14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در مسیر هلاکت (قسمت اول)
🔸طرحی عظیم و سراسری
در راستای پایان دادن به قرنها بدبختی.
👈 وعده همه منتظرین
از شب اول زمستان تا
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
نیم ساعت قبل از اذان صبح
دعا، اشک و توسل برای محقق شدن
مهمترین امر عالم ✨
👌اطلاع رسانی، کمترین وظیفه هر شیعه امیرالمؤمنین
@gasdak313🌹
#منبر
4_473476739444506629.mp3
3.17M
اگه میخوای برا امام زمان اشک بریزی گوش کن👆😞
@gasdak313🌹
#منبر
1_151208979.pdf
4.48M
شب یلدا چه کتابی به دخترخانوما هدیه میدید؟
🌹 ترگل، بیست دلیل عقلی و روانشناسی برای حجاب
🔸+ مجموعهای از آگاهیهای دخترانه
🔺تمام رنگی با بیانی روان و دلنشین
@gasdak313
#محتوا
مردم باید دقت داشته باشند و گرنه دشمن اینگونه دروغ می گوید بخصوص انهایی که ماهواره می بینند
@gasdak313
#سوادرسانه
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣#داستانی_بسیار_زیبا_و_خواندنی
💢حتما بخوانید
🌼🍃در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد.
در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر...
🌼🍃و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی...
🌼🍃در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم
🌼🍃متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند.
🌼🍃عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
🌼🍃و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
🌼🍃در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند.
🌼🍃مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست.
❣همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
🌼🍃به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا
🌼🍃 هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.
@gasdak313
#خانواده_کلاسداری
👆👆👆👆
از پیرمرد حکیمی پرسیدند:
از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟پاسخ داد:
*یاد گرفتم*
که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم
*یاد گرفتم*
که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
*یاد گرفتم*
که دنیا ی ماهر لحظه ممکن است تمام شود اما ماغافل هستیم.
*یاد گرفتم*
که سخن شیرین ،گشاده رویی وبخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
*یاد گرفتم*
که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت وآرامش بهره مند باشد.
ح *یاد گرفتم*
کسی که جو را می کارد گندم را
برداشت نخواهد کرد.
*یاد گرفتم*
که عمر تمام می شود اما کار تمام نمی شود.
*یاد گرفتم*
کسی که می خواهد مردم به حرفش گوش بدهند باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
*یاد گرفتم*
که مسافرت کردن وهم سفره شدن با مردم بهترین معیار ودقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت ودرون آنان است.
*یاد گرفتم*
کسی که مرتب می گوید: من این می کنم وآن می کنم تو خالی است و نمی تواند کاری انجام دهد.
*یاد گرفتم*
کسی که معدنش طلا است همواره طلا باقی می ماند بدون تغییر،
اما کسی که معدنش آهن است تغییر می کند وزنگ می زند.
*یاد گرفتم*
تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند وآرمانهایی داشتند که نتوانستند محقَق گردانند.
*یاد گرفتم*
که:بساط عمرو زندگیمان رادردنیا طوری پهن کنیم که درموقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم
@gasdak313
#کلاسداری
👆👆👆👆
#داستانک
قابل تامل برای متاهلین😊
"مکث"
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: "یک و نیم کیلو سبزی خوردن."
همسرم آمد.
بدوبدو "خریدها" را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد.
وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم، "یک و نیم کیلو" نبود.
از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد.
"حسابی جا خوردم!"
چرا اینطوری گرفته خب؟!
بعد با خودم حرف زدم که "بی خیال" کمتر میگذارم سر سفره.
سلفون رویش را که باز کردم بوی "سبزی پلاسیده" آمد.
بعله...
تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در "بهت و عصبانیت ماندم،"از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است.
به جای یک و نیم کیلو میرود "سبزی سوپری" میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم "متوجه" نمی شود!!
یک لحظه خواستم همان جا "گوشی تلفن" را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!
و یک "دعوای بزرگ" راه بیاندازم.
ح
بعد"بی خیال"شدم، توی ذهنم کمی "جیغ و داد" کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم، فکر کردم:
"شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم.!"
بعد به خودم گفتم:
خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم "نرم تر" صحبت کن.!
رفتم سراغ "بقیه کارها" و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا "اتفاق مهمی" نیفتاده...
"ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم.
ارزش ندارد غرغر کنم.
ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟!
یک خرید اشتباهی، همین.!"
دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و "آسمان و زمین" را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟
"آرام گفتم:"
"راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه...
تمام. "
همسرم هم در ادامه گفت:
آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز "خیلی کار داری" و"خسته ﻣﻴﺸﻲ،" دیگه نمیخواد سبزی هم "پاک کنی."
آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق "عجیب و غریبی" هم نیفتاد.
* مکث را تمرین کردم....*
و ﺑﻪ همسرم "عاشقانه تر نگاه میکردم.
"فهمیدم اگر اونموقع زنگ میزدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر..."
🌱🌺🍃🌺🍃🌺🌱
@gaadak313
#خانواده
❄️☃🌨☃❄️
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
❄️شصت ثانیه دیرآمدن صبح زمستان
❄️باعث شده " #یلدا" همه بیدار بمانیم
❄️چهارده قرن نیامد پسر فاطمه؛ اما
❄️شد ثانیه ای تشنه دیدار بمانیم؟؟
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
🌹بـا فروارد کردن پست هایه کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
@gasdak313
#یلدا
#داستانک
خاطره ای جالب از حاج احمد کافی در مورد حجاب 🌸🌸🌸
آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن!
هی دقیقه ای یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد.
می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش)
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه.
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه!
گفتم: این خانم ماست.
گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند.
گفتم: خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم.
یهو یه چیزی به ذهنم رسید.
بلند گفتم: آقای راننده!
زد رو ترمز.
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه!
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
گفتم: چرا؟! دیدم.
ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم!
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو …
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن.
این ماشین عمومیه!
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش چادر کشیدن!
"منم زدم رو شونه شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم"
@gasdak313
#حجاب_کلاسداری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هنوز خیلیا نمیدونن که چه کسی در دهان مردم انداخت، اگر #رئیسی بیاید ، در پیاده روها #دیوار میکشد!!!
مردانه زنانه میکند!!
‼️نمی دانم کدام عقل این حرف ها را باور میکند؟؟!!
♦️این کلیپو اینقدر نشر بدید تا بدست همه برسه..دیگه بعضی از مردم راحت فریب اینجور شیادین منافق رو برای ایجاد #دوقطبی_های ، #افراطی و #اعتدالگر ، #آزادی و #گازانبر ، #جنگ و #صلح و... را نخورند...
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
@ gasdak313
#سیاسی
🔴رفتارهای قابل تامل.....
داماد روحانی برای ثبت نام در مجلس با همسرش رفته، فلسفه اون شال گردن سفید بافتی که هردو انداختن چیه؟
دختر روحانی عینک زده و رو گرفته و تقریبا نخواسته چهره ش مشخص بشه اون وقت اون یه تیکه شال سفید بیرون زده از چادر قراره چه پیامی بده؟ کی بهشون مشاوره داده؟ تیم میرحسین موسوی؟
وقتی به ماجرای اون ۲۰ هزار کلاه سفیدی که قبل از شروع آشوبها قبل از رسیدن به دست آشوبگران کشف شد و استفاده از تی شرت های سفید در لبنان و عراق توسط آشوبگران فکر میکنم، توی ذهنم معادلات جدیدی شکل میگیره.....
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
@gasdak313
#سیاسی