eitaa logo
Foad Nasery
102 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
فؤادِ ناصری هستم.
مشاهده در ایتا
دانلود
خب آقا سهیل از جلسه بگو سهیل: جلسه شون کاملا امن برگزار شد و حمید تونست سرعتی اطلاعات رو با کد ضلع پنجم بفرسته تو اون جلسه تقسیم وظایف انجام شده و هر کدوم وظیفه لیدری و مخابره اطلاعاتی بهشون محول شد حمید با این محسن یک تیم شدن تا به ترکیه محل کنسولگری رژیم صهیونیستی برن تا آموزش هاشون تکمیل بشه گفتم:ضمنا حاجی بنظرم باید روی حمید و آرمین ، دو نفر پاک پرونده، زوم کنه تا اهرم های فشار رو واسشون فراهم کنه حاجی ادامه داد: درسته ، طبیعیه که بیکار ننشینن این آرمین پاشنه آشیلش چیه؟ : حاجی جان! این بنده خدا کلا رخش آشیله...یه عقد و یه ازدواج ناموفق داشته زن اولش با پول این بیچاره کلا خودشو میکوبه از نو میسازه_جراحی های به اصلاح زیبایی_ که تو همون دوره عقد دی جی میشه و بالاخره ازش جدا میشه ، زن دومشم هم خرده جنس از ترکیه میاره و تو کار ناخن و مژه اس و یه پیج ۲/۳ هزار تایی داره و رِبِ رِ استوری های مخالف میزاره و دیگه مونده لخت مادرزادشو استوری کنه پدرش که تو بچگی فوت شده و مادرش ازدواج می‌کنه و چهار تا بچه میاره و این آرمین مادرمرده نون خور اضافی شوهر مادرش بوده و از یازده سالگی می‌ره پیش عمه باباش و ارتباطات ضعیفی با مادرش و ...داره دانشگاه نتونست لیسانسش رو بگیره و با کمک بابای دوستش مغازه فروش قطعات پراید میزنه .... از اوناس که هیچی واسش مهم نیست یعنی از طریق خانواده اش نمیتونن ، رگ بگیرن رگ اصلی خودشه ۱۷/آبان/۱۴۰۱ نیکوزیا حمید و محسن هم اتاق شدن تا عملیات های محول شده رو مرور کنن ،طی گزارش های حمید ، عدم تمرکز محسن و پشیمون شدنشو میرسوند و یه جورایی گفته بود زمانی هم‌صحبت شده بوده با چند تا از بچه های تیم ، اونام ترسیدن و پاشون لرزیده اونم ترس از بچه های حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات ... تیم حمید و محسن آماده ی استانبول میشدن تا در یکی از مراکز رژیم صهیونسیتی نکات آخر رو دریافت کنن *ترک نیکوزیا و پرواز بسوی استانبول عملیات تحت رصد مورخ ۲۰ آبان ۱۴۰۱ یکی از بچه ها با نام سازمانی "هاشم" مسوول حفاظت از پروژه بخصوص حمید رو داشت که در این پرواز تو موقعیت رصد و مراقبت بود... کلیه ارتباطات مون با حمید بخاطر گرفتن همه ابزارها از تیم و حتی لباس های شخصی شون بسیار محدود شده بود و تنها راه ارتباطی ما همون ضلع پنجم بود که واسمون مونده بود ضلع پنجم ما "هاشم" و تنها امیدمون بود اگر کارشو ذره ای اشتباه انجام میداد کل پروژه لو می‌رفت ‌و عملا حمید رو از دست می‌دادیم هر تیم با پرواز جداگانه و هر کدوم یک هادی با پلن های مختلف نیکوزیا رو ترک کردند گفتم: حاجی! بنظر دست از سر آرمین برداشته واسه اونا اولویت انجام عملیات هایی است که براشون تعریف کردن عملیات رگ گیری رو متوقف کردن حاجی سری تکون داد و معلوم بود بنده خدا از بی خوابی و خستگی نایی براش نمونده هر چند این وضعیت همه بچه های مخلص بود ... حاجی مرد بزرگی بود زندگیشو وقف آسایش و آرامش مردم کرده بود و انصافا کم نگذاشته بود.. پرواز استانبول در فرودگاه صبیحا نشست و خانم باقری همسر محترمه "هاشم " جزیی از این پلن بود و خوشحال و مسرور بسمت همسرش رفت و بعد چاق سلامتی با تحت نظر گرفتن شرایط موجود و رصد کامل حمید ، پلن رو وارد فاز آخر کردند... دو پرواز مختلف ۲۰ آبان ۱۴۰۱ دو تیم از جاسوسان موساد مستقیم روی باند فرودگاه امام خمینی رحمه‌الله نشست و زیر چتر بچه های گمنام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گرفتند.... ادامه دارد.... فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست. مخلصِ بروبچه های انقلابی 📌 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851 لینک کانال تلگرامی 👇👇 https://t.me/FoadNasery