالله بن حسن بن حسن از من پرسید: نام سکینه بیت الحسین (ع) چیست؟ گفتم: سکینه. گفت: نه، اسمش آمنه است. در نقلی دیگر از عبدالله بن حسن بن حسن، نام سکینه، امینه ذکر شده است. ابواسحاق مالکی می گوید: سکینه لقب او است و نامش آمنه است و این صحیح است. 🔸 نقل شده است که به سکینه که نامش آمنه بود گفتند: خواهرت فاطمه بنت الحسین (ع) جدّی بود و تو بسیار اهل هستی؟ سکینه گفت: شما خواهرم فاطمه را به نام جده مومنش یعنی فاطمه زهرا (س) نام گذاری کردید و مرا به اسم جده ام آمنه که اسلام را درک نکرد، نامیده اید. 💠 گفتگویی میان سکینه و دختری از : سلیمان بن حسین علوی می گوید: سکینه در مجلس عزایی بود که در آن یکی از دختران عثمان حضور داشت. دختر عثمان گفت: من دختر شهیدم. سکینه سکوت کرد تا این که موذن اذان گفت و به فقره اشهد ان محمدا رسول الله رسید. سکینه از آن دختر پرسید: این پدر من است یا تو؟ آن دختر گفت: دیگر من بر شما خاندان، فخر نخواهم فروخت. 💠 سکینه به به (ع) دشنام می داد. سکینه در روز جمعه ای در خیمه ای بود؛ در این هنگام ابن مطیره بر فراز منبر می رود و چون بر منبر، علی (ع) را دشنام می دهد، سکینه در مقابلش می ایستد و او را دشنام می دهد و کنیزانش نیز ابن مطیره را دشنام می دهند و در این هنگام ابن مطیره دستور می دهد که شرطه ها کنیزان سکینه را بزنند. 💠 سکینه و بود: زبیر از عمویش مصعب نقل می کند: سکینه از زنان عفیفه و سلیمه و وجیهه بود که با پیران و بزرگان قریش مجالست داشت و شاعران نزدش گرد می آمدند و اهل مزاح بود. 🔹 نمونه ای از مزاح سکینه: محمد بن سلام می گوید: سکینه، اهل مزاح بود. گزنده ای کوچک او را گزید و او صدا بلند کرد. مادرش به او گفت: خانم من چرا ناله می کنی؟ سکینه گفت: مرا گزید دبیره (گزنده) مانند یک ابیره (سوزن) نالاند مرا قطیره (اندک) 🔺 ادامه دارد ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🖤ईइ═─┅─ 🏴 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 ╭═━ ━═╮ 🖤 @Famenin_Gram🖤 ╰═━ ━═╯
فامنین گرام
📚 #در_بزمگه_ادب 🔍تاملی در شخصیت ادبی #سکینه_بنت_الحسین (ع) با تکیه برکلام ابوالفرج #اصفهانی 👈 قسمت
📚 🔍تاملی در شخصیت ادبی (ع) با تکیه برکلام ابوالفرج 👈 قسمت دوم 💠ظهور دملی در چهره بنت الحسین (ع) گرچه این بخش از گزارش ابوالفرج اصفهانی، ارتباطی با شخصیت ادبی سکینه بنت الحسین (ع) ندارد، لیکن از آنجا که کمتر در تواریخ بازتاب داشته و نیز بر ثبات و استحکام شخصیتی حضرت سکینه بنت الحسین (ع) دلالت دارد، ذکر آن خالی از فایده نیست. از برخی از مشایخ هاشمی و طالبی نقل شده است: در پایین چشم سکینه، دملی ظاهر شد. دمل بزرگ شد تا آنجا که چهره و چشم سکینه را فرا گرفت و کار مشکل شد. بدراقس طبیب، در خدمت او بود و به او گفت: آنچه را که در آن واقع شده ای می بینی؟ آیا بر آنچه درد دارد می توانی صبر کنی تا تو را معالجه کنم؟ سکینه گفت: آری. بدراقس، بر بالای سر سکینه حاضر شد و پوست صورت او را شکاف داد تا دمل ظاهر شد و بعد تمام پوست روی دمل را برگرفت و گوشت را از زیر آن بیرون آورد تا ریشه های دمل پیدا گردد. بخشی از ریشه ها زیر حدقه واقع شده بود؛ حدقه را از روی آن کنار زد و ریشه های دمل را از زیر حدقه برکند و همه را خارج کرد و حدقه را به موضع خود بازگرداند و سکینه را معالجه کرد. در تمام مدت جراحی، سکینه در حالی که دراز کشیده بود حرکت نمی کرد و ناله ای نداشت تا این که بدراقس از کار خود فارغ گردید و سکینه از آن دمل رها شد و آثار آن جراحی در انتهای چشمش باقی ماند و زیباترین چیز بر روی صورتش بود و از هر زیور و زینتی بر چهره اش خوش تر می نمود و این جراحی پیامد ناگواری در بینایی او نداشت. 💠نقد سکینه بر جماعتی از شاعران نقل شده است که جریر و فرزدق و کثیر و جمیل و نصیب که از شعرای نامی عرب بودند در ضیافت سکینه بنت الحسین جمع بودند و چند روزی را درنگ کردند تا این که سکینه به آنها اذن ورود داد. سکینه در جایی نشست که از آنجا آنها را می دید و کلامشان را می شنید ولی آنها او را نمی دیدند. کنیزکی از سوی سکینه نزد آنها رفت و اشعاری و احادیثی روایت کرد و گفت: کدام یک از شما فرزدق است؟ فرزدق گفت: من. سکینه گفت: آیا تو این اشعار را سروده ای: هما دَلَّتانی مِن ثَمانينَ قامةً كَما انْقَضَّ بازٍ أقْتمُ الرأسِ كاسِرُه فلما استَوَت رجلايَ في الأرض قالتا أحّيٌّ فيُرْجى أم قَتيلٌ نُحاذِرُه یعنی: آن دو زن همچون بازی که سرش سرخ مایل به سیاه بود و بالهایش را برای پرواز جمع کرده بود از هشت قامتی مرا راهنمایی کردند. پس چون دو پایم بر زمین قرار گرفت گفتند: آیا تو زنده ای هستی که بتوان به او امید بست و یا کشته ای هستی که باید از آن پرهیز کنیم؟ فرزدق گفت: آری. سکینه گفت: چه چیز باعث شد تا راز آن دو زن و راز خویش را افشا کنی؟ چرا سرّ آنها و سرّ خود را کتمان نکردی. این هزار دینار را بگیر و نزد اهل خود بازگرد. کنیزک نزد سکینه بازگشت و بیرون آمد و هزار دینار را به فرزدق داد. 🔺 ادامه دارد ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🖤ईइ═─┅─ 🏴 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 ╭═━ ━═╮ 🖤 @Famenin_Gram🖤 ╰═━ ━═╯