eitaa logo
فاطمی
423 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
قبل از سلام کردن سائل سلام کرد این بار هم کرامت خود را تمام کرد در حیرت است واژه ی ایثار از حسن نان شبش دوباره نثار غلام کرد تا دید فاطمه که گره خورده کار من ذکـر مرا "کریم علیه السلام" کرد زنجیر عقل مانع عشقش نمی شود هرکس که پای درس حسن ثبت نام کرد رحمت به آن کریم که از لطف بی حدش با جبرئیل، شاعر خود هم کلام کرد ابیات مِدحتش همه بیت المقدسند ترویج مدح، صاحب بیت الحرام کرد از قدرتش نپرس، جمل را نظاره کن کاری که با سپاه سواره نظام کرد چشمم به احترام قدومش به سجده رفت کامم برای بوسه به دستش قیام کرد نامـرد آمدم به در خانه اش ولی آقـا نظاره کرد و مرا با مرام کرد در خاطرم نمانده که شغلم گدایی است از بس گدای فاطمه را احترام کرد : 💔 نوکـر‌ ز‌ نامِ‌ صاحب ‌خود،‌ شأن ‌میبرد منت ‌خدای را که ‌ شدیم @fatemi_ar
آن که سائل از عطایایش تحیر می کند غربت و غم سینه اش را روز و شب پر می کند میرود مسجد به منبر سَبّ حیدر می کنند بین کوچه می رسد با خود تفکر می کند دیدن هر بارِ قنفذ یا مغیره، بگذریم در خودش میریزد و یادی ز چادر می کند می شود آیا کریمی را به دِرهم ها فروخت؟ آدم از این حرف، احساس تحیر می کند می کِشد از زیر پا سجاده اش را آشنا اینچنین سرباز از رهبر تشکر می کند؟ صلحِ آقا جنگ با تزویر بود و جاهل است هر کسی این صلح را سازش تصور می کند بین سرداران غریب و بین منزل هم غریب تا که می گویم "حسن""غربت" تبادر می کند مطمئنم در دو عالم جزء قوم اشقیاست هر که از آقام احساس تنفّر می کند می رسد آخر زمان انتقام منتقم می رسد خواری آن کس که تکبّر می کند سنگدل هستم، به درد گِل شدن که می خورم این د لِ سنگم برایش کار آجر می کند صحن او یک روز مثل صحن مشهد می شود با نگاه مادرش این سنگها دُر می کند : 💔 شیعه می‌سازد حـرم روزی برایت بعداز آن چشم ملائک سوی است السلام علیک یا ابا عبدالله
میل اگر داشت فدای حرمش خواهم‌شد و یکی از شهدای حرمش خواهم‌شد گرد و خاکم ولی از لطف کریمانه ی او خادم صحن و سرای حرمش خواهم‌شد هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد شاید آن روز دل سنگ بدردم بخورد گوشه‌ای سنگ بنای حرمش خواهم شد حرمش را که بسازند به‌حج خواهم‌رفت بعد از آن وقف برای حرمش خواهم‌شد مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند هر سحر سوز دعای حرمش خواهم‌شد : 💔 دوباره صبح دوشنبه، دوباره روز کریم دوباره یاد حسن، یاد بارگاه و حریم دوباره یاد حسین ویاد عطش دوباره یاد جگرو یاد تشت
تا که بر روی لبم ذکر دارم از همین نامِ مبارک به دلـم جان دارم او ز دستانِ کریمانه عطا فرموده.. هرچه دارم همه از لطفِ کریمان دارم من دخیلم به همین سفره، چرا که از آن تا دمِ مرگ ز احسانِ حسن نان دارم پیشه ام شغلِ گدایی ست در این میخانه خادمـم، خادمـیِ خیلِ غلامان دارم «یا معّز الفقرا» ذکـرِ لبانم هر دم شکر گویم رده ای بین فقیران دارم خشکم و مثلِ کویری برهوتم امّا از عنایاتِ نگارم تبِ باران دارم حـرمِ خاکیِ او قلبِ مرا ویران کرد علت اینست دلی بی سروسامان دارم چون کریم است به زوّارِ حسین خشنود است زان سبب میل به سالارِ شهیدان دارم : 💔 حسنی هستم و از حشر چه باکی دارم؟ که سروکار غلامان حسن با زهراست
مست ازغم توام، غم توفرق میکند محو توام که عالم تو فرق میکند بایک نگاه میکشی و زنده میکنی مثل مسیح نه، دم تو فرق میکند یک دم نگاه کن که مرا زیرورو کنی باید عوض شد آدم تو فرق میکند تنها کمی به من نظر لطف میکنی؟ آقای مهربان، کم تو فرق میکند زخمیست دردلم که علاجی نداشته است جز مرحمت که مرهم تو فرق میکند اشک غمت برای من احلی من العسل گفتم برای من غم تو فرق میکند صلح توروضه است،حماسه است،غربت است ماهی تو و محرم تو فرق میکند باید خیال کرد تجسم نمود، نه؟ نه؛ گنبد تو، پرچم تو، فرق میکند لختی بخند قافیه ام را به هم بریز آقای من، تبسّم تو فرق میکند : 💔 من منتظر شوم بشود محشری که تا... عالم نظر کند که چه ها دست مجتباست