eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻 🌱👇🏻 _خب بگو بیاد ببینمش! تا ببینم کی ه که انقدر حرص تو رو در آورده. _االن که نیست نیم ساعت پیش رفت خونه ولی فردا میاد . _باشه پس، فردا م ی بینمش. از دیوار مورب ش یشه ای به شهر زیر پام چشم دوختم که در اتاق زده شد و من بدون ای نکه برگردم به صدای منشی گوش دادم که با ناز رو به پرهام گفت:پرهام تلفن دار ی. پرهام بعد اینکه رو بهش گفت:باشه االن میام! از جاش بلند شد تا به اتاق خودش بره ولی قبل اینکه از اتاق خارج بشه برگشت و رو بهم گفت:راستی آراد! سوغاتیم رو ندادی ها! _توی جیب کتمه. کتم رو به دست گرفت و بعد برداشتن عطر مارک ی که روز قبلش از ترکی ه براش خر یده بودم نیشش بازشد و با گفتن دمت گرم داداش ازم تشکر کرد. با رفتن پرهام باز هم به شهر شلوغ زیر پام چشم دوختم ☝🏻🙂 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
🧕🏻 🌱👇🏻 من از دیدن این منظره هیچ وقت س یر نمی شدم و یه جورایی احساس غرور م ی کردم. دیدن آدما و ماش ینهایی که از این فاصله خیلی کوچکتر از اندازه واقعیشون بودن برام لذت بخش بود. من فقط چهار روز برای کار به ترکی ه رفته بودم و توی این مدت بابا برای بخش اداری کار خونه نیرو استخدام کرده و پرهام رو از این موضوع ناراحت کرده بود. همیشه پرهام مسؤول استخدام کارمندا بود و من هم کسایی که انتخاب می کرد رو تایی د می کردم. او همیشه دخترای به قول خودش خوشکل و پسرای پایه رو انتخاب می کرد ولی اینبار بابا نذاشته بود او کوچکترین دخالتی بکنه و دختری رو استخدام کرده بود که معلوم بود حسابی لج پرهام رو در آورده و حاال پرهام هم از من می خواست ی ه جوری اخراجش کنم تا بتونه کسی که خودش می خواد رو بیاره سر کار. من و پرهام سالهایی زیاد ی بود که با هم دوست بودی م و تقریبا همه ی وقتمون با هم م ی گذشت. شخصیتش جور ی بود که در عرض یک هفته چند ین دوست دختر عوض می کرد یا این که در حال واحد با چند نفر دوست بود. با چهار دختر مجرد ی که تو ی شرکت مشغول به کار بودن هم رابطه داشت و از جمله بیشترین ارتباطتش با نازی منشیمون بود. ولی من بر عکس او، د یر با کسی دوست می شدم و بیشتر، دخترا ی اطرافم بودن که به سمت من م یومدن که من ازشون خوشم نمی یومد و محلشون نمی ذاشتم. سایه دختر دوست بابا، تنها کسی بود که اونروزا فقط باهاش در حد حرف زدن و بیرون و مهمونی رفتن دوست بودم و می دیدمش. سایه من رو همسر آینده اش می دونست ول ی من او رو فقط یه عروسک برا ی پر کردن اوغات فراغت می دیدم. چون من کسی نبودم که به راحتی عاشق کسی بشم و براش غش و ضعف برم. ☝🏻🙂 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@hadidelhaa
ایݩم از²پارٺ صبح رماݩ🧕👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
➖گریه برای حسین(ع) واجب است.. ➖گریه برای حسین(ع) عبادت است.. ➖گریه برای حسین(ع) سبب تقرب به پروردگار است..