#داستانک
📆 این هفته چقدر خراب کردم! اصلاً نشد به برنامهریزیهام عمل کنم. از همه درسهام عقب موندم. آخه به منم میشه گفت یار امام زمان؟ با یک سرماخوردگی ساده از پا در اومدم!
🔹 مامان میگه: «باید راضی باشم به رضای خدا» آخه چه جوری؟ یعنی رضای خدا در اینه که من مریض بشم و نتونم یار خوبی برای امامم باشم؟ مامان این بار مهربانتر میگه: «کی گفته فقط درس خوندن مفیده برای امام زمان؟ شاید اگه مریض بشی و صبر کردن رو یاد بگیری برات بهتر باشه.»
🔆 به نظرم درست میاد. آره! خدا خودش حتماً بهتر میدونه چی برای من خوبه و چی بد...
@gasdak313
•
.
اگر نماز ما را از گناه حفظ کرد
بدانیم که نمازمان قبول شده است !
#تلنگرانه
#نماز_اول_وقت 📣
@gasdak313
🔴 صمیمیت به همراه احترام
💠 مهم نیست که چند وقت از ازدواج شما میگذرد، صمیمیت و به هم احترام گذاشتن هرگز ضد هم نیستند.
💠 در گفتگوهای خود از کلماتی مانند: لطفاً، متشکرم، متأسفم، ببخشید و کلماتی که نشانهی احترام گذاشتن است استفاده کنید.
💠 در رفتارهای خود، احترام به همسرتان مشهود باشد.
💠 طرز گفتار و رفتار شما نشان میدهد چقدر برای همسرتان ارزش قائل هستید و به او احترام میگذارید.
💠 نتیجه تکریم و احترام به یکدیگر، افزایش و تقویت صفات خوب و کمرنگ شدن صفات رذیله در انسان است.
💠 همیشه برای همسرتان یک همسر بانشاط و گرم و صمیمیِ مودّب باشید تا محبوبیت و جاذبهی شما روز به روز بیشتر شود.
#همسرداری
@gasdak313
موسسه فرهنگی تربیتی هدف🎯
📌 در قرآن و احادیث 📖 کاوه پرسید: «آیا در قرآن آیهٔ مشخصی به امام زمان اشاره داره؟» گفتم: «ببینید بچ
📌 آن شبِ عزیز
🌌 یکی از بچهها گفت: «میشه ماجرای شب تولد امامزمان رو تعریف کنید؟»
گفتم: «حکیمه خاتون در شب نیمۀ شعبان، مهمانِ امام حسن عسکری بودن و اینطور تعریف میکنن که بااینکه آثار بارداری در نرجس خاتون وجود نداشته، امام ازشون میخوان تا شب رو در منزل ایشون بمونن تا موقع تولد حجت خدا در کنار مادرشون باشن. تا نیمهشب که حکیمهخاتون برای نماز شب بیدار میشن، هیچ علامتی در مادر امام زمان دیده نمیشه؛ تاجاییکه شک به دلشون میافته اما امام تأکید میکنن که امشب حتماً شبِ تولدِ حجت خداست. کمی بعد، مادر امام زمان ناگهان از خواب بیدار میشن و از نزدیکی تولد فرزندشون خبر میدن.»
🔹 سعید: «یعنی بارداریِ مادر امام زمان هم مثلِ مادر حضرت موسی مخفی بوده؟»
_ «دقیقاً! چون حکومتِ وقت منتظرِ تولدِ پسری در خانۀ امام حسن عسکری بوده.»
فرهاد: «بعد چی شد؟»
🔆 _ «عجله نکن؛ الان میگم. حکیمه خاتون میگه ناگهان نوری نرجس رو فراگرفت و از چشم من پنهان شد. هراسان پیش امام رفتم. امام گفتند که به اتاق برگردم. وقتی به اتاق برگشتم، دیدم امام زمان به دنیا اومدن و در حالِ سجده، آیهای از قرآن خوندن و بعد، شهادتین گفتن.»
👶 محسن: «آخه چطور ممکنه یه نوزاد حرف بزنه؟»
_ «مگه حضرت عیسی در گهواره صحبت نکردن؟ تازه مقام امامت که از مقام پیامبری برتره!»
ادامه دارد...
#از_تولد_تا_امروز ۵
#مهدویت
✅ کاری از واحد مهدویت موسسه مصاف ( مهدیاران)
@gasdak313
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاپایو(تبلیغات تلویزیون)
⭕️ *شاهکاری در فریب والدین*
🚨 حتماً این کلیپ را ببینید مخصوصاً والدین
#سواد_رسانه ای
@gasdak313
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیداً وَ نَرَاهُ قَرِیباً 💫
چه کسی می گوید؛
پشت این ثانیه ها تاریک است؟
گام اگر برداریم؛ روشنی نزدیک است ....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@gasdak313
امام حسین علیه السلام :
هرڪه خدا را بنـدگے ڪند
خدا بیش از آرزو هایش به او مےبخشـد.
#حدیث_روز
@gasdak313
• هی غصه بخوری، بیقراری کنی که
چرا فلان اتفاق نمیفته!
چرا به فلان آرزوم نمیرسم!! 😫
بعضی اتفاقای زندگی،
مثل خیلی از موفقیتها،
سر وقتش
از راه میرسن
و مهمه تا رسیدنشون،
تلاش کنیم و امیدوار باشیم...
🌴 امام علی(ع)
توی یکی از خطبههاشون فرمودند:
ایاک و العجله بالامور قبل اوانها او تسقط...
یعنی
⚡️مبادا شتاب کنی
توی کاری که وقتش نرسیده...
⛅️ یا اینکه توی کاری
که وقتش رسیده
سستی کنی...
تلاش کن
هر کاری رو
در جای خودش و
توی زمان خودش انجام بدی...
نه توقف بی دلیل، نه سرعت بیجا . . . 🌸🍃
( نهج البلاغه/ خطبه ۵۳)
@gasdak313
📚 نام کتاب: پس از بیست سال
🖋 نویسنده: سلمان کدیور
📋 توضیحات:
راستی حسین را چرا کشتند؟» این پرسشی است که با گذشت قریب به 1400 سال از شهادت سیدالشهدا (ع) همچنان مطرح است. با وجود اینکه به این پرسش در طول تاریخ بارها پاسخ داده شده اما همچنان پرسشی کلیدی محسوب میشود زیرا تاریخ پیوسته در حال تکرار است و انسان نیز موجودی است که عبرت نمیگیرد. سلمان کدیور در رمان تحسین شده «پس از بیست سال» تلاش کرده تا این پرسش را پاسخ بدهد و مخاطب را در معرض جوابهایی برای این سوال قرار دهد. پرسشی که آخرین کلمات رمان سترگ او است و کتاب با آن به کار خود پایان میدهد. رمانی که از کربلا آغاز میشود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام میرود و تصویری از آن روزگار در کنار دسیسهها و کلکهای «پسر هند» را به خواننده نشان میدهد. در واقع کدیور در این اثر ریشه و پاسخ پرسش پایانی خود را در سالهایی میداند که راحتطلبی و زیادهخواهی خواص زمینه پدید آمدن انحراف در جامعه اسلامی را دامن زد.
📌 شما میتوانید این کتاب را از اپلیکیشن طاقچه نیز دریافت کنید:
https://taaghche.com/book/89794
#معرفی_کتاب
#دوشنبه_ها_با_کتاب
#معرفی_کتاب_عاشورایی
@gasdak313
بخشی از کتاب " پس از بیست سال" :
دختر ایستاد. چشم در چشم محبوبش، در حالی که دستانش را می فشرد گفت: «چرا تو نیز چون منصور به کوفه نمی روی؟» سلیم فروریخت و ناباورانه به دختر نگاه کرد. راحیل ادامه داد: «ما معاویه و شامیان را شناخته ایم. کسی که مادر، پدر و برادرانمان را یا جان گرفته یا فریفته است.دیده ایم که چگونه با تزویر سخن می گوید و چگونه خیانت پیشه می کند. پس چرا باز فریب او را بخوریم و بر علی تیغ کشیم؟»
«این سخن را از روی فکر می گویی؟»
«آری به خدا سوگند روز و شبی نیست که به آن نیندیشیده باشم.»
«می دانی رفتن به سوی کوفه چه بهایی دارد؟»
«بهایش سنگین تر از مادرم بود؟ سنگین تر از برادرم منصور؟ نه، به خدا قسم که نبود.»
«رفتن به سوی کوفه یعنی پشت کردن به قبیله و عشیره. همه ما را طرد خواهند کرد.»
« داشتن تو مرا کفایت می کند... به سوی علی برو....»
#معرفی_کتاب
#دوشنبه_ها_با_کتاب
#معرفی_کتاب_عاشورایی
@gasdak313