شاید با خود بگویی: از خانه هم میتوانم به حسین سلام دهم؛ از خانه هم میتوانم زیارت اربعین بخوانم.
چرا باید سختی چند روز پیادهروی را به جان بخرم و مسیری طولانی را در گرما و سرما طی کنم تا کسی را زیارت کنم که همین لحظه هم در کنار من است؟
پس بشنو سخن زینب را که به یزید فرمود: «به خدا که نمیتوانی یاد و خاطره ما را محو و نابود کنی.»
اگر من از خانهام سلام دهم و تو از خانهات سلام دهی؛
دیری نمیپاید که داستان کربلا از یادها میرود.
پیاده روی اربعین کاری زینبی است.
امسال که نمیتوانیم برای اربعین به کربلا بیاییم یاد حضرت زینب می افتم زیرا حضرت زینب(س)، با تمام روح لطیفش، اوج هر سختی را چشیده، اما زیبا و پرمنطق در کوفه سخن گفته است، چنانکه قلبها را بیدار میکند و کم است مسلمانی در شامات که اسلامش را مدیون روشنگری او نباشد
زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پردهنشین خانه وحی است، پرورده غیرتهاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بیمانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنانکه به قدرت قرآن، جانهای بیوجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگهامان تزریق کرد. امیدوارم در این روزهای کرونایی و سخت صبرمان مانند حضرت زینب باشد که بتوانیم این سختی های بسیار را از سر بگذارانیم
#اربعــین
🔹شماره2⃣
بهاره سادات حسینی
🌀 #دلنوشته
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
💠 @meshkat_ard
┄┅─✵🇮🇷✵─┅┄
دلنوشته مهدوی
تو دلت قرص ما همه خوبیم! دلهایمان غم دارد به وسعتی که در ذهن نگنجد اما همین که تو را داریم حالمان خوب است...
آن روزها که خبر از بسته شدن راههای کربلا بود، تو را از دور سلام میدادیم و فکر نمیکردیم دیدار بین الحرمین آرزو شود! حالا که میگویند از زیارتت بگذریم فهمیدیم غمِ حس نکردنِ هوای حَرَمت یعنی چه؟ که بزرگترین حسرت زندگی یعنی ندیدن ضریحِ شش گوشهی تو...
آرامشی که در کویِ تو حس میشود در هیچ جای دنیا نمیتوان حس کرد و این خاص بودنِ حالمان تنها از تلاشِ شما برای امرِ ولایت و امامت بود. کسی که اگر مردم دنیا او را بشناسند، مهدی را میشناسند. کسی که اگر بدانند چقدر بر حق بود، بدون لحظهای تردید به دنبال آخرین فرزندش میروند.
نداشتن زیارتت این انتظارِ عجیبِ منتظران را سختتر و طاقت فرساتر میکند اما تو دلت قرص که دل خوش کردیم به آمدن او.
یا اباعبدالله! امسال نمیتوان با پای پیاده غم نبودنِ اماممان را فریاد بزنیم و با زیارت کاظمین و سامرا دلمان را آرام کنیم. امسال معجزهای کن تا نفسی در غم دیدار تو قطع نشود.
#اربعین
🔹شماره4⃣2⃣
علی پورکامران
🌀 #دلنوشته
🤍🤍🤍
#دلنوشته
✨ســـــلام مــــولاےخوبمـ...
✨این روزها که همچون باد میگذرد
✨هر لحظـہ اش نبودنت را
به رخ دلــــ❤️ـــمـ میکشد...
✨دلــ❤️ــمـ بین نبــودن و بـودنت ســــرگردان است...
✨نیستے و نمے بینمت،هستے و حست میکنم...
✨هر سہ شنبـہ در توسل هاےدلتنگے...
✨هر جمعـہ در ندبـہ هاے فراق...
✨هر روز؛هر لحظــہ سخت است مولا...
✨سخت است این که تو باشے همین اطراف
✨و من محروم باشم از تو...
از دیدنت...از شنیدن صدایت و...
✨خستــہ ام...
خستـہ از غرق شدن در روز مرگـــے ها...
✨و ترس از غفلت از شما...
خستـہ از شهرے خاکسترے؛
❤️ آقـــــاے من...
گاهے حس وصلہ اے ناجـــــور را دارم...😔
✨مےترسم از "جــــور" شدن با این دیار...
این دیارِ بے تو...
✨مولاے نازنینم...مهربانم!
دلـــــــ❤️ـــــمـ گرفتــہ از اینجا
دلــــــ❤️ــــمـ فقط تـــو را میخواهد...
فقط تو را...
#سه_شنبه_های_دلـــتنگی 💔
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
🌸 🌸 #دلنوشته
هر پرهیزکاری گذشته ای دارد و هر گناه کاری آینده ای...
پس قضاوت نکنیم...
میدانم اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم...
پناه میبرم به خدا از عیبی که امروز درخود می بینم و دیروز دیگران را به خاطر همان عیب ملامت کرده ام...
محتاط باشیم در سرزنش و قضاوت کردن دیگران وقتی نه از دیروز او خبر داریم نه از فردای خودمان...
#دلنوشته
ضاحیه چقدر شبیه ورزقان شده سید.
ضاحیه چقدر مهآلود شده. ضاحیه چقدر پنهانکار. همه دنبال شمایند آقای من. خبرنگارها دنبالتان میگردند. تلفنها شماره محافظان و همراهانتان را میگیرند. مردم دست به دعا برداشتهاند. علما بر سجادهها نشستهاند. در حرمها ختم صلوات گرفتهاند باز. چندساعت است که مدام کانالهای خبری را اسکرول میکنیم؛ گاه به تایید، گاه به تکذیب. شما گمشدهاید آقاسید و چشمان ما به دنبال ردی از وجود نازینتان. شب شده سید. ضاحیه تاریک است. ضاحیه شبها شیعهکش است. زنان شیعه بغض کردهاند؛ مردانی که دل خودشان هم قرص نیست، دندان میسایند که «چیزی نیست؛ ان شاءالله پیدایش میشود». ما تاب گم شدن سید دیگری را باز نداریم. از دل تاریکی بیا و مقابل دوربینها ظاهر شو و بگو هستم، اینجایم و تا آخرش باقی خواهم ماند. بیا و باز روی کاغد کوچکی «قطعا ننتصر» بنویس و پایش را امضا کن. شما چراغ دلهای زخمخورده شرقیمردمان جنگزدهاید آقای من. کجایی سید زخمخوردهها. حاجآقا هارداسان؟