eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
️⃣ .به خانه بازگشتم، با درد زايمان رفتم و با دو درد زايمان و تنهايي بازگشتم .آب، اما در دل پيامبر تكان نميخورد كه او دو دست در آسمان داشت و دو پاي در زمين هر چه من بيقرار بودم او قرار و آرامش داشت. هر چه من بيتاب تر مي نمودم او به من .سكينة بيشتري مي بخشيد ناگهان ديدم كه در باز شد و چهار زن بلند بالا و گندمگون كه روحانيتشان بر زيباي يشان .مي افزود داخل شدند !كه بودند اينان خدايا؟ يكي شان به سخن درآمد كه: نترس خديجه! ما رسولان پروردگار توايم و خواهران تو. آنگاه كه من قدري قرار و آرام گرفتم گفت: من ساره ام همسر ابراهيم، پيامبر و خليل خدا. آن ديگري كه دلنشين سخن مي گفت و تبسمي شيرين بر لب داشت گفت: من مريم دختر عمرانم، مادر عيسي پيامبر و روح خدا. آن سومي كه نگاهي مهربان و محجوب داشت، به سخن درآمد كه: من آسيه ام، دختر مزاحِم. همسر فرعون كه به موسي مؤمن شدم. و دريافتم كه چهارمين زن كه صلابتي كم نظير داشت كلثوم، خواهر موسي است، پيامبر و كليم خدا. گفتند: خداوند ما را فرستاده است تا ياريت كنيم در اين حال كه هر زني به زنان ديگر محتاج است، سپس ساره در سمت راستم نشست، مريم در طرف چپم، آسيه در پيش رويم و .كلثوم پشت سرم من آنجا نه خودم كه مقام و قرب تو را در نزد خداوند بيش از پيش دريافتم و با خودم گفتم: ببين خدا چقدر اين فرزند را دوست ميدارد كه قابله هايش را گلهاي سرسبد عالم زنان انتخاب كرده است. تو را نه بدانسان كه مادران، حمل خويش مي گذارند بلكه بدان فراغت كه مادري كودكش را از آغوش خود به آغوش مادري ديگر ميسپارد، به دست آن چهار عزيز سپردم و تو پاك و پاكيزه، قدم بدين جهان گذاردي، طاهرة مطهره! و مكه از ظهور تو روشن ... شد و جهان از نور حضور تو تلألو گرفت. ان شاءالله ... اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖنی ✍🏻 به قلم سید مهدی شجاعی http://eitaa.com/joinchat/3276144666C5a1f059d7a @dokhtarayehalavi
️⃣1️⃣ نجوای حضرت علی علیه السلام این پای را بگو از ارتعاش بایستد... این دست را بگو که دست بدارد از این لرزش مدام... این قلب را بگو که نلرزد... این بغض را بگو که نشکند و اشک از ناودان چشم نریزد... این دل بی‌تاب را بگو که فاطمه هست، نمرده است. ای جلوه‌ی خدا! ای یادگار رسول! زیستن، بی‌تو چه سخت است. ماندن، بی‌تو چه دشوار... این مرگ، مرگ تو نیست. مرگ عالم است. حیات بی‌تو، حیات نیست... این مرگ، نقطه‌ی ختمی است بر کتاب جهان... زمین با چه دلی ترا در خویش می‌گیرد و متلاشی نمی‌شود؟⁉️ آسمان با چه چشمی به رفتن تو می‌نگرد که از هم نمی‌پاشد و فرونمی‌ریزد؟⁉️ خدا اگر نبود من چه می‌کردم با این مصیبت عظمی؟ ✨انّا للَّهِ و انّا اِلیْه راجِعُون فاطمه جان! عزیز خدا! دردانه‌ی رسول! چه بزرگ است فتنه‌های جهان و چه عظیم است ابتلاهای خدای منان. پس از ارتحال پیامبر، خدا می‌داند که دل من، تنها گرم تو بود. در آن وانفسای بعد از وفات نبی که همه مرتد شدند جز چندتن، چشمه‌ی زلال اسلام محض از خانه‌ی تو می‌جوشید. در آن طوفانها که کشتی اسلام را دستخوش امواج جاهلیت می‌کرد، تنها لنگر متین و استوار، لنگر رضای تو بود. در آن گردبادهای سهمگین پس از وفات پیامبر که حق در زیر پای مردم، کعبه در پشتشان، پیامبر در زوایای غفلت زده و زنگار گرفته دلهایشان و شیطان در عقل و چشم و گوششان جای می‌گرفت، جاده‌ی منتهی به خانه‌ی تو، تنها طریق هدایت بود، که بی‌رهرو مانده بود. در آن ابتدای میعاد مستمر موسای اسلام، که سامری بر منبر هدایت نبوی وولایت علوی تکیه می‌زد، تنها تجلی انوار ربوبی بر درختان خانه‌ی تو بود. رضای تو اسلام بود و خشم تو کفر (✨انَ اللَّه تَبارَکَ و تَعَالی یَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَه وَ یَرْضی لِرِضاها) هیهات. هیهات. اگر روز خروشان اسلام در مسیر اصلی خویش، یعنی جرگه‌ی رضای تو نه شوره‌زار غضب خداوند جریان می‌یافت، مدت اقامت تو در دنیای پس از رسول، اینسان قلیل و ناچیز نمی‌گشت. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی 🍂@dokhtarayehalavi🍂
️⃣2️⃣ نجوای امام حسن مجتبی علیه السلام اگر تو فاطمه نبودی با آن عظمت دست نیافتنی و من هم حسن نبودم با این قلب رقیق و دل شکستنی، باز هم سفارش تو مادر- گریه نکردن- عملی نبود. اگر من تنها یک فرزند بودم- هر فرزندی- و تو تنها یک مادر بودی- هر مادری- در حال ارتحال، باز هم به دل نمی‌شد گفت که نسوز و به چشم نمی‌شد گفت که آرام بگیر و اشک مریز. چه رسد به این که تو فقط یک مادر نیستی، تو فاطمه‌ای! تو زهرای اطهری! تو نزدیکترین و بی‌واسطه‌ترین بازمانده‌ی منزل و مهبط وحی‌ای! تو محب و محبوب خدا و پیامبری! چه کسی عشق خدا و پیامبر را نسبت به تو نمی‌داند؟ کم مانده بود، پیامبر به بلال بگوید: «بر بالای ماذنه که رفتی بعد از هر اذان به صدای بلند اعلام که که محمد (ص) فاطمه را دوست دارد، دوست داشتنی الهی و تکوینی، دوست داشتنی سنتی و تشریعی.» اینچنین بود عشق مشهور پیامبر به تو. و عشق تو به پیامبر، شهوه‌تر، آنچنانکه لقب «ام‌ابیها» گرفتی و آنچنانکه بعد از ارتحال پیامبر هیچ کس خنده‌ی تو را ندید و در عوض، گریستن‌ات، دشمن را به ستوه آورد. ما از آنجا که پیش از تولد، ظهور یافته‌ایم و پس از وفات نیز، ادامه حیات می‌دهیم، من رنجهای تو را به خاطر پیامبر، حتی پیش از تولدم دیده‌ام. من اگر چه در سال سوم هجرت به دنیا آمدم، اما رنجهای تو را پیش از هجرت و پس از آن بوضوح دیدم، به همین دلیل به تو حق می‌دادم که پس از رحلت پیامبر، آنچنان غریبانه و جگر سوز در بیت الاحزان، ضجه بزنی و فغان کنی. من حتی تولد خودم و ناز و نوازشهای پیامبر را به خاطر دارم. پیامبر مشتاق و بی‌تاب به خانه آمد تا اولین فرزند تو را ببیند، وقتی مرا در آغوشش گذاشتند، اول گره در ابروانش افتاد: - مگر نگفتم کودک را در جامه‌ی زرد نباید پیچید؟ پیامبر به کرات فرموده بود و آن خادمه اشتباه کرده بود، مرا با جامه‌ای سپید پوشاندند و به آغوش پیامبر سپردند. پیامبر از شادی آنچنان خندیدند که داندانهای سپیدشان نمایان شد و سر و رو و چشم و لب‌های مرا غرق بوسه کردند و گفتند: خدایا! چقدر من این کودک را دوست دارم. در گوشهایم اذان و اقامه گفتند و بعد از تو و پدرم پرسیدند: - نامش را چه نهاده‌اید؟ هر دو عرضه داشتید: - ما در نامگذاری کودکمان از شما سبقت نمی‌جوییم. پیامبر فرمودند: - من نیز از خدا در این باره پیشی نمی‌گیرم. تا این که جبرئیل آمد و نام انتخابی خداوند «حسن» را به ارمغان آورد، نام اولین فرزند هرون اما در لسان عرب. اینها هنوز از خاطرم نرفته است... 👌اما آنچه بیش از اینها، اکنون، جگرم را می‌سوزاند، 😭 تداعی نوازش‌های مادرانه توست. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣3️⃣ مادر نگو که «مصیبتی چون مصیبت تو نیست.» ✨«لا یَوْمَ کَیَوْمُکَ یااَباعَبْدِاللَّه.»✨ قصه‌ی مصیبت من اگر چه در عاشورا به اوج می‌رسد اما از اینجا آغاز می‌شود. آن خطی که در عاشورا مقابل من قرار می‌گیرد، آغاز انشعابش از اینجاست. پیامبر در گوشت چیزی گفت که چون ابر بهاری گریستی و چیز دیگری گفت که چون غنچه سحری شکفته شدی. از خبر قطعی ارتحالش غم عالم بر دل تو نشست و خبر رفتن خودت، دلت را تسکین بخشید. آری، شهادتت، مصیبت‌های تو را تمام می‌کند، اما مصیبت‌های تازه‌ای می‌آفریند، آری تو آسوده می‌شوی، اما بال دیگر ما نیز کنده می‌شود. پس از پیامبر و تو، اسلام دیگر قدرت بال گشادن نمی‌یابد. پیامبر با شنیدن آن نافرمانی، دستور داد اتاق را خلوت کنند. همه جز اهل بیت بروند. تو و پدر ماندید، من، حسن و زینب و ام‌کلثوم. به ام‌سلمه هم فرمان داد که بر در اتاق بایستد تا کسی داخل نشود. به پدر فرمود: علی جان! نزدیکتر بیا، نزدیکتر. بعد دست تو و پدر را گرفت و بر سینه‌ی خود نهاد. انگار دستهای شما مرهم غمهای تمام عالم بود. خواست سخن بگوید اما گریه مجالش نداد. تو هم گریستی و پدر هم گریست و ما کودکان هم، همه شیون کردیم. تو گفتی: - ای رسول خدا! ای پدر! ای پیامبر! گریه‌ات قلبم را تکه تکه می‌کند و جگرم را می‌سوزاند. ای سرور و سالار انبیاء! ای امین پروردگار! ای رسول حق! ای حبیب و پیامبر خدا. پس از تو با فرزندانت چه خواهند کرد؟ چه ذلتی پس از تو بر ما فرود خواهد آمد؟ پس از تو چه کسی می‌تواند برای علی برادر و برای دین تو یاور باشد؟ وحی خدا پس از تو چه خواهد شد؟ و باز هم گریستی آنچنان که گریه شانه‌هایت را می‌لرزاند و لباسهایت را تر می‌کرد. خود را بی‌اختیار به روی پدر انداختی و او را پیوسته بوسیدی، سر و رو و چشم و دست و دهان و محاسن. انگار می‌خواستی پیش از رفتنش بیشترین یادگار بوسه را با خود داشته باشی اشک‌های تو و پیامبر به هم می‌آمیخت و پیامبر هی سخت‌تر تو را در آغوش می‌فشرد. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣5️⃣ ادامه سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد به روایت خانم فضه: ❣️شهادت می‌دهم که پدرم محمد، بنده و رسول خداست. 💠و خداوند او را انتخاب کرد پیش از آنکه به سوی مردم گسیل دارد و نامزد رسالتش کرد پیش از آنکه او را بیافریند و او را برگزید و برتری بخشید، پیش از آنکه مبعوثش کند. ❣️و آن هنگام که بندگان در عالم غیب پنهان بودند و در سر حد عدم و در هاله‌ای از ترس و وحشت و ظلمات سیر می‌کردند. 💠از آنجا که خداوند علم و احاطه و معرفت به عواقب امور و حوادث روزگار و منزلگاه مقدرات داشت، او را برانگیخت تا کار خدایی خویش را به اتمام رساند و حکم قطعی خویش را امضا کند و مقدرات حتمی‌اش را نفوذ بخشد. ❣️پس محمد رسول خدا با امتهایی مواجه شد، فرقه فرقه شده در مقابل آئین‌ها و زانو زده در مقابل آتش‌ها و فروافتاده در مقابل بت‌ها و گرفتار آمده در دام انکار خدا. پس خدای تعالی با محمد تاریکی‌ها را روشن کرد و تیرگیهای ابهام را از دلها زدود و ابرهای سیاه را از مقابل دیده‌ها کنار زد. 💠پیامبر کمر به هدایت مردم بست و آنها را از گمراهی نجات بخشید و نور بصیرت بر چشمهای تاریکشان پاشید و آنها را به سوی دین محکم و استوار سوق داد و به صراط مستقیم فراخواند. ❣️تا اینکه خداوند او را به اختیار و رغبت و ایثار او و با دست رافت خویش به سوی خود برد. پس محمد (ص) اکنون از شر این دنیا در آسایش است و گرد او را فرشتگان نیکوکار فراگرفته‌اند و خشنودی پروردگار غفار بر او سایه افکنده و همجواری خداوند جبار نصیبش گردیده. درود خدا بر پدرم، پیامبر او و امین وحی او و برگزیده‌ی او و منتخب و مرضی او. و سلام و رحمت و برکت خدا بر او. 💠سکوت بر مسجد سایه افکنده بود، زمان از حرکت ایستاده بود و تپش قلب‌ها نیز. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ @dokhtarayehalavi
️⃣6️⃣ نجوای خانم فضه در مورد سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد (ادامه ی سخنان حضرت به انصار): با مرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه واله احترام از میان رفته است و هیچ حریمی محفوظ نیست. بخدا که این مصیبت، بدمصیبتی است، بزرگ بلیه‌ای است. بلیه و مصیبتی که هیچ حادثه توانفرسا و طاقت سوزی مثل آن نیست. اما کتاب خدا این مصیبت را پیش از ورود خبر داده بود، همان کتابی که در خانه‌های شماست و شب یا روز، آرام یا بلند، با تلاوت یا زمزمه می‌خوانید و گفته بود که: این حکمی حتمی است و قضائی قطعی که پیش از این هم بر انبیاء و رسل وارد شده است و آن خبر این است: ✨و ما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزی الله الشاکرین. و محمد جز پیامبری نیست که پیش از او هم پیامبرانی آمده‌اند، اگر او بمیرد یا کشته شود شما به گذشته برمی‌گردید و هر کس به جاهلیت گذشته روی برد، به خداوند زیانی نمی‌رساند و خدا پاداش سپاسگزاری را می‌دهد. ای فرزندان قبله! (بانوی شرافتمندی که نسبت شما بدو می‌رسد) آیا رواست که میراث پدرم پایمان شود و شما نظاره‌گر باشید؟⁉️ آیا رواست که ندای تظلم مرا بشنوید و دم برنیاورید؟⁉️ صدای من در میان اجتماعتان طنین می‌افکند، دعوت مرا می‌شنوید و از حال و روزم خبر می‌شوید. (😭امان از دل مادرمون) شما از ابزار دفاع از حق، چیزی کم ندارید. دارای عده و عده‌اید. نفرات دارید، نیرو دارید، ابزار دارید، سلاح و زره و سپر دارید، اما پاسخ دعوت مرا نمی‌دهید؟ به داد من نمی‌رسید؟ فریاد استغاثه مرا می‌شنوید، اما یاری‌ام نمی‌کنید؟ شما که به شجاعت و جنگاوری معروفید. شما که به خیر و صلاح شهره‌اید. بر شما که نام انصار و یاور نهاده شده. شما که دست چین شدید، برگزیده شدید. شما چرا؟ 2✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینی ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣7️⃣ نجوای خانم فضه: همه اما همه چیز خود را چه ارزان می‌فروختند! چه زشت! چه شنیع! چه درد آور! چه ننگ آلود! دین در مقابل دنیا! ناموس در قبال مال! و بهشت در ازای... هیچ چیز... رایگان! شرمسارم بانوی من که در ذهن و دلم که به هر حال محضر و منظر شماست، این خاطرات تلخ را مرور کردم. دست خودم نبود، جای پای هر کدام از این خاطرات تلخ را مرور کردم. دست خودم نبود، جای پای هر کدام از این جنایات، چروکی شده است بر پیشانی و چهره‌ی شما که با زبان بی‌زبانی همه گذشته را تداعی می‌کند. بی‌جهت نیست که از شوی مظلوم خویش، علی مرتضی خواسته‌اید شما را با لباس غسل دهد، چرا که یک دفتر مصیبت در بازو و پهلوی شما نهفته... نه... آشکار است و دیدن این علم‌های مصیبت، تاب و توان از دل علی می‌رباید و جان علی را می‌خراشد. من فقط مبهوت طاقت شوی شما ابوالحسن ام که چه می‌کند در زیر بار اینهمه مصیبت! ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣7️⃣ نجوای خانم فضه: همه اما همه چیز خود را چه ارزان می‌فروختند! چه زشت! چه شنیع! چه درد آور! چه ننگ آلود! دین در مقابل دنیا! ناموس در قبال مال! و بهشت در ازای... هیچ چیز... رایگان! شرمسارم بانوی من که در ذهن و دلم که به هر حال محضر و منظر شماست، این خاطرات تلخ را مرور کردم. دست خودم نبود، جای پای هر کدام از این خاطرات تلخ را مرور کردم. دست خودم نبود، جای پای هر کدام از این جنایات، چروکی شده است بر پیشانی و چهره‌ی شما که با زبان بی‌زبانی همه گذشته را تداعی می‌کند. بی‌جهت نیست که از شوی مظلوم خویش، علی مرتضی خواسته‌اید شما را با لباس غسل دهد، چرا که یک دفتر مصیبت در بازو و پهلوی شما نهفته... نه... آشکار است و دیدن این علم‌های مصیبت، تاب و توان از دل علی می‌رباید و جان علی را می‌خراشد. من فقط مبهوت طاقت شوی شما ابوالحسن ام که چه می‌کند در زیر بار اینهمه مصیبت! ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣8️⃣ ادامه ی نجوای خانم اسماء (خادمه حضرت زهرا سلام الله علیها) در مورد سخنان حضرت وقتی زنان به ملاقاتش می آیند: ⁉️یادتان هست؟ این آیه از قرآن را که: «کافران از بنی‌اسرائیل بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن گردیدند زیرا که آنان عصیان نموده و تعدی می‌کردند. نهی از منکر نمی‌کردند و خود فاعل منکر بودند و چه بد عمل می‌کردند. بسیاری از آنان را می‌بینی که با کافران دوستی می‌ورزیدند و چه زشت است آنچه از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانه‌اند.» آری، چه زشت است آنچه- مردان شما!- از پیش برای خود فرستادند چرا که غضب خدا بر آنان نازل شده و در عذاب جاودانه‌اند پس به ناچار من کار را به آنان واگذاردم و ریسمان مسئولیت را در گردنشان انداختم و آنان بار سنگین حق کشی را بر دوش کشیدند در حالیکه من با حربه حقیقت و استدلال از هر سو آنان را احاطه کرده بودم. پس لب و دهان و دست و گوش آنان بریده باد و هلاک سرنوشت محتومشان باد. وای بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مرکز رسالت قرار یابد؟ و چرا پایگاه خلافت نبوی را از منزل وحی دور کردند؟ همان منزلی که مهبط جبرئیل روح الامین بود و پیکره‌ی رسالت بر پایه‌های آن استوار شده بود. چرا افراد مسلط به امور دنیا و آخرت را کنار زدند و افراد نالایق را جایگزین کردند؟ این، بی‌تردید زیانی آشکار و بزرگ است. چه چیز سبب شد که از ابوالحسن کینه به دل بگیرند و او را کنار بگذارند؟ من به شما می‌گویم. به این دلیل که شمشیر عدالت او خویش و بیگانه نمی‌شناخت. به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت. به این دلیل که او از مرگ هراس نداشت. به این دلیل که با یک لبه‌ی شمشیرش، دقیق و خشمگین، ریشه شرک و کفر و فساد را می‌برید و با لبه‌ی دیگر بقیه را در سر جای خود می‌نشاند. به این دلیل که در مسیر رضای خدا از هیچ چیز باک نداشت و به هیچ کس رحم نمی‌کرد. به این دلیل که در کار خدا اهل سازش و مداهنه و مدارا نبود. ✨السَّلامُ عَلَيْكِ یَا اُمّاهُ يَا فاطِمَةُ الزَّهْراء ☘️یامَوْلٰاتیٖ یافاطِمَةُ اَغیٖثٖینیٖ ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi
️⃣9️⃣ نجوای حضرت علی علیه السلام: فرشتگان که به قدر من فاطمه را نمی‌شناسند، به اندازه‌ی من با فاطمه دوست نبودند، مثل من دل در گروی عشق فاطمه نداشتند، ضجه می‌زنند، مویه می‌کنند، تو سزاوارتری برای گریستن ای علی! که فاطمه فاطمه‌ی تو بوده است... ای وای این تورم بازو از چیست؟... این همان حکایت جگر سوز تازیانه و بازوست. خلایق باید سجده کنند به اینهمه حلم، به اینهمه صبوری، فاطمه! گفتی بدنت را از روی لباس بشویم؟ برای بعد از رفتنت هم باز ملاحظه‌ی این دل خسته را کردی؟ نازنین! چشم اگر کبودی را نبیند، دست که التهاب و تورم را لمس می‌کند. عزیز دل! کسی که دل دارد بی‌یاری چشم و دست هم درد را می‌فهمد. ای کسی که پنهانکاری را فقط در دردها و مصیبت‌هایت بلد بودی، شوی تو کسی نیست که این رازهای سر به مهر تو را نداند و برایشان در نخلستانهای تاریک شب، نگریسته باشد. اینجا جای تازیانه نامردان است در آن زمان که ریسمان در گردن مرد تو آویخته بودند. ای خدا! این غسل نیست، شستشو نیست، مرور مصیبت است. دوره کردن درد است. تداعی محنت است. ای وای از حکایت محسن! حکایت فاطمه و آن در و دیوار! حکایت آن میخهای آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار! حکایت آن آتش با آن تن تب دار! حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار! حکایت آنهمه مصیبت با این دل بی‌قرار! آرامتر اسماء! دست به سادگی از اینهمه جراحت عبور نمی‌کند، دل چطور اینهمه مصیبت را مرور کند؟! چه صبری داشتی تو ای فاطمه! و چه صبری داری تو ای خدای فاطمه! اینکه جسم است اینهمه جراحت دارد، اگر قرار به تغسیل دل بود، چه می‌شد! این دل شرحه شرحه، این دل زخم دیده، این دل جراحت کشیده! ✍🏻به قلم سید مهدی شجاعی @dokhtarayehalavi