eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
سلام علیکم 🌱' ادمین تبادلات ِ سبزینھ هستم .🌸🎨.
از این لحظھ تا 17:45 پست ممنو؏ ِ 🍿'!
پیام هاۍ ِ گستردھ بعد از این سآعت تا 22:45 سنجآق بشھ و بعد پاك👀🦕'
بین ِ گستردھ پست یا تبادل ممنوعھ✖️! حذف ِ بنر ها تا قبل از 22:45 ممنو؏ ِ ✖️! 🍓. .
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
تآیم ِ تبادلآت ِ خوش‌جذب ِ سبزینھ🌱' کاملاً مذهبـے؛ دخترونهـ🛵. . بآ ایجاد ِ مزاحمت براۍ ِ اعضاۍ ِ شما موافق نیستیم🍪☕️‌^^ جهت ِ ادمین شدنم عضو این کانال بآشید🦕👇🏿 . . ➻ https://eitaa.com/joinchat/2035744818C9f271f24c9 ̂ ̂ و تشریف بیارید پےوۍ همراھ بآ تگ ِ کانالتون❕🌸. . - @NOOR_ASSAMAA ! پیرو ِ خطّ آقآ♥️ . . !' هدف ِ ما پرشکوھ شدن ِ کانال هاۍ شماست🌼'!
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
ـ چهـ خبر‌ شده‌ ـ خبر‌نداری🤔 ـ نه‌چیشده😱 ـ این‌کاناله‌‌همه‌چی‌داره‌ ‌ وهرچیزی‌که‌دلت‌بخواد اجباری‌نیست‌ولی‌. . ! بخاطر‌خودت‌عضو‌شو‌‌ https://eitaa.com/joinchat/3885826082Cfdaa6678be
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
جمع طرفداران سریال گاندو🚶🏻‍♀ دختراۍِ مذهبی❕🌱. علاقه مندا به سپاھ🕶 دوستداران رهبر🌝 ' طرفداران حاج قاسم💜˘˘ بروبچ‌چریکۍ‌هاجوین‌اجبارۍ😌 https://eitaa.com/joinchat/3408396338C6f9d5f1b87 ورود آقایان اکیدا ممنوع✋🏿🙅🏼‍♀
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
جمع طرفداران سریال گاندو🚶🏻‍♀ دختراۍِ مذهبی❕🌱. علاقه مندا به سپاھ🕶 دوستداران رهبر🌝 ' طرفداران حاج قاس
فیلم مصاحبه وحید ࢪهبانی در رابطہ با فیلم سینمایی مصلحت و انتقاد او! جلوی دهان وحید رهبانی گرفته شد!🚶🏻‍♀ برای اولین بار در ایتا⇩ https://eitaa.com/joinchat/3408396338C6f9d5f1b87
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
از کـانال هـای دلبر😻🖐🏿! از دلبـریجاتـ ایتـا🕶🖐🏿 بچه مذهبـی باشیـ و اینجـا عضـو نباشیـ😶👊🏿 https://eitaa.com/joinchat/768802887C91d9ecccab _چرا روزهـ نمیگیریـ؟! +اخهـ گرسـنه میشمـ.. _اهـا قانعـ شدمـ:/ از اینـ متن ها هـم داریمـ خلاصه ابجیام و داداشام محفل خودتونـه https://eitaa.com/joinchat/768802887C91d9ecccab
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
تـوی ایـن کانـال عضو نیسـتی..؟!😶 اَ دنیا عقـبی مشتیـ🖐🏿😹 https://eitaa.com/joinchat/768802887C91d9ecccab وهابیـون و السلفیونـ _نعم همتـون فدای سید علیمون👊🏿😻!
هدایت شده از تبآدلاتِ سبزینھ ؛ ان‌الله‌یحب‌الصّابرین !'
پآیان ِ تبادلآت ِ خوش‌جذب ِ سبزینھ🌱' کاملاً مذهبـے؛ دخترونهـ🛵. . بآ ایجاد ِ مزاحمت براۍ ِ اعضاۍ ِ شما موافق نیستیم🍪☕️‌^^ جهت ِ ادمین شدنم عضو این کانال بآشید🦕👇🏿 . . ➻ https://eitaa.com/joinchat/2035744818C9f271f24c9 ̂ ̂ و تشریف بیارید پےوۍ همراھ بآ تگ ِ کانالتون❕🌸. . - @NOOR_ASSAMAA ! پیرو ِ خطّ آقآ♥️ . . !' هدف ِ ما پرشکوھ شدن ِ کانال هاۍ شماست🌼'!
○~°🌿 حواسمون باشہ اگر نمازبخونیم ولی احترام‌بہ‌پدرومادر‌ نذاریم؛ به هیچ دردی نمیخوریم... 🌸 دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
💠قسمت پنجم: اولین پله های تنهایی مات و مبهوت ... پشت در خشکم زده بود ... نیم ساعت دیگه زنگ کلاس بود ... و من حتی نمی دونستم باید سوار کدوم خط بشم ... کجا پیاده بشم ... یا اگر بخوام سوار تاکسی بشم باید ... همون طور ... چند لحظه ایستادم ... برگشتم سمت در که زنگ بزنم ... اما دستم بین زمین و آسمون خشک شد ... - حالا چی می خوای به مامان بگی؟ ... اگر بهش بگی چی شده که ... مامان همین طوری هم کلی غصه توی دلش داره... این یکی هم بهش اضافه میشه ... دستم رو آوردم پایین ... رفتم سمت خیابون اصلی ... پدرم همیشه از کوچه پس کوچه ها می رفت که زودتر برسیم مدرسه ... و من مسیرهای اصلی رو یاد نگرفته بودم ... مردم با عجله در رفت و آمد بودن ... جلوی هر کسی رو که می گرفتم بهم محل نمی گذاشت ... ندید گرفته می شدم ... من ... با اون غرورم ... یهو به ذهنم رسید از مغازه دارها بپرسم ... رفتم توی یه مغازه ... دو سه دقیقه ای طول کشید ... اما بالاخره یکی راهنماییم کرد باید کجا بایستم ... با عجله رفتم سمت ایستگاه ... دل توی دلم نبود ... یه ربع دیگه زنگ رو می زدن و در رو می بستن ... اتوبوس رسید ... اما توی هجمه جمعیت ... رسما بین در گیر کردم و له شدم ... به زحمت از الی در نیمه باز کیفم رو کشیدم داخل ... دستم گز گز می کرد ... با هر تکان اتوبوس... یا یکی روی من می افتاد ... یا زانوم کنار پله له می شد... توی هر ایستگاه هم ... با باز شدن در ... پرت می شدم بیرون ... چند بار حس کردم االن بین جمعیت خفه میشم ... با اون قدهای بلند و هیکل های بزرگ ... و من ... بالاخره یکی به دادم رسید ... خودش رو حائل من کرد ... دستش رو تکیه داد به در اتوبوس و من رو کشید کنار ... توی تکان ها ... فشار جمعیت می افتاد روی اون ... دلم سوخته بود و اشکم به مویی بند بود ... سرم رو آوردم بالا ... - متشکرم ... خدا خیرتون بده ... اون لبخند زد ... اما من با تمام وجود می خواستم گریه کنم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دختران‌فاطمی‌پسران‌علوی🌼✨