خیلی اوقات به این فکر میکنم که زندگیم
رو رها کنم و یک هنرمند تمام وقت بشم !
دیشب که سرم رو میگذاشتم روی بالش به
خودم قول دادم ایدههام یادم نره:)🏹
من کامل نیستم ! اذیتت می کنم ، زیاد گریه میکنم ، حرفهای احمقانهای میزنم یا اصلاً حرف نمیزنم ! اما میخوام بگم همه اینها رو کنار بگذار . تو هرگز شخصی رو پیدا نمیکنی که بیشتر از من بهت اهمیت بده و یا دوستت داشته باشه:))
پیش از این ، همه چیز داشتم به جز تو ! آنچه مرا از زندگی مأیوس کرده بود همین بود که نمیتوانستم قلبی به مهربانی و عاشقیِ تو پیدا کنم که زندگیام را توجیه کند ؛ که دلیلی برای زندگی کردن و زنده بودن من باشد . حالا من از زندگی چه دارم ؟ به جز تو هیچ:)))
ای خدای پر زور من:)
پناه میبرم به تو از غربتِ دلتنگیهایی
که نمیشود آنها را با کسی قسمت کرد !