eitaa logo
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
3.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 𝟑.𝟔𝐤⇢𝟑.𝟕𝐤 ┊كانال‌اطلا؏رسانی‌طرفدارانِ🤍 𒀭𝘼𝙡𝙞 𝘼𝙠𝙗𝙖𝙧 𝙂𝙝𝙚𝙡𝙞𝙘𝙝🌿 ⌗خوانندہ‌ی‌ارزشی!🕊️ ⌗شاعر،موزیسین‌ومداح‌اهل‌بیت!🌱 ⌗وفرزندشهیدسهراب‌قلیچ‌پور☁️• ⌗ کانال پاسخگویی‌به‌ناشناس↶ @alighelichpv ⌗ و خدماتمون↶ @GHELICH_IR_info
مشاهده در ایتا
دانلود
34 -به هر حال من اومدم اینجا که بگم همه چی روشن شده و تو هم می‌تونی به شرکت برگردی.دو روزه غیبت کردی و کلی کار عقب مونده داری. +مثل اینکه یادتون رفته منو با چه افتضاحی بیرون کردین! حالا ازم می‌خواین بدون اینکه حتی بهش فکر کنم برگردم و کارای عقب مونده‌ام رو انجام بدم؟! -یعنی تو چیز بیشتری می‌خوای؟خیلی ناراحتی می‌تونی برنگردی! +واقعا که! شما آبروی منو جلوی بقیه بردی و کاری کردی که همه با تحقیر بهم نگاه کنن، حالا هم به جای اینکه ازم معذرت بخوای بهم می‌گی اگه ناراحتم برنگردم. شما دیگه چه جور آدمی هستی؟! -من کاری می‌کنم تا کسی که برات پاپوش درست کرده بیاد و جلوی همه ازت معذرت خواهی کنه، ولی درمورد خودم قبلا هم بهت گفتم،من عذر خواهی بلد نیستم! +من هم بهتون گفته بودم سعی کنید یاد بگیرید. بعدشم من نمی‌خوام کسی به خاطر من جلوی بقیه تحقیر بشه. همین که شما فهمیدین کار من نبوده برام کافیه. من آدمی نبودم که به کسی اصرار کنم و پاپیچش بشم. من عادت داشتم دستور بدم و بقیه اطاعت کنن برای همین دیگه اصراری نکردم و گفتم:" به هر حال من می‌دونم کار تو نبوده و تو هم اگه خواستی می‌تونی برگردی و به کارت ادامه بدی دیگه تصمیم با خودته..." دیگه منتظر عکس‌العملش نشدم و با نشستن توی ماشین، ماشین رو روشن کردم و ازش دور شدم. ولی اون همونجا وایستاده بود و دور شدن من رو تماشا می‌کرد. ۝۝ فردای اون‌روز به محض ورودم به شرکت همون اول کار به اتاق پرهام رفتم و پرهام که تازه اومده و سرش توی کامپیوتر روی میزش بود با ورود من به اتاق سرش رو بالا گرفت و با دیدن من با طعنه گفت:"به! سلام آقا آراد! می‌بینم تنها اومدی.. آرام خانم قبول نکردن که برگردن شرکت؟!..." نزدیکش رفتم و گفتم:"نازی درست به عرضت رسونده. من رفتم و ازش خواستم برگرده ولی او خانمی کرد و گفت بر نمی‌گرده تا تو تحقیر نشی. می‌دونی چرا؟؟ چون من بهش گفتم از تو می‌خوام جلوی بقیه ازش عذرخواهی کنی." پرهام با عصبانیت روی پاش وایستاد و گفت:" آراد تو تکلیفت با خودت مشخص نیست!! یه بار می‌گی کاری کنم که بزاره و بره و حالا هم که رفته می‌ری دنبالش و من رو به خاطر کارم سر زنش می‌کنی!!..." -من گفتم اینجوری بیرونش کنی؟؟! +ببخشید دیگه فکر نمی‌کردم آقا دلسوز هم شده باشی! با صدای زنگ گوشیم حرفی که می‌خواستم بزنم رو خوردم و جواب بابا که پشت خط بود رو دادم:"الو... سلام بابا..." +سلام آراد، الان شرکتی؟فهمیدی چی شده؟ -آره شرکتم. چی چی شده؟؟ +انتقال وجه رو می‌گم. فهمیدی جریان چی بوده؟ -آها آره، به خاطر ایراد سیستم اینجوری شده بود ولی الان درست شده. +خب خداروشکر! من که گفتم این دختر این کار رو نمیکنه. آراد همین امروز میری دنبالش و میاریش شرکت فهمیدی؟! -رفتم ولی نیومد. +یعنی چی که نیومد؟ -یعنی اینکه من بهش گفتم فهمیدم کار او نبوده و می‌تونه برگرده سر کارش ولی او گفت که دیگه بر نمی‌گرده. +خدا می‌دونه تو چجوری ازش خواستی برگرده!... آراد من آخر وقت میام اونجا و تا اون موقع آرام باید شرکت باشه!!!... -من یه بار ازش خواستم بر... +آراد یاد بگیر روی حرف من حرف نزنی! وقتی میگم امروز باید اونجا باشه یعنی باید باشه!! -باشه سعی خودم رو می‌کنم که برش گردوندم ولی... +ولی بی ولی! من اومدم باید ببینمش!... ✍🏻میم.الف
هدایت شده از یـٰارا '
خیر ٺجࢪبـے‌بودھ🤞😎
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 34 -به هر حال من اومدم اینجا که بگم همه چی روشن شده و تو هم می‌تونی به شرکت بر
35 با قطع شدن تماس رو به پرهام گفتم:"همون موقع که به بابا گفتم چی پیش اومده گفت اشتباه می‌کنم و آرام این کاره نیست. حالا هم که میگه تا ظهر که میاد اینجا اون باید سر کار باشه! دیگه تو خودت می‌دونی!...یا باید برگردونیش یا خودت جواب بابا رو بدی!" پرهام با کلافگی روی صندلیش نشست و عصبی نفسش رو بیرون داد. همانطور که وایستاده بودم دستم رو توی جیب شلوارم جا دادم و رو بهش گفتم:" تو که تنهایی این کار رو نکردی،... کی بهت کمک کرده؟" با تعجب نگاهم کرد و گفت:"چرا می‌پرسی؟" -برای این‌که به جای من و تو از این دختره معذرت‌خواهی کنه و این‌که بهش یاد بدم دیگه از این غلطا نکنه. +ولی اونا فقط از من اطاعت کردن. پس فقط من مقصرم. -یعنی تو حاضری جلوی بقیه ازش عذرخواهی کنی؟ +تو این رو جدی نمی‌گی! -اتفاقا خیلی هم جدیم! +باشه من عذرخواهی می‌کنم. جلوتر رفتم و با زیرکی گفتم:" کار اکبری و مبینا بوده نه؟؟..." +گفتم که!خودم عذر خواهی می‌کنم دیگه! چیکار به اونا داری؟! -اون نیازی به عذرخواهی نداره...یعنی جلوی جمع نداره... پس نگران اونا نباش! ولی من باهاشون کار دارم! منتظر نموندم پرهام چیزی بگه و در حالی که به سمت در اتاق می‌رفتم گفتم:" برای برگردوندنش می‌تونی از خانم رفاهی کمک بگیری..." با گفتن این حرف از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق کار خودم رفتم ولی قبل اینکه دستم به دستگیره برسه برگشتم و به نازی که وایستاده بود و من رو نگاه می‌کرد گفتم:" تو که خوب بلدی گزارش کامل رو با ریز جزئیات به پرهام بدی، هر اتفاق و هر رفت و اومدی رو هم به من گزارش می‌دی، حالا هم به اکبری و مبینا بگو بیان به اتاق من کارشون دارم!" وارد اتاق شدم و بدون اینکه در رو ببندم عصبی پشت دیوار شیشه‌ای وایستادم و چند دقیقه بعد صدای آروم و نگران مبینا رو از داخل سالن شنیدم که به نازی می‌گفت:" تو نمی‌دونی چی‌کارمون داره؟" نازی جواب داد:" نمی‌دونم. ولی مطمئنم کار خوبی نیست. چون عصبانی بود. حالا هم تا بیشتر عصبی نشده برین تو.." تقه‌ای به در خورد و لحظه‌ای بعد صدای سلام کردنشون رو شنیدم که به طرفشون برگشتم و از بالا بهشون نگاه کردم. اکبری وقتی دید من ساکتم و حرفی نمی‌زنم گفت:" آقا با ما کاری داشتین؟؟" بهش توپیدم:" از کِی یاد گرفتی برای بقیه پاپوش درست کنی و نقش بازی کنی؟!" با تعجب گفت:"منظورتون چیه؟" -منظورم اینه که چرا برای خانم محمدی پاپوش درست کردی و باعث اخراجش شدی؟! 1شما چی می‌گین؟؟ چرا من باید همچین کاری بکنم؟!... -خوب می‌فهمی چی می‌گم! ولی اینکه چرا اینکار رو کردی رو خودت باید بگی!! +ولی من کاری نکردم! داد زدم:"به من دروغ نگو! من همه چیز رو می‌دونم! فقط می‌خوام بدونم چرا!..." +آقا به خدا من بی‌تقصیرم! من فقط از آقای سهرابی اطاعت کردم!... -یعنی اگه آقای سهرابی بهت گفت برو بیفت توی چاه تو بدون چون و چرا می‌ری؟!؟ اکبری جوابی نداد و من به سمت میز کارم رفتم و در همون حال ادامه دادم:" نامه‌ی اخراجیتون رو میدم به خانم صابتی، اگه خانم محمدی تا موقع رفتنتون برگشت که ازش عذر خواهی می‌کنید و بعد می‌رین، فردا اینجا نبینمتون!!..." مبینا که تا اون موقع سرش پایین بود با التماس گفت:" آقا شما رو به خدا این کار رو نکنید! من مجبور بودم! اگه اینکا رو نمی‌کردم آقای سهرابی اخراجم می‌کرد! من با آرام هیچ مشکلی نداشتم و همون روز می‌خواستم بهتون بگم چیکار کردم ولی... -ولی چی؟ +شما عصبانی بودین و وقتی دیدم با آرام چجور برخورد کردین ترسیدم چیزی بگم...به خدا من همون لحظه که دست به کامپیوتر آرام زدم پشیمون شدم ولی آقای سهرابی تهدیدم کرد که... پرهام از در باز اتاق وارد اتاق شد و رو به من گفت:" آراد داری چیکار می‌کنی؟!" روی صندلیم نشستم و جواب دادم:" تو که انتظار نداری اینارو به خاطر کارشون تشویق کنم و بهشون لوح تقدیر بدم؟!" ✍🏻میم.الف
هدایت شده از یـٰارا '
گذاشتیمـ🖤✨ هرآهنگےخواستیددر‌قسمت‌جستجوے ڪانال‌بنویسیدمیارھ‌براتون🌹🎋 یا‌بھ‌قسمت‌موسیقےفایل‌هاےاشتراڪے ڪانال‌بࢪید‌وهرڪدومو‌ڪہ‌خواستید‌ دانلودڪنیدولذت‌ببࢪید😊🙌🏻
💕•|̣ܝـܚܝـܩ‌الـلــه‌الـ᪂ܒܩن‌‌الـ᪂ܒیܩ|•💕
⸾🌻💛⸾ • • . +یـارب؟ -جانـم؟ +ظَلَمتُ النَفسي . . . ولۍتـوببخش‌منو:) 💗🌸 «خـــــدا‌جآنــــم» --فے‌امآن‌اللہ🖐🏻🌙 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⋮❥|@GHELICH_IR •🌥•
ادیت:)🦋 🎧 @GHELICH_IR
هدایت شده از یـٰارا '
خواهش✨ خارج‌شدن‌دیگہ!بہ‌من‌وشماچہ؟🤷🏻‍♂ تازگیا‌اتفاقاتے‌افتاده‌ڪہ‌معلوم‌شده‌ مقصࢪ‌بعضے‌ازفن‌نماها‌هستن‌ڪہ‌میخوان‌ چہره‌آقاے‌قلیچ‌رو‌مخدوش‌کنن😒 امازهےخیال‌باطل!فن‌نماےغافل😏 ما‌فن‌هاازشون‌حمایٺ‌مے‌ڪنیم‌ٺا اینہا‌چارہ‌اےنداشتہ‌باشن نمونہ‌اش‌همین‌امروز‌ڪہ‌ݐیج‌یڪے‌دیگہ‌ ازفن‌نماها‌ڪہ‌میخواسٺ‌فن‌هارواغفال‌ ڪنہ،اما‌بادرایٺ‌ماپیجش‌ݐریدوگورش‌رو گم‌ڪࢪد!|:✌️🏻🗣 آقاےقلیچ‌ازابٺدا‌تاالآݧ‌هواےهمہ‌ے‌ فن‌پیجہاروداشتن‌وخواهندداشت، هرڪسے‌هم‌ڪه‌بلاڪ‌شده‌توسط‌ایشون باید‌بہ‌ڪاࢪنامہ‌خودش‌نگاهے‌بندازه‌ببینہ چڪاࢪڪرده!!🤨 وآقاے‌قلیچ‌هیچ‌دلیلےنمیبینندتاافࢪادے‌ ڪہ‌باجون‌ودل‌مایہ‌میزارن‌بࢪاے‌شناخٺ‌ هرچہ‌بیشٺر‌ایشون،ازخودشون‌دلسࢪدکنن وبِرونن^_^😉 همہ‌ڪسایے‌ڪہ‌بلاڪ‌شدن‌،حتماًیہ ریگے‌به‌کفششون‌بوده، اینو‌مطمئن‌باشید! قانع‌شدید‌یابیشٺڕ‌توضیح‌بدم؟!😅
1862184111.mp3
9.01M
آهنگ |●رفاقت ما●|🌸📀 خواننده: علي اکبر قلیچ 🎧 @GHELICH_IR
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
Ali Ghelich - I Call Out To You _ علی اکبر قلیچ.mp3
2.65M
صوٺ‌فࢪےاسٺــــــــــایل🎵🖇 🖤✨ ᴊᴏɪɴ↴ |@GHELICH_IR|٭🚜🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•⊰🦋🚎⊱• 0:35 ━❍──────── -5:32 ↻ ⊲ Ⅱ ⊳ ↺ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍓🍕 ✨🎵 ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• ⋮❥|@GHELICH_IR•🌥🍒•
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
صوٺ‌فࢪےاسٺــــــــــایل🎵🖇 #I_Call_out_to_you 🖤✨ ᴊᴏɪɴ↴ |@GHELICH_IR|٭🚜🌻
📒متن موزیک 👇🏻✨ English Lyrics: i call out to you to you my master come take my hand faster i dont think i ll last here i call out to you to you my master this world is a disaster i dont think i ll last here keep me close by your side dont leave to decide this world is deceiving just take me & my life you be pulled me up again every time i ve fallen you be stitched me up again every time i m broken dont leave me hanging now dont say you ve forgotten take my hand into yours you re all that i need they tell me you can give me all that i need but i m too shy to ask you know what i need ترجمه: صدایت میزنم تو را ای مولای من بیا و سریع تر دستم را بگیر فکر نمیکنم بتوانم دوام بیاورم صدایت میکنم تو را ای مولای من این دنیا یک مصیبت است فکر نمیکنم بتوانم دوام بیاورم من را نزدیک و کنار خودت نگه دار رهایم نکن تا خودم تصمیمی بگیرم این دنیا فریبنده است پس مرا و زندگیم را بگیر تو مرا بلند کردی هر بار که زمین خوردم تو مرا التیام دادی هر بار که شکستم پس حالا مرا به حال خودم سرگردان رها نکن نگو که فراموشم کرده ای دست من را بگیر که تو تنها نیاز منی تویی که همه چیز من به می توانی ببخشی اما روی طلب ندارم، خودت می دانی چه می خواهم... @GHELICH_IR 🖇🚜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🌿•🇸 🇹 🇴 🇷 🇾 •🌿• 💛🌿 مصداق‌ضرب‌المثلِ: آشپز‌که‌دوتاشد‌آش‌ یا‌شور‌میشه‌یابی‌نمک 😂🤣🧂 🎧 °.• j๑ïท ツ ➺ https://eitaa.com/joinchat/1723203633C5c2b295451