eitaa logo
فامنین گرام
3هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
1.8هزار ویدیو
113 فایل
🌹آخرین اخبار و اتفاقات شهرستان #فامنین را اینجا دنبال کنید 🗣 💫 ارسال سوژه های خبری، آگهی ترحیم (ارسال #رایگان )، ارتباط با ادمین ها و هماهنگی تبلیغات (کسب و کار) #فقط با👇 @Famenin_Gram1402
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 #ببینید| 💐با حضور مدیر اداره، مسئول بسیج دانش آموزی و کارشناس فرهنگی و هنری اداره آموزش و پرورش از مربی و سرپرست نمونه کاروان #راهیان_نور_دختران_فامنین سرکار خانم #حاجیلو و خانم #مولوی مدیر و معاون محترم آموزشگاه با اهدا لوح تقدیر استانی و کادو آموزشگاه #فرزانگان_فامنین تجلیل شد. 🇮🇷🇯‌🇴‌🇮‌🇳🇮🇷 💥 رسانه فرهنگی، اجتماعی #فامنین_گرام 🇮🇷 @Famenin_Gram 🇮🇷
📚 📌 نسبت و در تراث علمی مسلمین 🔻 قسمت اول 🖋 علیه الرحمه در حکایت دوازدهم از باب دوم ، حکایتی آورده است به این شرح: «پارسايى را ديدم بر كنار دريا، كه زخم پلنگ داشت و به هيچ دارو، به نمي شد. مدتها در آن رنجور بود و همچنان شكر خداى عز و جل على الدوام گفتى. پرسيدندش كه شكر چه مي گويى؟ گفت شكر آنكه به مصيبتى گرفتارم نه به معصيتى». ظاهرا این حکایت مشتمل بر هیچ امر غریبی نیست و پذیرش آن هیچ استبعادی ندارد. اما بنا بر قاعده قرآنی فارجع البصر، آنگاه که دقیق تر به اجزای حکایت نظر کنیم سوالی که به ذهن خطور می کند این است که علی القاعده باید را به تناسب معتقد و مذهب خویش، در کنج منسوب به مرام خویش جستجو کرد و نه بر کنار دریا. حال این پارسا بر کرانه دریا چه می کند و چرا برای مداوا به دریا پناه برده است؟ 🔸 پاسخ این سوال در زخم آن پارسا و علت آن که همان پلنگ باشد نهفته است. و اما توضیح این مطلب: در تراث ادبی بسیار است که موش در کنار پلنگ آمده است و حکایت از تعلق نهانی بین این دو جانور دارد که در از این تعلق این گونه یاد می کند: تعلقيست عجب زنگ را بدين رومى تعلقي است نهانى ميان موش و پلنگ 🔹پیش از ذکر ماهیت این تعلق، ذکر مواردی از همنشین شدن موش و پلنگ در گفتار ادیبان، خالی از ثمر نیست. در حديقه الحقيقه می گوید: از درونت پلنگ و موش بهم تو همى خسبى اينت جهل و ستم 🔸جمال الدین عبدالرزاق می گوید: از پس قصد من و تو موش همدست پلنگ از پى قتل من و تو چوب و آهن گشته يار 🔹انوری می گوید: دشمنان را مایه دادن نزد من دانی که چیست جمع کردن موش دشتی با پلنگ بربری 🔸مولوی می گوید: بگذر ز جهان که جمله رنگ است ای جان هر گوشه یکی موش و پلنگ است ای جان 👈آنچه با تامل در ابیات فوق دانسته می آید آن است که اجتماع موش و پلنگ، است و ثمرات نامطلوبی در پی دارد؛ تا آنجا که بیم قتل و هدم نفس و از دست دادن جان از این اجتماع می رود. با رجوع به منابع و برخی رسائل علمی پیشین، شاهد گزاره هایی هستیم که موید نتیجه فوق است. از جمله حزین لاهیجی در رسائل خود، در توضیح ذیل واژه «نمر» می گوید: «نمر: به فارسى پلنگ خوانند... و از غرايب اين است كه هر كه را پلنگ زخم زده باشد، ... بالطبع، موش، موكّل است كه به آن شخص بول كند و چون بول موش به او رسد بميرد». 🔹 نیز در آثارالباقیه، متعرض این تعلق و ارتباط هلاکت آمیز بین موش و پلنگ شده و گفته است: «...يا مانند مرگ كسى كه او را پلنگ گاز گرفته باشد كه چون موش كه باين قبيل زخم بسيار تمايل دارد بر آن بول كند شخص خواهد مرد». 🔻 ادامه دارد... ✍ محقق: آقای دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸
📚 📌شرح بیتی از ملای روم جلال الدین 💠 عارف قیومی، جناب مولوی رومی در بیتی با اشاره با پیشینه خود که ایامی در سلک اصحاب مدرسه بود و به درس کسبی و علم قیل و قال می پرداخت و از علم حال بر کرانه و به قول خودش دفترباره بود می گوید: عطارد وار دفترباره بودم زبر دست ادیبان می نشستم ❓پرسش کانونی در بیت مولوی این است که چرا او دفتربارگی خود را در بین همه پدیده ها و مخلوقات به تشبیه کرده است و از بین همه پدیده ها عموما و از بین افلاک خصوصا، چه نسبتی بین عطارد با دفتربارگی و ادیب بودن وجود دارد؟ مولوی نه در بیت فوق بلکه در ابیات متعددی چه در مثنوی و چه در دیوان شمس، عطارد را به نحوی به سخن و سخنوری و سخندانی منسوب ساخته و لوازم این انتساب را از نظر مغفول قرار نداده است. در نظر مولوی عطارد اگر دفترباره و ادیب است، لازمه آن دارامندی نطق فصیح نیز هست: نطق عطاردانه ام مستی بی کرانه ام گر نبود ز خوان تو، راتبه از کجا رسد 🔹اگر عطارد ادیب و اهل نطق است، ادیب و نطاق را البته با لوح و قلم کاری هست: رفت عطارد ز دست، لوح و قلم درشکست در پی او زهره جست مست به فرقد رسید و: شد عطارد مست و اشکسته قلم لوح شست از هوز و ابجد بلی چنین فردی پس فاضل است و فنان و هیچ استبعادی ندارد که به فضل و فن خویش غره شود: عطارد را همی گفتم به فضل و فن شدی غره قلم بشکن بیا بشنو پیام نیشکر باری و خلاصه آن که عطارد، نماد خرد و خردورزی است: خود خرد آن است کو از حق چرید نه خرد کان را عطارد آورید و: چرخ گردان را قضا گمره کند صد عطارد را قضا ابله کند 👈و اما رمز این انتساب ها، از آن رو است که حکما و قدما را باور آن بوده است که هر کوکبی، دال بر مدلولی و یا نماد و سمبل چیزی است. در می گوید که عطارد كوكب دبيران، صاحب ديوانان شعرا و كاتبان و اهل ديوان است؛ به همين دلیل در ادبیات ایران از عطارد با القاب: كاتب‏ گردون، اختر دانش، مستوفى گردون یا مستوفی دیوان اعلا، دبير انجم، كاتب‏ علوى و منشى ديوان گردون ياد شده است. مشابه همان اعتقادی که یونیان درباره عطارد داشتند و او را فرزند زئوس‏ خداى خدايان و پيك ایشان و خداى فصاحت و دبيرى و تجارت می دانستند. 🔸 در شرح خود بر دیوان حافظ، در تفسیر بیت زیر از : اى كه انشاء عطارد صفت شوكت تو است عقل‏ كل‏ چاكر طغراكش ديوان تو باد از تعبیر «رسم» استفاده می کند و می گوید که رسم اين بوده كه هر صنف را به ستاره نسبت دهند مثلا نوازندگی را به زهره و علما را به مشترى و سلحشوران را به مريخ و كاتبان را به عطارد. 🔺 ابن خلف در برهان قاطع، علاوه بر نمادیت عطارد برای موارد نامبرده می گوید که عطارد مربى علما و مشايخ و قضاوت و ارباب قلم نیز می باشد. ✍ محقق: دکتر رضا ─┅─═इई 🍃🌼🍃ईइ═─┅─ 🔆 رسانه فرهنگی، اجتماعی در سه پیام رسان تلگرام،ایتا و سروش 👇 🌺🍃 @Famenin_Gram 🍃🌸