eitaa logo
فانوس
880 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
104 فایل
ڂڋايا💔 فانـۅسٺ را ڪمے پاییـن ٺر بگـیر جـادہ اے ڪہ در آن قـدم نـهاده ام تـاریڪ اسـت. إنتهایـش را نمے دانـم چـیست¿¿¡¡ مےترسـم انـتـهایش بــن بســت باشـد😔 سـخت بــہ نــور فــانوست محتاجـــم...🙏 اے مهربانــــترینـــــم...❤
مشاهده در ایتا
دانلود
#خوراک‌روح . #نامه_آخر جدیدترین اثر خانم #اعظم_بروجردی، نویسنده کتاب معروف #پهلوانان_نمی_میرند است که بار دیگر فضای جذاب زندگی پهلوانی را دستمایه قرار داده است. این فضا به قدری جذاب و پرکشش است که می تواند بستر رمان‌های متعددی با موضوعات مختلف باشد. از این رو، اعظم بروجردی با استفاده از چنین فضایی، جامعه ای تمثیلی خلق کرده است که شخصیت هایش هر کدام، یک ما به ازای خارجی دارد و آنقدر خوب به آن ها پرداخته شده که خواننده برای شناسایی و برقراری ارتباط با آنها دچار مشکل نخواهد شد. درون‌مایه اصلی این داستان، تقابل میان #مردانگی و #ناجوانمردی است. شخصیت ها هر کدام در جای خود نشسته اند و به منظور اینکه گوشه ای از یک حادثه بزرگ #تاریخی را به اجرا در آورند وارد داستان می‌شوند و نقش خود را ایفا می‌کنند. در "نامه آخر"، جماعت ناپهلوان برای چندمین بار دست به جنایتی می‌زنند و پهلوانی را به قتل می‌رسانند و برای پیدا کردن آخرین پهلوان و غصب کردن این مقام، مرتبا جنایاتی مرتکب می‌شوند. #مردم جامعه یا سکوت کرده‌اند و یا کاری از دست‌شان برنمی‌آید. در نهایت یک #زن در این #جامعه به پا‌می‌خیزد که شخصیت عجیبی دارد. با ورود این زن، داستان نامه آخر شکل می‌گیرد و به اوج خود می‌رسد. 📚 تعداد صفحات: ۲۷۴ قالب: #رمان ناشر: انتشارات #جمکران بہ #فانوس خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 ‌ •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🥀🥀 🍃شاهرخ ضرغام... خیلی کوچک بود که سایه یتیمی روی سرش سایه انداخت، از همان موقع تا وقتی که قد کشید و با آن هیکل درشتش بر و بازویی برای خودش بهم زد و شد یکه بزن محله، به اندازه پلک زدنی گذشت. . 🍃از همان بچگی هم قید درس و مدرسه را هم وقتی معلم کلاس فقط به کلاس نمره قبولی داد، زد و همین اتفاق شد بهانه ای برای آشکار شدن گوهر و زیر بار ظلم نرفتن او😌 . 🍃شاخ و شانه کشیدن و چاقو کشی هایش که با قرار گرفتن او در کنار دوستانی از همین جنس، باعث شد تا گنده لات محل شود. . 🍃روزها را در شب می کرد تا آن جا که شده بود نگهبان آنجا. یکی از روزهای همین ایام چشمش افتاد به خانمی که برای اجاره خانه و خرج فرزندانش مجبور به ایستادن پشت میز کاباره و امرار معاش از درآمد آنجا بود. به غیرت مردانه اش بر خورد، رگ گردنی شد و ضربانش بالا گرفت. زن را راهی خانه کرد و خودش خرج آن خانواده بی سرپرست را داد🙂 . 🍃شاهرخ که دل در گرو مردانگی و آزادگی داشت، از شاه و دربار هم که کارشان جز ظلم و زور نبود تنفر داشت اما از آن طرف دلداده بود که مظهر همان مردانگی و آزادگی بود. محرم که می شد با همان هیکل درشت و ابهتی که داشت میان دار هیئت میشد و با یا حسین هایش دیگر کسی جرئت نمی کرد آن هیئت را از عزاداری منع کند😇 . 🍃این دلدادگی و مشتی گری لطف ارباب را هم درپی داشت که وقتی در کنار دعای روز و شب مادر شاهرخ قرار گرفت سبب شد تا به یک باره با حرف های حاج اقای هیئت بیدار شود و ره صدساله را یک شبه برود. در توبه کرد و اشک ندامت ریخت بر گذشته ی سیاهش❣ . 🍃 عاشق شد تا آنجا که عشق او را با جمله ی «خمینی فدایت شوم» روی سینه اش خالکوبی کرد. گوش به فرمان امام جانش را کف دست گرفت و از مبارزه با داخلی تا جبهه های جنگ با دشمن خارجی رفت. بسیجی شد و ملحق شد به گروه فدائیان اسلام🌹 . 🍃در جبهه دست همه رفقای قدیمی اش را که همه از داش های تهران بودند را گرفت و گروه را تشکیل داد. همان گروهی که دشمن با شنیدن نامش رعشه به جانش می افتاد و می ترسید😎 . 🍃آدم خوارها در جهاد نفس و جهاد تن آنقدر پیشرفت کردند که به گروه پیشرو معروف شدند. پایان قصه گروه پیشرو هم شد. . . 🍃آری. شاهرخ ،پاک شد و خاک شد. حال از او نامی مانده به بزرگی و پیکری که هنوز هم در آغوش جبهه به امانت مانده است😔 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۲۸ . 📅تاریخ شهادت : ۱۷ آذر ۱۳۵۹ . 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌷 بہ خوش امدید🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 『 @fanoos_313 』 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•