🔴معرفی شهدا
🌷شهید چهاردهم
❤️محمد حسن(رسول)خلیلی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎉سالروز زمینی شدن:۱۳۶۵/۹/۲۰
🖤سالروز آسمانی شدن:۲۷آبا۱۳۹۲
🍂نام جهادی:ابو خلیل
✨تخصص:تخریب_تاکتیک_جنگ های نامنظم
🍃محل شهادت:سوریه_حلب
💚رفیق شهید:حاج محسن دین شعاری
📝دانشجوی رشته ی مدیریت
✏️شهید محمد حسن (رسول) خلیلی 20 آذر 1365 در زمان جنگ تحمیلی عراق در تهران به دنیا آمد. پدرشان همیشه در جبهه ها بود و ایشان را خیلی کم میدیدند.
✏️ مصادف با ولادت امام حسن عسگری علیه السلام به دنیا آمد به همین علت نامش را محمد حسن گذاشتند اما در خانه رسول صدایش می کردند.زمانی که ماموریت بود وضرورت داشت که اسم مستعارانتخاب کنند؛ رسول اسم مستعار «ابوخلیل» را انتخاب کرده بود.
✏️وی فرزند دوم خانواده است و برخلاف برادرش شخصیت آرام و ساکتی داشت و خیلی شیطنت نمی کرد.از همان دوران کودکی نیزبا اعتقاد و مومن بود.
✏️ در دبیرستان رشته علوم انسانی را خواند و در دانشگاه رشته مدیریت را ادامه داد. در سن 13 سالگی بود که وارد بسیج شد اوایل چون سنش کمتر از حداقل مورد نظر بود، قبول نمیکردند اما بالاخره رفت و عضو شد.
✏️به رعایت حلال و حرام اهمیت زیادی میداد. روزی که فردای آن عازم سوریه بود، خمس مالش را حساب کرد. در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر فعال بود. یکی از دوستانش میگفت بعد رسول کسی نیست که به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن.
✏️اواسط شهریور ماه بود که تصمیم به رفتن گرفت، وصیتنامه اش را هم نوشت و به رسم امانت به پدر سپرد تا اگر برنگشت دستخطی برای آن ها به یادگار گذاشته باشد. از زیر قران رد شد و رفت و از همه چیز دل کند و مادر و پدر و برادرش برایش آرزو های خوب کردند.
✏️شهید رسول خلیلی بصیرت دینی داشت و مطیع حرف پدر و مادرش بود. از ایشان مشورت می گرفت و راهکار میخواست حتی در انتخاب دوست و رفیق. در تشییع جنازهاش سیل جمعیت، همه از قشر جوان و دوست و همکار و همکلاسیهای خودش بودند.
✏️ به راپل و کوهنوردی خیلی علاقه داشت و برای آموزش سلاح نیز میرفت. از دوران کودکی به دنبال نقاشی و درس عربی و قرآن بود. سوریه هم که رفته بود در آنجا با بچهها عربی صحبت میکرد. به زبان عربی تسلط کامل داشت و در خانه هم اخبار را به زبان عربی گوش میداد.
✏️شهید رسول خلیلی یک بعدی نبود، کوهنوردی میرفت، ورزش میرفت، دعای ندبه میرفت. شبهای جمعه به بهشت زهرا(س) و از آنجا هم به شاه عبدالعظیم میرفت. در هیئتهای مختلفی شرکت میکرد از جمله هیئت ریحانهالنبی را خیلی دوست داشت.او از دوران کودکی به نحوی تربیت شده بود که درتمام مجالس مذهبی شرکت می کرد.
✏️صفات بارز اخلاقی : بسیار خوش رو و شوخ طبع ، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستانش ، ورزشکار ، عاطفی ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، نظامی متخصص و..
✏️علایق: کارهای هیجانی و پر استرس ، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل) ، خوشنویسی ، نقاشی ، طراحی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا ، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و...
✏️ اتاق شهید از روز رفتنش تا به امروز دستنخورده باقی مانده است، فقط گاهی مادر گرد و غبار را از آن میزداید. کادوهای جشن تولدش هنوز بازنشده و دستنخورده گوشه اتاق است؛ او درست چند روز قبل از تولدش نزدیک حرم حضرت رقیه(س) شهید شد.
✏️از آنجایی که شهید رسول خلیلی به دوره های سخت نظامی علاقه بسیاری داشت و با توجه به تخصص های مختلفی که در امور نظامی داشت بیشتر به تخریب علاقه داشت و تخریب چی به روز و ماهری بود و بر حسب وظیفه راهی دفاع از حرم آل الله شد و یکی از مدافعان حرم بانوی مقاومت عقیله بنی هاشم بود.مانند تمام کسانی که در مسیر پیشوایشان ابا عبدالله الحسین (ع) گام برداشتند واز دین خدا دفاع کردند و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفتند.
✏️سرانجام شهید رسول خلیلی روز دوشنبه 27 آبان 1392 مصادف با 14 محرم الحرام 1435 و 18/11/2013 در ساعت 14:۰۰ بعد از ظهر در حال پاکسازی یکی از محورهای دشمن بال در بال ملائک گشود و زندگی جاودانه اش در بهشت را آغاز کرد و به فیض عظیم شهادت نائل گشت.
✏️طبق وصیت شهید که گفته بود بر سر مزار من روضه حضرت زینب (س) بخوانید ،این شعر روی سنگ نوشته شده است:
ای که برتربت من میگذری روضه بخوان
نام زینب (س) شـــنوم زیر لحد گریه کنم.
⭕️یکی از عنایات پروردگار متعال و سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سنگ مزار شهید رسول خلیلی که مزد دفاع از حرم بانو زینب (س) میباشد که توسط دوستان شهید از کربلا آورده شده. ⭕️
📚نام کتاب:رفیق مثل رسول
#سوریه
#شهید_رسول_خلیلی
#مدافع_جان❣
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@dokhtarayehalavi
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
💧قطره ای از دریای خاطرات🌊
💠 از زبان خودِ شهید خلیلی:
💟امیر گفت: چقدر کلاهت قشنگه
من هم کلاهم🧢 را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
💟وقتی به صورت امیر و خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم😍 که می توانم با بخشیدن چیز هایی که دوست دارم، دوستانم را خوشحال کنم
💟حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از رفقایم به من منتقل میشد برایم باارزش تر بود👌
#شهید_رسول_خلیلی🌷
✨🍃🍃🌸🍃🍃✨ °○●•@dokhtarayehalavi•●○°
✨🍃🍃🌸🍃🍃✨
⚘﷽⚘
📌 #خاطرات_شهید
🔸انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا با رکابهای خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی، هر کدام از دوستانش که خوشش میآمد به او میبخشید.
🔹در مورد لباسهایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد، برای عروسی دوستانش که میرفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بود که حتما هدیهای تهیه کند و دوستان دیگرش را هم مجاب میکرد که با هم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند، میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم...
📎(به روایت مادربزرگوار شهید)
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌹@dokhtarayehalavi🌹