🇵🇸 علی قلیچ | Ali Ghelich
#رماݩدختربسیجی #پارٺ 34 -به هر حال من اومدم اینجا که بگم همه چی روشن شده و تو هم میتونی به شرکت بر
#رماݩدختربسیجی
#پارٺ 35
با قطع شدن تماس رو به پرهام گفتم:"همون موقع که به بابا گفتم چی پیش اومده گفت اشتباه میکنم و آرام این کاره نیست. حالا هم که میگه تا ظهر که میاد اینجا اون باید سر کار باشه! دیگه تو خودت میدونی!...یا باید برگردونیش یا خودت جواب بابا رو بدی!"
پرهام با کلافگی روی صندلیش نشست و عصبی نفسش رو بیرون داد.
همانطور که وایستاده بودم دستم رو توی جیب شلوارم جا دادم و رو بهش گفتم:" تو که تنهایی این کار رو نکردی،... کی بهت کمک کرده؟"
با تعجب نگاهم کرد و گفت:"چرا میپرسی؟"
-برای اینکه به جای من و تو از این دختره معذرتخواهی کنه و اینکه بهش یاد بدم دیگه از این غلطا نکنه.
+ولی اونا فقط از من اطاعت کردن. پس فقط من مقصرم.
-یعنی تو حاضری جلوی بقیه ازش عذرخواهی کنی؟
+تو این رو جدی نمیگی!
-اتفاقا خیلی هم جدیم!
+باشه من عذرخواهی میکنم.
جلوتر رفتم و با زیرکی گفتم:" کار اکبری و مبینا بوده نه؟؟..."
+گفتم که!خودم عذر خواهی میکنم دیگه! چیکار به اونا داری؟!
-اون نیازی به عذرخواهی نداره...یعنی جلوی جمع نداره... پس نگران اونا نباش! ولی من باهاشون کار دارم!
منتظر نموندم پرهام چیزی بگه و در حالی که به سمت در اتاق میرفتم گفتم:" برای برگردوندنش میتونی از خانم رفاهی کمک بگیری..."
با گفتن این حرف از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق کار خودم رفتم ولی قبل اینکه دستم به دستگیره برسه برگشتم و به نازی که وایستاده بود و من رو نگاه میکرد گفتم:" تو که خوب بلدی گزارش کامل رو با ریز جزئیات به پرهام بدی، هر اتفاق و هر رفت و اومدی رو هم به من گزارش میدی، حالا هم به اکبری و مبینا بگو بیان به اتاق من کارشون دارم!"
وارد اتاق شدم و بدون اینکه در رو ببندم عصبی پشت دیوار شیشهای وایستادم و چند دقیقه بعد صدای آروم و نگران مبینا رو از داخل سالن شنیدم که به نازی میگفت:" تو نمیدونی چیکارمون داره؟"
نازی جواب داد:" نمیدونم. ولی مطمئنم کار خوبی نیست. چون عصبانی بود. حالا هم تا بیشتر عصبی نشده برین تو.."
تقهای به در خورد و لحظهای بعد صدای سلام کردنشون رو شنیدم که به طرفشون برگشتم و از بالا بهشون نگاه کردم.
اکبری وقتی دید من ساکتم و حرفی نمیزنم گفت:" آقا با ما کاری داشتین؟؟"
بهش توپیدم:" از کِی یاد گرفتی برای بقیه پاپوش درست کنی و نقش بازی کنی؟!"
با تعجب گفت:"منظورتون چیه؟"
-منظورم اینه که چرا برای خانم محمدی پاپوش درست کردی و باعث اخراجش شدی؟!
1شما چی میگین؟؟ چرا من باید همچین کاری بکنم؟!...
-خوب میفهمی چی میگم! ولی اینکه چرا اینکار رو کردی رو خودت باید بگی!!
+ولی من کاری نکردم!
داد زدم:"به من دروغ نگو! من همه چیز رو میدونم! فقط میخوام بدونم چرا!..."
+آقا به خدا من بیتقصیرم! من فقط از آقای سهرابی اطاعت کردم!...
-یعنی اگه آقای سهرابی بهت گفت برو بیفت توی چاه تو بدون چون و چرا میری؟!؟
اکبری جوابی نداد و من به سمت میز کارم رفتم و در همون حال ادامه دادم:" نامهی اخراجیتون رو میدم به خانم صابتی، اگه خانم محمدی تا موقع رفتنتون برگشت که ازش عذر خواهی میکنید و بعد میرین، فردا اینجا نبینمتون!!..."
مبینا که تا اون موقع سرش پایین بود با التماس گفت:" آقا شما رو به خدا این کار رو نکنید! من مجبور بودم! اگه اینکا رو نمیکردم آقای سهرابی اخراجم میکرد! من با آرام هیچ مشکلی نداشتم و همون روز میخواستم بهتون بگم چیکار کردم ولی...
-ولی چی؟
+شما عصبانی بودین و وقتی دیدم با آرام چجور برخورد کردین ترسیدم چیزی بگم...به خدا من همون لحظه که دست به کامپیوتر آرام زدم پشیمون شدم ولی آقای سهرابی تهدیدم کرد که...
پرهام از در باز اتاق وارد اتاق شد و رو به من گفت:" آراد داری چیکار میکنی؟!"
روی صندلیم نشستم و جواب دادم:" تو که انتظار نداری اینارو به خاطر کارشون تشویق کنم و بهشون لوح تقدیر بدم؟!"
✍🏻میم.الف
⸾🌻💛⸾
•
•
.
+یـارب؟
-جانـم؟
+ظَلَمتُ النَفسي . . .
ولۍتـوببخشمنو:) 💗🌸
«خـــــداجآنــــم»
--فےامآناللہ🖐🏻🌙
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⋮❥|@GHELICH_IR •🌥•
هدایت شده از یـٰارا '
خواهش✨
خارجشدندیگہ!بہمنوشماچہ؟🤷🏻♂
تازگیااتفاقاتےافتادهڪہمعلومشده
مقصࢪبعضےازفننماهاهستنڪہمیخوان
چہرهآقاےقلیچرومخدوشکنن😒
امازهےخیالباطل!فننماےغافل😏
مافنهاازشونحمایٺمےڪنیمٺا
اینہاچارہاےنداشتہباشن
نمونہاشهمینامروزڪہݐیجیڪےدیگہ
ازفننماهاڪہمیخواسٺفنهارواغفال
ڪنہ،امابادرایٺماپیجشݐریدوگورشرو
گمڪࢪد!|:✌️🏻🗣
آقاےقلیچازابٺداتاالآݧهواےهمہے
فنپیجہاروداشتنوخواهندداشت،
هرڪسےهمڪهبلاڪشدهتوسطایشون
بایدبہڪاࢪنامہخودشنگاهےبندازهببینہ
چڪاࢪڪرده!!🤨
وآقاےقلیچهیچدلیلےنمیبینندتاافࢪادے
ڪہباجونودلمایہمیزارنبࢪاےشناخٺ
هرچہبیشٺرایشون،ازخودشوندلسࢪدکنن
وبِرونن^_^😉
همہڪسایےڪہبلاڪشدن،حتماًیہ
ریگےبهکفششونبوده،
اینومطمئنباشید!
قانعشدیدیابیشٺڕتوضیحبدم؟!😅
1862184111.mp3
9.01M
آهنگ |●رفاقت ما●|🌸📀
خواننده: علي اکبر قلیچ
🎧 @GHELICH_IR
Ali Ghelich - I Call Out To You _ علی اکبر قلیچ.mp3
2.65M
صوٺفࢪےاسٺــــــــــایل🎵🖇
#I_Call_out_to_you 🖤✨
ᴊᴏɪɴ↴
|@GHELICH_IR|٭🚜🌻