🌷🌷🌷
#داستان_کوتاه
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد
در نیمه شبی سرد زمستانی در حالی که برف بشدت میبارید و تمام کوچه و خیابان ها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!
باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده!
جلو رفتم دیدم او یک جوان است!
او را تکانی دادم!
بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی!
گفتم : جوان مثه اینکه متوجه نیستی!
برف، برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهرا مدت هاست که اینجایی!
مریض می شوی!
خدای ناکرده می میری!
اینجا چه میکنی ؟
جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد!
دیدم او زل زده به پنجره خانه ای!
فهمیدم عاشق شده!
نشستم و با تمام وجود گریستم!
جوان تعجب کرد!
کنارم نشست!
گفت تو را چه شده ای پیرمرد!
آیا تو هم عاشق شدی؟!
گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم!
ولی اکنون که تو را دیدم [چگونه برای رسیدن به عشقت از خودبی خود شدی] فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده!
مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!!
یاصاحب الزمان شرمنده ایم آقا...
#قاصدکهای_شهر___________🔷🔶🔹🔸
🦋@gasdak313
🍃روایت میگه:
#نماز_شب صورت ادمو نورانی میکنه...
.
.
یعنی یجوری تو دل برو و خواستنی
پراز ارامش و نشاط...
و تو میشی یه پکیج از خصوصیاتِ یه مسلمون تموم عیار...❤️
از او مسلمونایی که آدم دلش میخواد بشینه فقط نگات کنه،
چون صورتت نور داره
و این نوره بهت ارامش میده...
و حتی هدایت کننده...
@gasdak313
وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون
(سوره مبارکه حشر، آیه شریفه ۱۹)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
به مجرّد اينكه خدا را فراموش كردى، خداوند كارى میكند كه خودت را فراموش كنى؛ يعنى شما با اين تذكّر و توجّهی که نسبت به خداى متعال داشتی و مشغول ذكر، دعا، توجه و توسّل بودی، يك حالى بر قلبت مستولى بود و يك حالى داشتى كه خيلى از مراعاتها را میكردى و از گناهان دوری میکردی.
همين توجّه بود که شما را از خطا نگه میداشت؛ اما با فراموشی خدا دیگر نمیتوانی خودت را حفظ کنی و شروع میکنی به خودت ضرر میزنی.
#آیت_الله_شیخ_جعفر_ناصری
#هرروز_با_قرآن
@gasdak313
امام صادق عليه السلام:
حكايت دنيا، حكايت آب درياست كه هرچه تشنه از آن بيشتر بنوشد، تشنه تر مى شود تا سرانجام، او را بكُشد
مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ ماءِ البَحرِ؛ كُلَّما شَرِبَ مِنهُ العَطشانُ ازدادَ عَطَشا حَتّى يَقتُلَهُ
الكافی جلد2 صفحه136
#حدیث_روز
#قاصدکهای_شهر__________🔷🔶🔹🔸
🦋@gasdak313
ــــــــــــــــــــ''🔖🌙''
بـوی عـطـر عجـیـبے داشـٺ!
نـام عـطـر و ڪه مےپـرسیـدم جـواب سـربالا مےداد.
شهـید ڪه شـد، تـوی وصـیٺ نـامـه اش نـوشـته بـود: بـه خـدا قـسم هـیـچ وقـٺ به خـودم عـطـر نـزدم
هـروقـت خـواستـم معـطـر بشـم از تـه دل مےگـفتم:
السـلام عیلڪ یا ابـا عبـدالله الحسین✨🌱
#شهیدحسینعلےاکبری
#دلاتون_شهدایی❤️
#قاصدکهای_شهر__________🔷🔶🔹🔸
🦋@gasdak313
∞♥∞
🔔 #پندانه
ﺑﺮﺍۍﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ #ﻗﻠّﻪﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻣﯿﺒﺎﯾﺴﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳـﻪڪلمه ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کرد:
{ #ﻧﻤـﯿﺘﻮﻧـــــﻢ..
#ﻧﻤــﯿﺪﻭﻧـــﻢ..
#ﻧﻤــــﯿﺸــــﻪ..}
ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺧﺪﺍ
ﺑـﻬﺖ ﻣـﯿﺪﻩ ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ڪه
ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﮐﺴﺐ ڪنۍ!! ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﻫﺮ ڪاﺭﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺨـﻮﺍﯼ ﺧـــﺪﺍ ﺑﺮﺍﺕ
ممـڪﻦ میڪنه.. پـــــس ⇩⇩⇩
{ #ﻣﯿــــــــــﺘﻮنۍ
#ﻣﯿـــــــــﺪﻭنۍ
#ﻣﯿـــــــــــــشه}
#قاصدکهای_شهر_________🔷🔶🔹🔸
🦋@gasdak313
#داستان_آموزنده
🌹🌹🌹🌹
💭 بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟
پدر گفت: پسرم!
سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور.
پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.
💭 پدر گفت: امتحان کن پسرم
پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت
سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند
پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد.
پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم.
پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛که غیر ممکن است!
💭 پدر با لبخند به پسرش گفت:
سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است.
پدر گفت:
این حداقل کاری است که قرآن
برای قلبت انجام میدهد.
دنیا و کارهای آن، قلبت را از
سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛
خواندن قرآن همچون دریا
سینه ات را پاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!
#قاصدکهای_شهر________🔷🔶🔹🔸
🦋@gasdak313