شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
سوره والعصر
عملیات والفجر هشت، یک هفتهای از او خبر نداشتیم. دلم شور میزد. هرچه زنگ زدم قرارگاه، میگفتند از او خبر نداریم. یک دعایی توی مفاتیح بود، شروع کردم به خواندن .هنوز تمام نشده، زنگ زد! فقط توانست یک احوالپرسی کوتاه کند، گفت:« نمیتوانم بیایم.»
گفتم:
« حالا که تو نمیآیی، من می آیم اهواز.»
وقتی رفتم آنجا، دستم را گرفت و سوره والعصر را خواند تا آرام شدم. از آن به بعد هر وقت میآمد سر بزند ، سوره والعصر را میخواندیم.
#شهید_شیخ_عبدالله_میثمی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان
شهیدان بر《خوان قرآن》
(خاطرات قرآنی شهدا)
سوره والعصر
عملیات والفجر هشت، یک هفتهای از او خبر نداشتیم. دلم شور میزد. هرچه زنگ زدم قرارگاه، میگفتند از او خبر نداریم. یک دعایی توی مفاتیح بود، شروع کردم به خواندن .هنوز تمام نشده، زنگ زد! فقط توانست یک احوالپرسی کوتاه کند، گفت:« نمیتوانم بیایم.»
گفتم:
« حالا که تو نمیآیی، من می آیم اهواز.»
وقتی رفتم آنجا، دستم را گرفت و سوره والعصر را خواند تا آرام شدم. از آن به بعد هر وقت میآمد سر بزند ، سوره والعصر را میخواندیم.
#شهید_شیخ_عبدالله_میثمی
#کتاب_تکریم_و_تلاوت_قرآن
#سیره_ی_شهدای_دفاع_مقدس
#زندگی_طلبگی
#کارگروه_ایثار_جهاد_شهادت
#معاونت_فرهنگی
#مدرسه_علمیه_عباسقلی_خان