eitaa logo
فریاد (شفایی اردکانی)
8.5هزار دنبال‌کننده
867 عکس
2.2هزار ویدیو
20 فایل
سلام ای دوستان، فریاد هستم شفایی شاعری آزاد هستم... "فریاد" یه محفل فرهنگیه که به اون دعوتید🌿 ارتباط با مدیر: @Shefaee_faryad ارتباط با ادمین: @faryad_addmin
مشاهده در ایتا
دانلود
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبح آمد،عشق را مهمان کنید صورت پژمرده را خندان کنید شرط می بندم،اگر خندان شدید! بهر خودیک شهر،پشتیبان کنید... فریاد 🌷حال دلتون خوب ،روزتون گلبارون https://eitaa.com/Faryad1340
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چو خود می کنی اختر خویش را بد مدار از فلک چشم نیک اختری را درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیرآوری چرخ نیلوفری را https://eitaa.com/Faryad1340
نزدیک شدن به خداوند در این است که همه چیز را از او بخواهی ، و نزدیک شدن به مردم در این است که هیچ چیزی از آن ها نخواهی ...👌 ❗️به کانال دکتر محمدداود قانع، جراح چاقی بپیوندید👇 https://eitaa.com/dr_qane
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موسیقی سنتی و دلنشین از گروه تبری تقدیم نگاهتان🌸🌹 https://eitaa.com/Faryad1340
فریاد (شفایی اردکانی)
نقد شعر جناب#شفائی‌اردکانی #بانوصفیه‌قومنجانی #نقد_شعر https://eitaa.com/Faryad1340
فلک،با ما مدارا کن مرنجان بی سبب ما را بیا و دستگیری کن تو این افتاده از پا را اگر با غم نمی سازد دلم تقصیر از من نیست نوازش کن دمی هم شاعرمحزون شیدا را چرا زنجیری خود می کنی صید گرفتارت؟! خدا را کن رها این آهوی زخمی تنها را زبانم را نمی فهمند این بیگانگان، افسوس نمی بینند،شاید این غزال دشت و صحرا را چو مرغی در سحرگاهان زعشقت ناله ها دارم تو مَشکن بال این مرغ سراپا شور گویا را من ودل سالها در حسرت دیدار می سوزیم بیا خاموش کن حسرت سرای این زلیخا را شفایی مُرد زین حسرت،که یکبارش نمی گفتی: تو را من دوست میدارم،نه آن مهجور رسوا را https://eitaa.com/Faryad1340
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار: 💝حکایت اول: از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟  گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند! 💝حکایت دوم: پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود... پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم... پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید: انشاءالله خدا او را هدایت میکند...! دختر گفت: پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟ 💝حکایت سوم: از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم... صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد... گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم... گفتند: پس تو بخشنده تری... گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم... 💝حکایت چهارم: عارفی راگفتند: خداوند را چگونه میبینی؟ گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را میگیرد... https://eitaa.com/Faryad1340
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺🍃 شب زیباتون متبرک به گرمی نگاه خـدا شبتون بخیر ودر پناه خدای مهربان💥 https://eitaa.com/Faryad1340