eitaa logo
این الفاطمیون
206 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2هزار ویدیو
152 فایل
ارتباط با ما : #پیشنهادات و انتقادات و #نظرات خود را با ما در میان بگذارید. 👇👇👇 : @mdzaer
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 📝 نوشته اند (صلى الله عليه و آله) هر چه به ۴۰ سالگى نزديك مى شد به تنهائى و خلوت با خود بيشتر علاقه مند مى گرديد و بدين منظور سالى چند بار به غار حراء مى رفت و در آن مكان خلوت به عبادت مشغول مى شد و روزها روزه مى گرفت و به مى گذرانيد و بدين ترتيب صفاى روحى بيشترى پيدا كرده بود و آمادگى زيادترى براى گرفتن وحى الهى و مبارزه با شرك و بت پرستى و اعمال زشت ديگر آن زمان پيدا مى كرد و... 🌔 طبق روايات صحيح بيست و هفت روز از ماه رجب گذشته بود و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در به عبادت مشغول بود، در آن روز كه به گفته جمعى روز دوشنبه بود حضرت خوابيده بود و اتفاقا مولا على (عليه السلام) و برادرش جعفر طيار نيز براى ديدن محمد (صلى الله عليه و آله) و يا به منظور شركت در اعتكاف آن حضرت به غار آمده بودند و دو طرف آن حضرت خوابيده بودند. ⚜⚜ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دو فرشته را در خواب ديد كه وارد غار شدند و يكى در بالاى سر آن حضرت نشست و ديگرى در پائين پاى او، آنكه بالاى سر نشست نامش جبرئيل بود و آنكه پائين پاى حضرت نشست نامش ميكائيل بود. ⚜ ميكائيل رو به كرد و گفت: به سوى كدام يك از اينها فرستاده شده ايم؟ ⚜ جبرئيل فرمود: به سوى آنكه در وسط خوابيده چ! 🌹در اين لحظه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مضطربانه از خواب بيدار شد و آنچه در خواب ديده بود در بيدارى هم دو فرشته را مشاهده فرمود، پيش از اين حضرت بارها فرشتگان را در خواب ديده بود و در بيدارى نيز صداى آنها را مى شنيد كه با او سخن مى گفتند، و بلكه خداوند از دوران كودكى فرشتگانى را براى حفاظت او در خلوت و جلوت مامور كرده بود كه با او بودند، ولى اين نخستين بار بود كه آشكارا فرشته الهى را پيش ‍ روى خود مى ديد. 📜 در اين وقت جبرئيل كاغذى از ديبابه دست او داد و گفت: « »... بخوان... 🌹حضرت فرمود: چه بخوانم! من كه نمى توانم بخوانم! ⚜ براى بار دوم و سوم اين سخنان تكرار شد، و براى بار چهارم جبرئيل فرمود: 🔅بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🔅اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴿۱﴾ 🔅خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿۲﴾ 🔅اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ ﴿۳﴾ 🔅الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿۴﴾ 🔅عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ ﴿۵﴾ ⚜ جبرئيل خواست از جابر خيزد و برود، حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) جامه اش را گرفت و فرمود: ❓نامت چيست؟ ⚜ فرمود جبرئيل هستم ملك وحى! ❤️ جبرئيل (عليه السلام ) رفت و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) برخاست و اين آياتى كه شنيده بود تكرار كرد ديد كه در دلش نقش بسته و ديگر از هيجانى كه به وى دست داده بود نتوانست در غار بماند از آنجا بيرون آمد و به سوى مكه راه افتاد. 🌴 در روايات آمده كه به هر سنگ و درختى كه مى رسيد و از آن عبور مى كرد با زبان فصيح به او سلام كرده و تهنيت مى گفتند. ⛰ نيز نقل شده كه حضرت فرمود: وسط كوه كه رسيدم آوازى از بالاى سرم شنيدم كه مى گفت: ⚜ اى محمد تو پيامبر (صلى الله عليه و آله) خدائى و من جبرئيل. 🌄 چون سرم را بلند كردم جبرئيل را در صورت مردى ديدم كه در طرف افق ايستاده و مى گويد: ⚜ اى محمد تو رسول خدائى و من جبرئيل. (۱) 🔅احمد ز حرا رفت برون همچون ماه 🔅با حكم پيمبرى به فرمان اله 🔅بر عارض او هر كه نظر كرد بگفت؛ 🔅«لا حول و لا قوه الا بالله» 📚 پی نوشت: ۱- زندگانى حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) خاتم النبين، ج ۱، ص ۱۲۶. 📗 قصص الرسول يا داستانهايى از رسول خدا (ص)، (جلد اول و دوم)، قاسم ميرخلف زاده. 📱 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/fatemiyoon18 🆔 splus.ir/fatemiyoon18