•﷽
بندگان مرا آگاه ساز که من بسيار آمرزنده و مهربانم.🌸✨
🥀حجر آیه ۴۹✨
----------------------------------------
#رهنمود_های_قرآنی🔖
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : بزرگترین اشتباه بشریّت!🔥
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_فرحزاد📿
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
✨💞✨
صدایت میکنم با عشـ♡ـق
جوابم مے دهے با جان💖
همین جان گفتنت عشـ♡ـقم
هوایے مے کند دل را♥️
#عاشقانہ😍
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
@hadidelhaa
─┅═ೋ❅♥️❅ೋ═┅─
#نهج_البلاغه_خوانی📚
✨ اَلمُؤمِنُ بُشرُهُ في وَجْهِهِ و خُزْنُهُ في قَلْبِهِ ✨
💠 شادي مومن در چهرۀ او ، و اندوه وي در دلش پنهان است.
📚 #حکمت_333
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
⛔️خانم ... لازم نیست از مغازه دار کلی تشکر کنی،
📛آقا ... مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
⛔️خانم ... لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !
نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ...
📛آقای فروشنده ... شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی ... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
⛔️خانم ... کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته ... حواست باشه.
📛آقای فروشنده ... تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
خانمها ... آقایون ... آرامش خانواده هاتون در گرو رفتارهای شماست ...⚠️
#تلنگرانه✨
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
☘#چله_زیارت_عاشورا☘ #روزششم6⃣ تاریخشروع=30 مرداد 1399 🖤اسامی دوستانی که در چله زیارت عاشورا شرکت کر
☘#چله_زیارت_عاشورا☘
#روزهفتم7⃣
تاریخشروع=30 مرداد 1399
🖤اسامی دوستانی که در چله زیارت عاشورا شرکت کردند🖤
☘گمنام☘
☘یاحسین☘
☘خادمالمهدی☘
☘مهسا☘
☘نفس☘
☘مجنونالحسین(ع)☘
☘سرباز حسین☘
☘خادم الشهدا☘
☘M.V☘
☘Mahla☘
☘معصومه☘
☘جَون خادم المهدی☘
☘سرباز ولایت☘
☘مجنون الحسین(ع) 2☘
☘بسیجی سید علی سرباز مهدی فاطمه☘
☘نرجسخاتون☘
🌸بهعشقآقامحسین(ع)🌸
🦋قرارمونیادتوننرهرفقا🦋
<<اجرتونباآقامونحسین>>
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
سلام
اگه کسی رو میشناسید که بچه دار نمیشن و هزینه درمان ندارن خبر کنید برن توی سایت برنامه سمت خدا ثبت نام کنن و هزینه درمان بگیرن
تا انشاالله یه ( یا علی گو)اضافه بشه.
ثبت نام فقط یک روزه
فقط هفتم محرم
روز شهادت حضرت علی اصغرع
لطفا اطلاع رسانی کنید
تا گره از کار بنده خدایی باز شود 🌹
سایت👇🏻👇🏻👇🏻
http://samtekhoda.tv3.ir/
#دختربسیجی🧕🏻
#پارت_پنجم🌱👇🏻
_خب بگو بیاد ببینمش!
تا ببینم کی ه که انقدر حرص تو رو در آورده.
_االن که نیست نیم ساعت پیش رفت خونه ولی فردا میاد .
_باشه پس، فردا م ی بینمش.
از دیوار مورب ش یشه ای به شهر زیر پام چشم دوختم که در اتاق زده شد و من بدون ای نکه برگردم به صدای منشی گوش دادم
که با ناز رو به پرهام گفت:پرهام تلفن دار ی.
پرهام بعد اینکه رو بهش گفت:باشه االن میام! از جاش بلند شد تا به اتاق خودش بره ولی قبل اینکه از اتاق خارج بشه برگشت و
رو بهم گفت:راستی آراد! سوغاتیم رو ندادی ها!
_توی جیب کتمه.
کتم رو به دست گرفت و بعد برداشتن عطر مارک ی که روز قبلش از ترکی ه براش خر یده بودم نیشش بازشد و با گفتن
دمت گرم داداش ازم تشکر کرد.
با رفتن پرهام باز هم به شهر شلوغ زیر پام چشم دوختم
#کپی_آزاد☝🏻🙂
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختربسیجی🧕🏻
#پارت_ششم🌱👇🏻
من از دیدن این منظره هیچ وقت س یر نمی شدم و یه جورایی احساس غرور م ی کردم.
دیدن آدما و ماش ینهایی که از این فاصله خیلی کوچکتر از اندازه واقعیشون بودن برام لذت بخش بود.
من فقط چهار روز برای کار به ترکی ه رفته بودم و توی این مدت بابا برای بخش اداری کار خونه نیرو استخدام کرده و پرهام رو از
این موضوع ناراحت کرده بود.
همیشه پرهام مسؤول استخدام کارمندا بود و من هم کسایی که انتخاب می کرد رو تایی د می کردم.
او همیشه دخترای به قول خودش خوشکل و پسرای پایه رو انتخاب می کرد ولی اینبار بابا نذاشته بود او کوچکترین دخالتی بکنه
و دختری رو استخدام کرده بود که معلوم بود حسابی لج پرهام رو در آورده و حاال پرهام هم از من می خواست ی ه جوری
اخراجش کنم تا بتونه کسی که خودش می خواد رو بیاره سر کار.
من و پرهام سالهایی زیاد ی بود که با هم دوست بودی م و تقریبا همه ی وقتمون با هم م ی گذشت.
شخصیتش جور ی بود که در عرض یک هفته چند ین دوست دختر عوض می کرد یا این که در حال واحد با چند نفر دوست بود.
با چهار دختر مجرد ی که تو ی شرکت مشغول به کار بودن هم رابطه داشت و از جمله بیشترین ارتباطتش با نازی منشیمون بود.
ولی من بر عکس او، د یر با کسی دوست می شدم و بیشتر، دخترا ی اطرافم بودن که به سمت من م یومدن که من ازشون خوشم
نمی یومد و محلشون نمی ذاشتم.
سایه دختر دوست بابا، تنها کسی بود که اونروزا فقط باهاش در حد حرف زدن و بیرون و مهمونی رفتن دوست بودم و می
دیدمش.
سایه من رو همسر آینده اش می دونست ول ی من او رو فقط یه عروسک برا ی پر کردن اوغات فراغت می دیدم.
چون من کسی نبودم که به راحتی عاشق کسی بشم و براش غش و ضعف برم.
#کپی_آزاد☝🏻🙂
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa