eitaa logo
فاطمی
444 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
156 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدار سردار قاآنی با نخست وزیر و رئیس‌جمهور عراق 🔹شبکه المیادین امروز (دوشنبه) از سفر روز گذشته سردار اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عراق و دیدار با «مصطفی الکاظمی» نخست‌وزیر و «برهم صالح» رئیس‌جمهور این کشور خبر داد. 🔹به گفته این شبکه، سردار قاآنی همچنین با چند مقام دیگر عراقی نیز دیدار و تأکید کرده است که عراق نیاز به ثبات و حفظ وحدت داخلی خود دارد. @fatemi_ar
‍ ✋ علت اصلی درگیری احمدی‌نژاد با وزارت اطلاعات که منجر به خانه نشینی شد، چه بود؟ 🔺عبدالرضا داوری با انتشار یک رسته توئیت در توئیتر درباره ریشه های درگیری احمدی نژاد با وزارت اطلاعات در سال 90 که منجر به ماجرای خانه نشینی او شد، نوشت: 🔹"در زمستان 89، محمود احمدی نژاد به معامله ای بزرگ با نیروهای امنیتی در هیئت حاکمه امریکا وارد شد؛ 🔹 امریکاییها از طریق رابط خود در تهران که با موسسه امنیتی استراتفور مرتبط بود، از احمدی نژاد خواستند تا مساله باب لوینسون، مامور FBI که از سال 85 در کیش مفقود شد را حل کند و در مقابل از ظرفیتهای ارتباط با هیئت حاکمه امریکا بهره مند شود؛ 🔹 کامران بخاری از اعضای موسسه امنیتی استراتفور، یکی از کسانی بود که در هدایت این معامله نقشی کلیدی داشت. 🔹 در چارچوب همین معامله، قرار می‌شود تا اسفندیار رحیم مشایی، با پوشش جشن نوروز در نیویورک، به امریکا برود ومذاکرات محرمانه تیم احمدی نژاد با امریکا را در این معامله بزرگ اداره کند، اما ایمیل ارسالی یکی از عوامل امریکایی به مشایی در اختیار وزارت اطلاعات قرار گرفت و سفر مشایی به نیویورک در آخرین لحظه، به دستور یک مقام عالی رتبه نظام منتفی و درگیری احمدی نژاد با مصلحی از همین جا آغاز شد."/ آبانیوز @fatemi_ar
✍️ 💠 به نیمرخ صورتش نگاه می‌کردم که هر لحظه سرخ‌تر می‌شد و دیگر کم آورده بود که با دست دیگر پیشانی‌اش را گرفت و به‌شدت فشار داد. از اینهمه آشفتگی‌اش شدم، نمی‌فهمیدم از آن طرف خط چه می‌شنود که صدایش در سینه ماند و فقط یک کلمه پاسخ داد :«باشه!» و ارتباط را قطع کرد. 💠 منتظر حرفی نگاهش می‌کردم و نمی‌دانستم نخ این خبر هم به کلاف دیوانگی سعد می‌رسد که از روی صندلی بلند شد، نگاهش به تابلوی اعلان پرواز ماند و انگار این پرواز هم از دستش رفته بود که نفرینش را حواله جسد سعد کرد. زیر لب گفت و خیال کرد من نشنیده‌ام، اما به‌خوبی شنیده و دوباره ترسیده بودم که از جا پریدم و زیرگوشش پرسیدم :«چی شده ابوالفضل؟» 💠 فقط نگاهم می‌کرد، مردمک چشمانش به لرزه افتاده و نمی‌خواست دل من را بلرزاند که حرفش را خورد و برایم کرد :«مگه نمی‌خواستی بمونی؟ این بلیطت هم سوخت!» باورم نمی‌شد طلسم ماندنم شکسته باشد که ناباورانه لبخندی زدم و او می‌دانست پشت این ماندن چه خطری پنهان شده که پیشانی بلندش خط افتاد و صدایش گرفت :«برمی‌گردیم بیمارستان، این پسره رو می‌رسونیم .» 💠 ساعتی پیش از مصطفی دورم کرده و دوباره می‌خواست مرا به بیمارستان برگرداند که فقط حیرت‌زده نگاهش می‌کردم. به سرعت به راه افتاد و من دنبالش می‌دویدم و بی‌خبر اصرار می‌کردم :«خب به من بگو چی شده! چرا داریم برمی‌گردیم؟» 💠 دلش مثل دریا بود و دوست داشت دردها را به تنهایی تحمل کند که به سمت خط تاکسی رفت و پاسخ پریشانی‌ام را به شوخی داد :«الهی بمیرم، چقدرم تو ناراحت شدی!» و می‌دیدم نگاهش از نگرانی مثل پروانه دورم می‌چرخد که شربت شیرین ماندن در به کام دلم تلخ شد. تا رسیدن به بیمارستان با موبایلش مدام پیام رد و بدل می‌کرد و هر چه پاپیچش می‌شدم فقط با شیطنت از پاسخ سوالم طفره می‌رفت تا پشت در اتاق مصطفی که هاله‌ای از اخم خنده‌اش را برد، دلنگران نگاهم کرد و به التماس افتاد :«همینجا پشت در اتاق بمون!» و خودش داخل رفت. 💠 نمی‌دانستم چه خبری شنیده که با چند دقیقه آشنایی، مصطفی مَحرم است و خواهرش نامحرم و دیگر می‌ترسد تنهایم بگذارد. همین که می‌توانستم در بمانم، قلبم قرار گرفته و آشوب جانم حس مصطفی بود که نمی‌دانستم برادرم در گوشش چه می‌خواند. در خلوت راهروی بیمارستان خاطره خبر دیروز، خانه خیالم را به هم زد و دوباره در پدر و مادرم به گریه افتادم که ابوالفضل در را باز کرد، چشمان خیسم زبانش را بست و با دست اشاره کرد داخل شوم. 💠 تنها یک روز بود مصطفی را ندیده و حالا برای دیدنش دست و پای دلم را گم کرده بودم که چشمم به زیر افتاد و بی‌صدا وارد شدم. سکوت اتاق روی دلم سنگینی می‌کرد و ظاهراً حرف‌های ابوالفضل دل مصطفی را سنگین‌تر کرده بود که زیر ماسک اکسیژن، لب‌هایش بی‌حرکت مانده و همه از آسمان چشمان روشنش می‌بارید. 💠 روی گونه‌اش چند خط خراش افتاده بود، گردنش پانسمان شده و از ضخامت زیر لباس آبی آسمانی‌اش پیدا بود قفسه سینه‌اش هم باند‌پیچی شده است که به سختی می کشید. زیر لب سلام کردم و او جانی به تنش نبود که با اشاره سر پاسخم را داد و خیره به خیسی چشمانم نگاهش از آتش گرفت. 💠 ابوالفضل با صمیمیتی عجیب لب تختش نشست و انگار حرف‌هایشان را با هم زده بودند که نتیجه را شمرده اعلام کرد :«من از ایشون خواستم بقیه مدت درمان‌شون رو تو خونه باشن!» سپس دستش را به آرامی روی پای مصطفی زد و با مهربانی خبر داد :«الانم کارای ترخیص‌شون رو انجام میدم و می‌بریم‌شون داریا!» 💠 مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش می‌کرد و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد. کنارم که رسید لحظه‌ای مکث کرد و دلش نیامد بی‌هیچ حرفی تنهایم بگذارد که برادرانه تمنا کرد :«همینجا بمون، زود برمی‌گردم!» و به سرعت از اتاق بیرون رفت و در را نیمه رها کرد. 💠 از نگاه مصطفی که دوباره نگران ورود غریبه‌ای به سمت در می‌دوید، فهمیدم ابوالفضل مرا به او سپرده که پشت پرده‌ای از پنهان شدم. ماسک را از روی صورتش پایین آورد، لب‌هایش از تشنگی و خونریزی، خشک و سفید شده و با همان حال، مردانه حرف زد :« خون پدر و مادرتون و همه اونایی که دیروز تو پَرپَر شدن، از این نامسلمونا می‌گیریم!» 💠 نام پدر و مادرم کاسه چشمم را از گریه لبالب کرد و او همچنان لحنش برایم می‌لرزید :«برادرتون خواستن یه مدت دیگه پیش ما بمونید! خودتون راضی هستید؟» نگاهم تا آسمان چشمش پرکشید و دیدم به انتظار آمدنم محو صورتم مانده و پلکی هم نمی‌زند که به لکنت افتادم :«برا چی؟»... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد @fatemi_ar
✍️ 💠 باور نمی‌کردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان سوری سپرده باشد و او نمی‌خواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد :«خودشون می‌دونن...» و همین چند کلمه، زخم‌های قفسه سینه و گردنش را آتش زد که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظه‌ای صبرکرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید :«شما راضی هستید؟» 💠 نمی‌دانست عطر شب‌بوهای حیاط و آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش می‌تپید و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم :«زحمت‌تون نمیشه؟» برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید و او هم می‌خواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق شد :«رحمته خواهرم!» 💠 در قلب‌مان غوغایی شده و دیگر می‌ترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ احساس‌مان شنیده شود که تا آمدن ابوالفضل هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم. ابوالفضل که آمد، از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم :«چرا می‌خوای من برگردم اونجا؟» دلشوره‌اش را به شیرینی لبخندی سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود که با آرامشی ساختگی پاسخ داد :«اونجا فعلاً برات امن‌تره!» 💠 و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد :«چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.» و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم. تا رسیدن به سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد، کل غوطه غربی را دور زد و مسیر ۲۰ دقیقه‌ای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد تا مطمئن شود کسی دنبال‌مان نیاید و در حیاط خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم. 💠 حال مادرش از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد و ساعتی کشید تا به کمک خوش‌زبانی‌های ابوالفضل که به لهجه خودشان صحبت می‌کرد، آرامَش کنیم. صورت مصطفی به سفیدی ماه می‌زد، از شدت ضعف و درد، پیشانی‌اش خیس عرق شده بود و نمی‌توانست سر پا بایستد که تکیه به دیوار چشمانش را بست. 💠 کنار اتاقش برایش بستری آماده کردیم، داروهایش را ابوالفضل از داروخانه بیمارستان خریده و هنوز کاری مانده بود و نمی‌خواست من دخالت کنم که رو به مادرش خبر داد :«من خودم برای تعویض پانسمانش میام مادر!» و بلافاصله آماده رفتن شد. همراهش از اتاق خارج شدم، پشت در حیاط دوباره دستم را گرفت که انگار دلش نمی‌آمد دیگر رهایم کند. با نگاه صورتم را در آغوش چشمانش کشید و با بی‌قراری تمنا کرد :«زینب جان! خیلی مواظب خودت باش، من مرتب میام بهت سر می‌زنم!» 💠 دلم می‌خواست دلیل اینهمه دلهره را برایم بگوید و او نه فقط نگران جانم که دلواپس احساسم بود و بی‌پرده حساب دلم را تسویه کرد :«خیلی اینجا نمی‌مونی، ان‌شاءالله این دوره مأموریتم که تموم شد با خودم می‌برمت !» و ظاهراً همین توصیه را با لحنی جدی‌تر به مصطفی هم کرده بود که روی پرده‌ای از سردی کشید و دیگر نگاهم نکرد. کمتر از اتاقش خارج می‌شد مبادا چشمانم را ببیند و حتی پس از بهبودی و رفتن به مغازه، دیگر برایم پارچه‌ای نیاورد تا تمام روزنه‌های را به روی دلم ببندد. 💠 اگر گاهی با هم روبرو می‌شدیم، از حرارت دیدارم صورتش مثل گل سرخ می‌شد، به سختی سلام می‌کرد و آشکارا از معرکه می‌گریخت. ابوالفضل هرازگاهی به داریا سر می‌زد و هر بار با وعده اتمام مأموریت و برگشتم به تهران، تار و پود دلم را می‌لرزاند و چشمان مصطفی را در هم می‌شکست و هیچکدام خبر نداشتیم این قائله به این زود‌ی‌ها تمام نمی‌شود که گره سوریه هر روز کورتر می‌شد. 💠 کشتار مردم و قتل عام خانوادگی روستاهای اطراف، عادت روزانه شده بود تا ۶ ماه بعد که شبکه العربیه اعلام کرد عملیات آتشفشان دمشق با هدف فتح پایتخت توسط ارتش آزاد به‌زودی آغاز خواهد شد. در فاصله ۱۰ کیلومتری دمشق، در گرمای اواخر تیرماه تنم از ترس حمله ارتش آزاد می‌لرزید، چند روزی می‌شد از ابوالفضل بی‌خبر بودم که شب تا صبح پَرپَر زدم و همین بی‌قراری‌ام یخ رفتار مصطفی را آب کرده بود که دور اتاق می‌چرخید و با هر کسی تماس می‌گرفت بلکه خبری از بگیرد تا ساعتی بعد که خبر انفجار ساختمان امنیت ملی کار دلم را تمام کرد. 💠 وزیر دفاع و تعدادی از مقامات سوریه کشته شدند و هنوز شوک این خبر تمام نشده، رفقای مصطفی خبر دادند نیروهای ارتش آزاد به رسیده و می‌دانستم برادرم از است که دیگر پیراهن صبوری‌ام پاره شد و مقابل چشمان مصطفی و مادرش مظلومانه به گریه افتادم... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
💌 آیت‌الله جاودان: اگر کسی عادت کرد گناه نکند، ساختمان شخصیت او می‌شود «ساختمان تمام»، ساختمان بدون شکستگی؛ ساختمان امن! شخصیت تمام کم نمی‌گذارد و کم نمی‌آورد. یعنی از تمام استعدادها و ظرفیت‌های وجودی خود در راه رضای خدا استفاده می‌کند. خوش @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🗒 امروز چه روزیه @fatemi_ar
📖 صفحه ۵۹۳ قرآن کریم به ارواح تمام شهدای اسلام واموات @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محرمانه ها 1⃣ نامه محسن هاشمی به رییس صداوسیما تداوم تخریب ناجوانمردانه آیت الله هاشمی رفسنجانی چه هدفی دارد؟ تداوم تخریب آیت الله هاشمی رفسنجانی چه هدفی دارد؟ متاسفانه طی پنج سال سپری شده از رحلت ایشان نیز این روند هتاکی و تخریب از سوی افراطیون همچنان در تریبون های رسمی کشور از جمله صداوسیما تداوم یافته است./ایلنا 2⃣ لاریجانی، مدرس دانشگاه شد علی لاریجانی با شروع کلاس‌ها مشغول تدریس در رشته‌ی فلسفه‌ دانشگاه تهران شد/ جماران 3⃣ انتقاد یک نماینده مجلس از وزیر ارتباطات: آقای وزیر یک حرکتی بزنید تا مطمئن شویم که وجود خارجی دارید! جعفر قادری عضو کمیسیون برنامه و بودجه خطاب به زارع‌پور، وزیر ارتباطات، گفت: اینترنت ⁧همراه اول⁩ از اینترنت تلفن ثابت بدتر، اینترنت ⁧ایرانسل⁩ و ⁧رایتل⁩ از هردو بدتر، همه از هم بدتر و وزارتخانه بخاطر عدم نظارت از همه اینها بدتر است! آقای وزیر⁩ یک حرکتی بزنید تا مطمئن شویم که وجود خارجی دارید؟ 4⃣ دوچرخه‌سواری زنان در شهر جرم می شود؟/ نماینده مجلس: ناهنجاری است ذوالنوری، نماینده قم در مجلس: تصویب قانون برای جرم انگاری ناهنجاری‌هایی مانند دوچرخه سواری زنان در سطح شهر، بدحجابی و موارد دیگری که هنجارهای جامعه را مورد هجوم قرار می دهد نیازمند درخواست دستگاه‌های مربوطه است و خوشبختانه این مجلس برای حل این مسائل مستعد است./ فارس 5⃣ کشور به یک رضاخان نیاز دارد محمد صاحبی، مدیر عامل شرکت سهند آوای یاران در پاسخ مجری تلویزیون که پرسید چقدر امید به تغییر وضعیت هست، گفت: کشور به یک رضاخان نیاز دارد، رئیس جمهور باید رفع اشکال بکند نه اینکه اشکال بگیرد 6⃣ اکثر ائمه جمعه با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه: اکثریت ائمه جمعه خودشان در سخت‌ترین وضعیت معیشتی زندگی می‌کنند و با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند، بنابراین برای پیگیری عدالتخواهی هیچ محدودیتی نداریم و ائمه جمعه هم در بیان مطالب، آزادند./ ایسنا 7⃣ توضیح وزیر کشور درباره انتصاب نظامیان در استانداری‌ها: تقاضای مردم و نمایندگان مجلس بود! احمد وحیدی می‌گوید: حضور سرداران و رزمندگان در مسند استانداری های کشور تقاضای مردم و نمایندگان مجلس بود. 8⃣ سازمان اطلاعات سپاه صاحب‌الزمان(عج) اصفهان از دستگیری اعضای یک گروهک ضدانقلاب در این استان خبر داد روح‌الله حکیمی‌فر - مسوول روابط عمومی سپاه صاحب‌الزمان(عج)استان اصفهان: اعضای این گروهک ضدانقلاب که قصد داشتند با فضاسازی در شبکه‌های اجتماعی و فضای حقیقی علیه امنیت مردم اقدام کنند، پیش از هر اقدامی در رصد اطلاعاتی پاسداران گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه صاحب‌الزمان قرار گرفتند و دستگیر شدند. توزیع شب‌نامه در کوچه‌ها و خیابان‌های شهر، فراخوان‌های متعدد به‌منظور برگزاری تجمع و اغتشاش، فریب برخی ساده‌لوحان و اجیر اراذل و اوباش، برنامه‌ریزی گسترده برای برهم زدن نظم و امنیت عمومی جامعه و انجام عملیات خرابکارانه و به آشوب کشیدن استان و کشور از جمله اقدامات این گروه بود @fatemi_ar
⭕️ اینقدر به خودتون فشار نیارید برای فشار حداکثری به ایران ؛ ما راضی نیستیم هوا رو هم الوده میکنید😜😜 @fatemi_ar
♦️مصرف ماست با سبزیها چه خاصیتی دارد♦️ 🔹ماست با یک خوراک بسیار آرامبخش و خواب آور 🔶ماست با برای مبتلایان به دیابت 🔹ماست با و برای تقویت معده 🔶ماست با برای کاهش_وزن 🔹ماست با برای از بین بردن چربی_بالا 🔶ماست با برای لاغری 🔹ماست با و ماست با برای 🔶ماست با برای درمان نفخ_معده 🔹ماست با برای ازبین بردن 👈سعی کنید همیشه ماست را ترکیبی بخورید @fatemi_ar ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
غذای بچه ها را فوت نکنید👇  در حالی که به غذای کودک فوت می کنیم والدین و افراد دیگر باکتری هایی را انتقال می دهند که می تواند منجر به پوسیدگی دندان شود ، حتی اگر کودک هنوز دندان نداشته باشد ، زیرا وقتی تازه شروع به رشد می کنند آسیب پذیر ترین آنها هستند.   کارهایی که باید بجای آن انجام دهید: غذای آنها فوت نکنید. بهتر است فقط مدتی صبر کنید تا بگذارید خنک شود.
چطور سکسکه رو متوقف کنیم؟🤔 ▫️ مثل تصویر بالا عمل کنید ، لپتون رو پر از باد و نفستون رو حبس کنید و با دست دماغتون رو کیپ کنید تا سکسکتون قطع بشه
چالش مجلس با خاندوزی 🔺فراز و فرود های بازار سرمایه به سیاست های دولت و مجلس بستگی دارد. حتی اظهار نظرهای یک مقام دولتی و مجلسی در بازار موثر است. ثبات قوانین و مقررات برای فعالان اقتصادی کلیدی است. ما هر چند ماه نباید شاهد تغییرات فرمول ها و قوانین باشیم و باید ثبات ایجاد کنیم . باید اقتصاد را پیش بینی پذیر کنیم 🔹 مجتبی رضاخواه خطاب به خاندوزی: وزیر اقتصاد بفرمایند در نزول شدید در سال گذشته، آیا دولت دخالت داشت؟ و به طور مشخص بگویند این دولت چه برنامه ای دارد؟ دولت فعلی که به فکر تثبیت نرخ ارز است برنامه دولت فعلی برای جبران زیانهای مردم چیست؟ نرخ سود بین بانکی که افزایش رخ داده و بانکها بجای سرمایه گذاری در بازار، بین خود سود را جابجا کنند 🔹 نماینده مجلس: آقای خاندوزی! سرمایه مردم نابود شد و شما هم مثل ما تماشاگر بودید 🔹 نماینده مجلس : سرمایه مردم در بورس دود شد. این چه بورسی است که با یک اظهار نظر جابجا می شود و افت می کند حقوقی ها، سهامداران حقیقی ها را بیچاره کردند. ما غیر از بورس دغدغه ای نداریم روزانه هزاران پیامک برای ما می آید ما را نجات دهید. بورس یعنی شفافیت شرکتهای صوری ، ضربه به اعتماد مردم است الان وضعیت، بدتر از دولت قبلی است 🔹 پورابراهیمی : وضعیت نظارتی بر بازار سرمایه باید تغییر کند . شرایط حوزه نظارت هیچ تناسبی با بازار ندارد . بحث تخلفات و برخورد با ان و ایجاد یک ساختار دقیق نظارتی را می طلبد . فضای مجازی نقش موثری در بازار دارند . شبکه های مجازی مسیر را تعیین میکنند و ساماندهی شبکه های مجازی اولویت اصلی سازمان باید باشد . شفافیت در ارکان هم باید باشیم. موضوع اوراق عرضه شده و نرخ اوراق، مسئله ی مهمی است، اگر نرخ افزایش یابد اثر منفی اش همین چیزی است که الان می بینیمپورابراهیمی : ابزارهای پوشش ریسک باید برای مردم فراهم شود . ابزارهای پوشش ریسک باید ایجاد شود . گزارش جامع از مصوبات شورای عالی بورس باید بدهید . اقای قالیباف قیمت گذاری دستوری را شما ورود کنید . این موضوع فساد دارد رانت ایجاد کرده به بازار سرمایه اسیب زده است . امروز هر تصمیمی که برای بازار گرفته می شود انتفاعش برای محروم ترین افراد است . بودجه و مفروضات که باعث شود شرکت ها باعث ضرر و زیان شود ضررش به مردم است . ذینفع این موضوع مردم است . انها اسیب می بینند . امروز به شکل مستقیم مردم در بازار حضور دارند عرضه اوراق و نرخ بین بانکی اثرگذار بوده و افزایش پیدا کرده و شما باید نظارت دقیق کنید . 🔹 حسینی نماینده مجلس: بازار سرمایه مهم است چون کارکرد آن تامین مالی تولید است. چه اتفاقی افتاده که بازار سرمایه اینقدر اهمیت یافته؟ دعوت بی وجه مسئولان اقتصادی دولت قبل و عدم وجود شفافیت ، منجر به سیل حضور مردم در بازار شد، خودرو و خانه را فروختند و آوردند تا سودی گیرشون بیاد ولی الان همه متضرر شده اند ما انتظار داریم بگویند برای کارکرد بازار سرمایه چه برنامه ای دارند؟ اولین سوال : بسته ی سیاست اقتصادی دولت چیست؟ مگر می شود اقتصاد ما رشد صفر داشته باشد و بازار ما بهتر شود. دولت برنامه اقتصادی خود را هنوز باز نکرده است؟ در حوزه سیاست تجاری، پولی و مالی چه برنامه ای دارد. 🔹 نماینده مجلس: با شرکت های تامین سرمایه جلسه داشتیم و گفتند که بانک مرکزی اجازه نمیدهد بسته های خود را اعمال کنیم. 🔻 مجلس : قیمت گذاری دستوری باید حذف شود / در بودجه باید دقت شود تا اوراق بیش از حد منتشر نشود / سیاست های پولی و مالی باید هماهنگ باشند . 🔹 کاظم دلخوش : بورس و اقتصاد دارد عشقی اداره می شود! @fatemi_ar
📜 📚بحارالانوار جلد ۲ 📿 پيغمبر صلي الله عليه و آله و شبان رسول خدا صلي الله عليه و آله با عده اي از بيابان عبور مي كردند. در اثناي راه به شترچراني رسيدند. حضرت كسي را فرستاد تا مقداري شير از او بگيرد. شترچران گفت: شيري كه در پستان شتران است براي صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براي شام آنهاست. با اين بهانه به حضرت شير نداد. 💥پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله او را دعا كرد و گفت: خدايا! مال و فرزندان او را زياد كن! سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چراني رسيدند. پيامبر كسي را فرستاد از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيري كه در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پيامبر صلي الله عليه و آله ريخت و يك گوسفند نيز براي حضرت فرستاد و عرض كرد: - فعلا همين مقدار آماده است، اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم؟ 💥رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره او نيز دعا كرده، گفت: خدايا! به اندازه نياز او روزي عنايت فرما! يكي از اصحاب عرض كرد: - يا رسول الله! آن كس كه به شما شير نداد درباره او دعايي نمودي كه همه ما آن دعا را دوست داريم و درباره كسي كه به شما شير داد دعايي فرمودي كه هيچ يك از ما آن دعا را دوست نداريم! ✅✅رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مال كم نياز زندگي را برطرف مي سازد، بهتر از ثروت بسياري است كه آدمي را غافل نمايد. ✅سپس اين دعا را نيز كردند: - خدايا به محمد و اولاد او به اندازه كافي روزي لطف فرما! @fatemi_ar
خبرهای تازه 🔴 رهگیری پهپادهای MQ-۹ و RQ۴ آمریکایی در رزمایش مشترک ذوالفقار ارتش در جریان برگزاری رزمایش مشترک ذوالفقار ۱۴۰۰ ارتش، پهپادهای MQ-۹و RQ۴ آمریکایی که به منطقه FIR و محدوده ADIZ (منطقه شناسایی دفاع هوایی) ایران وارد شده بودند، رهگیری شدند و مورد اخطار قرار گرفتند. 🔴 شمخانی: آمریکا با تنش‌زایی بحران‌آفرینی می‌کند دبیر شورای عالی امنیت ملی در دهلی‌نو: آمریکا پس از ۲۰ سال تجاوز و اشغال افغانستان از این کشور اخراج شد، اما همچنان با راهبرد تنش‌زایی به بحران‌آفرینی ادامه می‌دهد. 🔴 رئیسی: با هشدار امنیت فضای سایبری تامین نمی‌شود رئیس‌جمهور در جلسه شورای عالی فضای مجازی: ضرورت دارد برای جلوگیری از حوادث مشابه، ضعف‌ها، قصورها و تقصیرهای احتمالی در حادثه اخیر شناسایی شود. با توصیه و هشدار، امنیت فضای سایبری تامین نمی‌شود و اصولا مشکلات کشور را نمی‌توان صرفا با توصیه حل کرد. باید قرارگاهی باشد که بتواند دائماً وضعیت را رصد کند و بروز شود و در مقابل هجوم‌های احتمالی ایستادگی و آنها را دفع کند. 🔴 بایدن وضعیت اضطراری ملی درقبال ایران را تمدید کرد رئیس‌جمهور آمریکا «وضعیت اضطراری ملی» در قبال ایران را که در سال ۱۹۷۹ در پی اشغال لانه جاسوسی اعلام شد، به مدت یک سال دیگر تمدید کرد. 🔴 نتانیاهو: ایران خوب می‌داند ما ضعیف هستیم نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی: امروز ایران به خوبی می‌داند که ما ضعیف هستیم. تا یک ماه دیگر ایران به مذاکره هسته‌ای با کشورهای ابرقدرت جهانی باز خواهد گشت و این امر خطری حیاتی برای اسرائیل است. 🔴 ضرب‌الاجل یک‌ماهه دستگاه قضا برای تعیین‌تکلیف نهاده‌های دامی دپو‌شده در ‌بندر امیرآباد ‌ رئیس کل دادگستری استان مازندران: مقدار زیادی نهاده دامی از قبیل جو و ذرت در انبار‌های بنادر مازندران دپو شده و خاک می‌خورد درحالیکه دامدارن و فعالان حوزه دام برای غذای دام دچار مشکلات فراوانی شده‌اند. دستگاه‌های مربوطه باید هر چه سریعتر به ترخیص کالا‌های دپو شده در انبار بنادر و گمرکات استان مازندران اقدام کنند. نهاده‌های دامی دپو شده در انبار‌های بنادر و گمرکات استان باید در مدت یکماه تعیین تکلیف و ترخیص شوند. 🔴 عدم بازگشت دو ملی‌پوش بدنسازی به ایران «امیر غلامزادگان» و «علیرضا پیری» دو ملی‌پوش تیم ملی پرورش اندام کشورمان پس از مسابقات جهانی اسپانیا به ایران نیامدند. همچنین در مسیر حرکت این تیم به فرودگاه برای بازگشت به ایران بین دو ملی‌پوش درگیری فیزیکی ایجاد شد. 🔴 گزارش استنکاف روحانی از اجرای قانون به قوه قضائیه رفت ۱۸۴ نماینده مجلس با ارجاع گزارش استنکاف حسن روحانی و سازمان برنامه و بودجه از اجرای قانون حمایت صنایع پایین دستی نفت خام و میعانات گازی به قوه قضائیه رأی موافق دادند. 🔴 نخستین بانوی شهیده تفحص شده پیکر مطهر شهیده فاطمه اسدی پس از 37 سال در کوه های منطقه دیواندره کردستان تفحص شد. شهیده اسدی نخستین بانوی شهید تفحص شده کشور است که در دوران دفاع مقدس به دست ضد انقلاب به شهادت رسید. 🔴 رسوایی جدید در پارلمان انگلیس و واکنشها به آن افشای رسوایی فساد لابی گری سیاستمداران ارشد و دست کم 30 نماینده پارلمان انگلیس، عمدتا از حزب حاکم محافظه کار و حمایت تلویحی نخست وزیر از آنان واکنشها در انگلیس بر انگیخته است. @fatemi_ar
🔴 پس از سرماخوردگی،گلودرد و سینوزیت مسواک خود را دور انداخته،از مسواک جدید استفاده کنید تجمع میکروب روی موهای مسواک می تواند موجب بازگشت بیماری شود ✅خصوصا برای کودکان رعایت شود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @fatemi_ar
چایی زنجبیل در شب👇 فوایدچای زنجبیل در شب عبارتنداز: 🍵خواص آنتی اکسیدانی بالا 🍵بهبود عملکرد معده 🍵بهبود عملکرد قلب و عروق 🍵تنظیم فشار خون 🍵ضدافسردگی 🍵ضد درد والتهاب 🍵بهبودحافظه 🍵بهبودعملکردجنسی 🍵ضدتهوع @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سخنان مهم رهبر انقلاب درباره مافیای واردات کالا ✅اخبار و تصاویر رهبر انقلاب 💠 @fatemi_ar
آمار کشته‌های سقط جنین چند برابر کروناست :( 🔺رئیس کمیسیون ویژه جمعیت و تعالی خانواده میگه سقط جنین یک تجارت کثیف چند هزار میلیاردیه و سالانه ۴۰۰ هزار سقط جنایی (غیرقانونی) در کشور صورت می‌گیره. 🔺روزانه بیشتر از ۲ هزار سقط انجام می‌شه، البته این آمار کل انواع سقط رو شامل می‌شه. 🔸اعظم‌السادات موسوی رئیس انجمن متخصصین زنان و زایمان درباره عوارض سقط جنین میگه احتمال عفونت، خونریزی، نازایی، مرگ‌ومیر، عوارض روحی و روانی و ... با انجام سقط جنین وجود داره. یکی از علت‌های مرگ‌ومیر خانم‌های جوون سقط‌های غیرقانونی هست. 🔸متاسفانه در جامعه طی چند سال اخیر فضایی ایجاد شده که سقط اقدامی طبیعی و راهی برای ختم بارداریه و برخی از متخصصان که دستور قتل نفس میدن برای جنین ارزشی قائل نیستن. انتظار داریم رسانه‌ها در این زمینه وارد میدان بشن و فرهنگ‌سازی کنن. @ fatemi_ar
مسائل فضای مجازی در 24 ساعت گذشته 🔺سه شنبه - 18 آبان 1400 🔴 جنگ رسانه ای 🔸حاشیه سازی از فوت مادر محیط زیست ایران 🔹شایعه سازی از مسدودی ورودی دانشگاه تهران 🔸القای رسانه ای از ادعای مصادره زمین های بهائیان در ساری 🔹سیاه نمایی از وضعیت همسر نازنین زاغری 🔸حاشیه سازی از افزایش قیمت اقلام مصرفی 🔹القای رسانه ای از ادعای موساد پیرامون خنثی سازی عملیات های ایران 🔸روایت سازی از مواضع وزیر بهداشت پیرامون هزینه های درمان 🔹بهره برداری از لغو امتیاز روزنامه کلید 🔸موج سواری از گسترش اعتراضات سراسری 🔹فضاسازی از کمبود ذخایر خونی در پایتخت 🔸سیاه نمایی از اظهارات علی باقری پیرامون مذاکرات 🔹فضاسازی از ادعای کلودیا تنی درباره مذاکرات 🔸بهره برداری از سخنان سخنگوی وزارت دفاع آمریکا 🔹روایت سازی از اظهارات نیکزاد درمورد ساخت مسکن 🔸تداوم فضاسازی از تعهدات برجامی 🔹حاشیه سازی از مواضع وزیر بهداشت درخصوص فضای مجازی 🔸هجمه سازی علیه فتوای رهبرانقلاب پیرامون بازی های رایانه ای 🔹موج سواری از کمپین توئیتری آبان خیزش ملی 🔴 اجتماعی و فرهنگی 🔸رد شایعه منتشر شده درباره سردر دانشگاه تهران 🔹تداوم حواشی طرح ممنوعیت تردد شبانه 🔸واکنش ها به اظهارات احمدی نژاد درباره تغییر اوضاع جهان 🔹واکنش ها به لغو امتیاز روزنامه کلید 🔸بازتاب گفت‌گوی تلفنی رئیس جمهور با آیت الله صافی گلپایگانی 🔹واکنش ها به اظهارات ذوالنوری درباره دوچرخه سواری بانوان 🔸واکنش ها به وزیر پیشنهادی دولت برای آموزش و پرورش 🔹استقبال افکار عمومی از دو گزارش متفاوت رسانه ملی 🔸روایت ها از افزایش پدیده پشت‌بام خوابی در تهران 🔹انعکاس اظهارات دادستان کل کشور درباره گرانی‌های اخیر 🔸تکذیب شایعه توبیح وزیر اقتصاد توسط رئیس جمهور 🔹بازتاب ارسال گزارش استنکاف روحانی از اجرای قانون به ق.ق 🔴 منطقه و امور بین الملل 🔸حمله موشکی اسرائیل به حمص سوریه 🔹حواشی دیدار علی باقری با اروپایی‌ها 🔸تداوم اعتراضات به نتایج انتخابات 🔹برجسته سازی فتوای آیت الله سیستانی درباره اسرائیل 🔸رهگیری پهپادهای MQ-۹ و RQ-۴ آمریکایی 🔹مواضع نتانیاهو درباره ایران 🔸چالش های ادامه دار میان ارمنستان و آذربایجان 🔹بازتاب دیدار سردار قاآنی با الکاظمی 🔴 جنگ اقتصادی 🔸انتقادات به اظهارات وزیر اقتصاد درباره بورس 🔹روایت ها از تمایل مردم به خرید ارز و سکه 🔸جلسه مجلس با وزیر اقتصاد با محوریت بورس 🔹حاشیه های طرح نهضت ملی مسکن 🔸برجسته سازی افزایش قیمت خودرو 🔹اظهارات عشقی درباره ثبات بازار سرمایه 🔸لغو ممنوعیت واردات برنج 🔴 هجمه به صداوسیما 🔹ادعای نقش گزارش صداوسیما در افزایش قیمت مرغ در خوزستان 🔸واکنش ها به گزارش صداوسیما از تجمع مخالفان بدحجابی در اصفهان 🔹تداوم حواشی نامه گلایه آمیز محسن هاشمی به دکتر جبلی. @fatemi_ar
✍️ 💠 طاقت از دست دادن برادرم را نداشتم که با به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا پیداش کنید!» بی‌قراری‌هایم را تمام کرده و تماس‌هایش به جایی نمی‌رسید که به سمت در رفت و من دنبالش دویدم :«کجا میرید؟» 💠 دستش به طرف دستگیره رفت و با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد :«اینجا موندنم فایده نداره.» مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم و دیگر نمی‌خواستم پیکر پَرپَرش را ببینم که قلبم به تپش افتاد. دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود، اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد و دل کوچک من بال بال می‌زد :«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟» 💠 از صدایم تنهایی می‌بارید و خبر رگ غیرتش را بریده بود که از من هم دل برید :«من ، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمی‌تونم اینجا بشینم تا بیفته دست اون کافرا!» در را گشود و دلش پیش اشک‌هایم جا مانده بود که دوباره به سمتم چرخید و نشد حرف دلش را بزند. نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت و با همان نگاه نگران سفارش این دختر را کرد :«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعه‌اس یا !» و می‌ترسید این اشک‌ها پای رفتنش را بلرزاند که دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد. 💠 او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود که پشت سرش به گریه افتاد و من می‌ترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم که از همین فاصله دخیل ضریح (علیهاالسلام) شدم. تلوزیون فقط از نبرد حمص و حلب می‌گفت، ولی از و زینبیه حرفی نمی‌زد و از همین سکوت مطلق حس می‌کردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته که از ترس سقوط داریا تب کردم. 💠 اگر پای به داریا می‌رسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه می‌کردم و انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهایی‌مان اضافه شد. باورمان نمی‌شد به این سرعت به رسیده باشند و مادرش می‌دانست این خانه با تمام خانه‌های شهر تفاوت دارد که در و پنجره‌ها را از داخل قفل کرد. 💠 در این خانه دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم که مرتب دور سرم می‌خواند و یک نفس نجوا می‌کرد :«فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين.» و من هنوز نمی‌دانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد. حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی که از ترس اسارت به دست تروریست‌های جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهم‌السلام) چنگ می‌زدم تا معجزه‌ای شود که درِ خانه به رویمان گشوده شد. 💠 مصطفی برگشته بود، با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود. خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه کردیم که نگاهش در هم شکست و من نفهمیدم خبری ندارد که با پرسش بی‌پاسخم آتشش زدم :«پیداش کردید؟» همچنان صدای تیراندازی شنیده می‌شد و او جوابی برای اینهمه چشم انتظاری‌ام نداشت که با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد :«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.» 💠 این بی‌خبری دیگر داشت جانم را می‌گرفت و ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود که لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد :«اگه براتون اتفاقی می‌افتاد نمی‌تونستم جواب برادرتون رو بدم!» مادرش با دلواپسی پرسید :«وارد داریا شدن؟» پایش پیش نمی‌رفت جلوتر بیاید و دلش پیش مانده بود که همانجا روی زمین نشست و یک کلمه پاسخ داد :«نه هنوز!» 💠 و حکایت به همینجا ختم نمی‌شد که با ناامیدی به قفل در نگاه کرد و صدایش را به سختی شنیدم :«خونه اطراف دمشق رو آتیش می‌زنن تا مجبور شن فرار کنن!» سپس سرش به سمتم چرخید و دیدم قلب نگاهش برایم به تپش افتاده که خودم دست دلش را گرفتم :«نمی‌ذارم کسی بفهمه من شیعه‌ام!» و او حرف دیگری روی دلش سنگینی می‌کرد و همین حرف حالش را زیر و رو کرده بود که کلماتش به هم پیچید :«شما ژنرال رو می‌شناسید؟» 💠 نام او را چند بار از ابوالفضل شنیده و می‌دانستم برای آموزش نیروهای سوری به دمشق آمده که تنها نگاهش کردم و او خبر تلخش را خلاصه کرد :«میگن تو انفجار دمشق شده!» قلبم طوری به قفسه سینه کوبیده شد که دلم از حال رفت. می‌دانستم از فرماندهان است و می‌ترسیدم شهادتش کار نیروهای ایرانی را یکسره کند که به نفس‌نفس افتادم :«بقیه ایرانی‌ها چی؟» و خبر مصطفی فقط همین بود که با ناامیدی سری تکان داد و ساکت شد... ✍️نویسنده: @fatemi_ar