eitaa logo
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
3.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
﷽ 𝟑.𝟔𝐤⇢𝟑.𝟕𝐤 ┊كانال‌اطلا؏رسانی‌طرفدارانِ🤍 𒀭𝘼𝙡𝙞 𝘼𝙠𝙗𝙖𝙧 𝙂𝙝𝙚𝙡𝙞𝙘𝙝🌿 ⌗خوانندہ‌ی‌ارزشی!🕊️ ⌗شاعر،موزیسین‌ومداح‌اهل‌بیت!🌱 ⌗وفرزندشهیدسهراب‌قلیچ‌پور☁️• ⌗ کانال پاسخگویی‌به‌ناشناس↶ @alighelichpv ⌗ و خدماتمون↶ @GHELICH_IR_info
مشاهده در ایتا
دانلود
Daghighe.mp3
8.37M
موزیڪ ⏱🌪 یلداےمہدوے🍉❤️ 🎧 @GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
موزیڪ #یک_دقیقه ⏱🌪 یلداےمہدوے🍉❤️ 🎧 @GHELICH_IR
📒متن‌موزیڪ 👇🏻 🔶یه ساعتی که خوابه یه یادگاری که لا به لای برگای کتابه یه علامت سوال هنوزم بی جوابه 🔶برمیگردی یا نه؟ 🔶نزدیک اما دورم تو این شب سرد دنبال یه روزنه ی نورم 🔶برمیگردی یا نه؟ 🔶عشق تو با من رفیقه مرهم زخم عمیقه یاد تو هستم من امشب بیشتر یک دقیقه نیستی و چشم انتظارم خیره به نور ستارم حق بده یادت بیوفتم من که به عشقت دچارم 🔶عشق تو با من رفیقه مرهم زخم عمیقه یاد تو هستم من امشب بیشتر یک دقیقه نیستی و چشم انتظارم خیره به نور ستارم حق بده یادت بیوفتم من که به عشقت دچارم 🔶فرشی به زیر پاته از برگای زرد و قرمز فالی بیا بگیریم پای کتاب حافظ دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 🔶عشق تو با من رفیقه مرحم زخم عمیقه یاد تو هستم من امشب بیشتر یک دقیقه نیستی و چشم انتظارم خیره به نور ستارم حق بده یادت بیوفتم من که به عشقت دچارم عشق تو با من رفیقه مرحم زخم عمیقه یاد تو هستم من امشب بیشتر یک دقیقه نیستی و چشم انتظارم خیره به نور ستارم حق بده یادت بیوفتم من که به عشقت دچارم عشق تو با من رفیقه... عشق تو با من رفیقه... 🎧 @GHELICH_IR
کانال‌هواداری‌"قلیچ" https://eitaa.com/ali_akbar_ghelich_72 لطفا‌عضو‌شید‌رفقا‌👆🏻✨ کانال تازه تاسیس‌علی‌اکبریه🍭🌿 حمایتشون کنید😉😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✨ . . ¦قٰد نَرَيٰ تَقَلبٰ وَجهِڪٰ في السٰماء🌱 ¦ وقتٰے ڪہ دلٰت تنٰگ میشود بہ آسمـٰان نگـاه ڪن|👀✨ . . بقره/144 🎧 @GHELICH_IR
6 در حالی که به سمت در می‌رفت تا از اتاق خارج بشه، گفت:"هه! تو سایه‌ی همچین آدمایی رو با تیر می‌زنی...من الان به نازی می‌گم تا بهش بگه بیاد و ببینیش..." باقی مانده نسکافه‌ام رو خوردم و کنجکاوانه منتظر اومدنش نشستم؛ چند دقیقه‌ای گذشت تا اینکه تقه‌ای به در خورد و من بعد گفتن بفرمایید به سمت راستم چرخیدم و خودم رو با کامپیوتر مشغول نشون دادم. وارد اتاق شد و رو بهم سلام کرد و من بدون اینکه بهش نگاه کنم در جوابش نامحسوس سرم رو تکون دادم و موس رو روی میز به حرکت درآوردم... چند ثانیه‌ای گذشت و وقتی دید من بهش اعتنایی نمی‌کنم و حرفی نمی‌زنم، با کلافگی گفت:" ببخشید با من امری داشتین؟..." با تعجب ابروهام رو بالا انداختم... این صدا عجیب برام آشنا بود...! خیلی سریع به طرفش چرخیدم و با ابروهای بالا افتاده نگاهش کردم... با دیدن دختر چادری روبه روم متعجب شدم و ناخواسته لبخند بدجنسانه‌ای گوشه‌ی لبم نشست. اون هم با تعجب و چشمای از حدقه بیرون زده به من نگاه کرد و ناخواسته از دهنش پرید:"...شما...!" - بله! من...ما...! کجا هم دیگه رو دیدیم؟ حالا می‌تونستم حالش رو بگیرم و خودش هم این رو فهمیده بود که جوابی نداد و اخم روی صورتش نشست. وقتی جوابی نداد، ابروهام رو بالا انداختم و گفتم:"کجا...؟" نفسی از سر حرص کشید و جواب داد:"جلوی در آسانسور." - آها ! حالا داره یه چیزایی یادم میاد... من یادم نیست کِی بوده ، تو یادته؟... + دیروز. - و امروز... + ببخشید، ولی فکر نمی‌کنم اینکه ما قبلا کجا همو دیدیم ربطی به کارمون داشته باشه. - اتفاقا داره ! چون من با کارمندایی که به رئیسشون بی‌احترامی می‌کنن و زبون دراز هم هستن آبم توی یه جوب نمی‌ره. + من یادم نمیاد بهتون بی‌احترامی کرده باشم... - ولی من خوب یادمه ! چیزی نگفت و در عوض نگاهش رو به زمین دوخت. از حرکتش عصبی شدم و بهش توپیدم:"من معذرت خواهی بلدنیستم، یعنی به کارم نمیاد که بخوام یاد بگیرم ! ولی تو باید یاد داشته باشی!" خیلی خونسرد جواب داد:"من کاری نکردم که بخوام بخاطرش از کسی معذرت بخوام." از جام برخاستم و جلوی میزکارم دست به سینه وایستادم و به میز تکیه دادم و همراه با نگاه کردن به سر تا پاش گفتم:" اگه می‌خوای اینجا کار کنی، اول اینکه باید زبونت رو کوتاه کنی و دوم هم اینکه طرز لباس پوشیدنت باید عوض بشه و سوم اینکه موقع حرف زدن باهام باید تو چشمام نگاه کنی! + من با زبونم فقط از حقم دفاع کردم...و اگه منظورتون از لباس پوشیدن چادرمه، که باید بهتون بگم حجابم ربطی به خوب یا بد کار کردنم نداره. - برای من مهمه که کارمندام چه ریختی باشن و با این ریخت لباس پوشیدنا کنار نمیام ! + من روزی که استخدام شدم هم همین ریختی بودم و خواهم بود و شما هم بهتره که کنار بیاین... - این به خودم ربط داره که کنار بیام یانه ! از فردا هم تو با این وضع و ریخت به شرکت من نمیای....! ✍🏻الف.میم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختےیعنے↻ یه‌لبخند‌طولانےツ که‌اسم‌این‌احساسو عشــ♡ــق‌مےذاࢪݥـ 🤲🏻✨ 🎧 @GHELICH_IR
🌼🤞🏻 یِـــڪ‌... ڪَربَــلا‌مـُــقــابِــل هـَــراِنتِـــخـــاب‌ِمـــاســت:))💛✨ 🎧 @GHELICH_IR
هدایت شده از یـٰارا '
سلام✋🏻🌷 جداً؟! خب میشه‌براۍاین ایدی بفرسٺینش؟ @HASANEIN_IR آخه‌تاجایۍڪہ‌من‌یادمه ‌توبغداد نداشتن‌اجرا🙄🍃
عَََڪښٖٖٖ :)🍭ٖ 🖼 👌🏻 🎧 🎼 ●° @GHELICH_IR
دقت کنین بہ لباساشوݩ :)🍃 🎤 @GHELICH_IR
🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 6 در حالی که به سمت در می‌رفت تا از اتاق خارج بشه، گفت:"هه! تو سایه‌ی همچین آد
7 + چشم. از تغییر موضع یهوییش جا خوردم و خوشحال از اینکه تونستم روش رو کم کنم، پشت میزم نشستم. به برگه‌ای که مشخصاتش روش نوشته بود چشم دوختم و با صدای بلند مشغول خوندنش شدم:" آرام محمدی،...دارای مدرک تحصیلی لیسانس حسابداری و مشغول به کار توی بخش حسابداری شرکت..." بهش خیره شدم و با طعنه گفتم:"می‌دونی همه‌ی کارمندای من فوق لیسانسن؟!" سوالی نگاهم کرد، که ادامه دادم:" خیلی باید توی کارت دقت کنی، چون کوچکترین اشتباه از سوی تو ،منجر به اخراجت می شه !..." چیزی نگفت و در همین حال تقه‌ای به در خورد و اون که پشت در وایستاده بود، برای این که شخص پشت در وارد اتاق بشه از در فاصله گرفت، که پرهام سرش رو از لای درِنیمه باز توی اتاق کرد و گفت:"می‌تونم بیام تو؟..." بهش اجازه دادم بیاد تو و دیدم که اخمای دختری که حالا می‌دونستم اسمش آرامه توی هم رفت و نگاه اخموش رو به من دوخت. پرهام خیلی ریلکس روی مبل جلوی میزم نشست و به آرام خیره شد. ولی آرام حتی نیم نگاهی هم بهش ننداخت و یه جورایی به نظر می‌رسید که سعی داره وجودش رو نادیده بگیره... رو به آرام با ملایمت گفتم:" شما می‌تونی بری و به کارت برسی..." بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست، که پرهام که تا اون لحظه با تعجب به من نگاه می‌کرد، مثل برق گرفته‌ها گفت:" بله بله؟! نفهمیدم چی شد! تو الان با این دختره چجور حرف زدی؟!..." - انقدر ترش نکن ! قراره از فردا جوری که تو دوست داری بیاد سر کار. + یعنی چی؟ - یعنی بدون چادر. + محاله ! - حالا فردا خودت می‌بینی... طرف از اوناییه که دنبال بهونه می‌گرده تا چادری نباشه و حتما به اجبار تا حالا هم چادر سرش کرده. + چادرش به جهنم ! جوری با آدم رفتار می‌کنه که انگار اصلا وجود نداری ! - اونش هم به مرور زمان درست می‌شه... + برو بابا ! من منتظر اخراجش بودم، بعد تو میگی می‌خوای بسازیش ؟! - نمی‌تونم اخراجش کنم. + چرا اون‌وقت؟! - چون اولا این سه تارو بابا گفته حق اخراج کردنشون رو ندارم و دوما این یکی سرگرمی خوبه. پرهام دیگه حرفی نزد و من هم مشغول رسیدگی به آمار و ارقام بازدهی شرکت و مقایسه‌شون با ماه‌های قبل‌و.... شدم و اون که دید حسابی سرم شلوغه بدون هیچ حرفی از جاش برخاست و از اتاق خارج شد. تا ظهر مشغول رسیدگی به همون چندتا برگه و گفت‌و‌گوی تلفنی با سعیدی، مدیرعامل کارخونه، بودم. هر چه به آخر ماه نزدیک‌تر می‌شدیم وقت من هم توی شرکت بیشتر پر می‌شد و بعضی وقتا هم تا شب شرکت می‌موندم. به خصوص توی فصل زمستان که روزا کوتاه‌تر بود و تا چشم به هم می‌زدم شب می‌شد. بابا همیشه توی کارخونه بود و خیلی کم به دفتر مرکزی سر می‌زد و می‌شد گفت:" فقط روزایی که برای بستن قرداد بهش نیاز بود و وقتایی که من نبودم به اینجا سر می‌زد. همیشه می گفت دوست دارم توی کارخونه باشم چون دیدن کارا و چرخیدن چرخ تولید و سرکار بودن کارگرا بهم آرامش می‌ده..." ولی من برعکس اون دفتر لوکس و مجلل خودم رو به محیط پر سرو صدای کارخونه ترجیح می‌دادم...... ✍🏻میم.الف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ . . متہماےخیلےازپࢪونده‌ها📁🖇 ࢪوپیشونیشوݧ،جاےمُہرہ! . . ┅┈┅┈┅┈⭑┈┅┈┅┈┅ 🎼@GHELICH_IR ┅┈┅┈┅┈⭑┈┅┈┅┈┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن عربی، نادیني و نام ورژن فارسی، صدایم کن است و در انگلیسی Call Me :)))))🎤🌿 🍊 @GHELICH_IR
Ali Ghelich - Call me.mp3
6.58M
موزیک ورژن انگلیسی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن انگلیسی، Call me و نام ورژن فارسی، صدایم کن است 🍊 @GHELICH_IR
Call_Me(Arabic_Version).mp3
6.92M
موزیک ورژن عربی🎵🌧 :)))))🎤 موزیک 🖤✨ موزیک اربعینی در یک ملودی و سه ترانه به سه زبان انگلیسی، فارسی و عربی نام ورژن انگلیسی، Call me و نام ورژن عربی، نادیني است 🍊 @GHELICH_IR