✍ دلنوشته
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ : " ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟ "
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﺎﺯﻡ ﻗﻀﺎ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﺗﺎﺧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﻦ ﺳﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ:
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ...
ﻣﻦ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻋﺮﺵ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﻦ ﺩﺭ ﭘﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﺣﺮﺍﻣﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ! ﻟﺒﯿﮏ ...
🔸ﺣﺴﯿﻦ ﺭﻣﻖ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﺪ: ﻫﻞ ﻣﻦ ﻧﺎﺻﺮ ﯾﻨﺼﺮﻧﯽ؟
ﻣﻦ ﻣﺤﺘﺎﻃﺎﻧﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻟﺒﯿﮏ ...
🔹ﺣﺴﯿﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﮐﺴﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ، ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮐﻦ ...
ﻣﻦ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ :
ﻟﺒﯿﮏ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦ ﻟﺒﯿﮏ ...
🔻ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻏﺮﻭﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
ﺍﻟﻠﻬﻢ ﻋﺠﻞ ﻟﻮﻟﯿﮏ ﺍﻟﻔﺮﺝ ...🔻
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻬﺪﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ :
"ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ "...
ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﻦ ﻃﻠﺐ ﻣﻐﻔﺮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ...
ﻣﻬﺪﯼ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ... ﺣﺴﯿﻦ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ ..
〰〰➰〰〰➰〰〰
دوستان بیایید تو این ایام محرم تصمیم جدی بگیریم برای ترک کردن رفتارهای بد خودمون...✌️
بیایید واقعا با شرکت در عزاداری امام حسین (ع )رفتار و اعمال خودمون هم باب میل سید و سرور شهیدان کنیم و واقعا با ایشون بیعت کنیم.
بیایید یک تصمیم محکم بگیریم وبه امامون قول بدیم که حسینی باشیم.
یا علی ...التماس دعا
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
@GOOLLEYAS
✨ مناجات ✨
ای خدای مهربان
دست گشاده به امید فضل و کرم و لطف وا حسان تو به سوی تو آمده ام.
ناامیدم مکن که هیچ کس از درگاه تو ناامید باز نگردد.
الهی، با بخشش ات بر من از گنجینه بی کرانت کاسته نخواهد شد؛
پس بر من ببخش که نه به اتکای عملی صالح آمده ام و نه به شفاعت مخلوقی جز محمد صلی الله علیه و آله وسلم و اهل بیت او،
که درود تو بر آنان باد.
خدایا، امیدوار به عفو و بخشش بی پایانت به درگاهت آمده ام.
مولای من، شیوه همیشه تو احسان و لطف است و شیوه همیشه من خطا و بیراهه رفتن.
از تو می خواهم به حق محمد صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان پاکش،
که از گناهانِ بسیارم درگذری که کسی جز تو ـ ای خدای بزرگ ـ آن را نبخشاید، یا عظیم.
الهی، من به بهشت تو محتاجم و نیازمند گذشت توام.
تو را می خوانم و هرگز از لطفت ناامید نمی شوم.
تو را صدا می زنم و از خشمت احتراز نمی کنم.
خدایا، ندایم را پاسخ ده
و به غفران شیرینت بر من منت گذار.
در جامه اسلام بمیرانم
و در زمره خوبان و نیکان جایم ده.
خدایا، لطیفا، از لطفت محرومم مدار و تنها و خسران زده رهایم مکن.
الهی گاهِ فراقِ عزیزانم بر من رحم آور.
بر تنهایی ام در قبر و غریبی ام در قیامت و بیچارگی ام در روز حساب، با من مهربانی کن.
📚دعایسجده بعد از نماز از حضرتفاطمه زهرا علیهاالسلام
┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄
@GOOLLEYAS
هدایت شده از احسان عبادی | ما و او
540.5K
🎤 توصیه ای ساده و مختصر برای اوقاتی که حال نداریم ادعیه ای مثل دعای ندبه ، دعای کمیل و... را کامل بخوانیم...
👌 انشالله با این راهکار، هیچ جمعه ای بدون دعای ندبه نباشیم 🌺
@ma_va_o
قطعا امسال محرم رنگ و بوی دیگری دارد
انگار سیدالشهدا علیه السلام دوباره چراغ خیمه رو خاموش کرده تا هرکس خسته شده و شک دارد به ماندن یا رفتن تکلیفش را روشن کند و برود
خداوندا
بحق امام حسین علیه السلام دستمان را بگیر تا باز هم
با حسین
بمانیم
🏴🏴🏴
@GOOLLEYAS
فصل 1 كتاب هفت شهر عشق
دوست من، سلام! از اينكه اين كتاب را در دست گرفته اى خيلى خوشحالم.
من و تو مى خواهيم ريشه هاى قيام امام حسين(ع) را بررسى كنيم. پس براى دسترسى به اطلاعات بيشتر، بايد به شام سفر كنيم. آيا شام را مى شناسى؟ شهرى كه مركز حكومت معاويه بوده است.
سفر ما آغاز مى شود و ما به شهر شام ( دمشق ) مى رويم...
شب نيمه رجب سال شصت هجرى ، خبرى در شام مى پيچد و خيلى ها را بيمناك مى كند. معاويه سخت بيمار شده و طبيبان از معالجه او نااميد شده اند.
معاويه، كسى است كه به دستور خليفه دوم (عُمر بن خطّاب) امير شام شد و او توانست سال هاى زيادى با مكر و حيله، در آنجا حكومت كند، امّا او اكنون بايد خود را براى مرگ آماده كند.
معاويه، سراغ پسرش يزيد را مى گيرد، ولى يزيد به مسافرت رفته است. او با حسرت، به درِ قصر خود نگاه مى كند تا شايد تنها پسرش وارد شود.
معاويه خطاب به اطرافيان مى گويد: "نامه اى به يزيد بنويسيد و از او بخواهيد كه هر چه زودتر نزد من بيايد". نامه را به يك پيك تندرو مى دهند تا آن را به يزيد برساند.
آيا معاويه براى آخرين بار پسرش را خواهد ديد؟
حالِ معاويه لحظه به لحظه بدتر مى شود. طبيبان مخصوص دربار، به هيچ كس اجازه ملاقات نمى دهند. همه مأموران حكومتى در آماده باش كامل به سر مى برند و همه رفت و آمدها، كنترل مى شود.
معاويه در بستر مرگ است. او فهميده است كه نفس هاى آخر را مى كشد.
نگاه كن! معاويه با خودش سخن مى گويد: "كاش براى رسيدن به رياست دنيا، اين قدر تلاش نمى كردم! كاش همچون فقيران زندگى مى كردم و همواره لباسى كهنه بر تن داشتم!".
حالا كه وقت مرگش فرا رسيده، گويا فراموش كرده كه براى رياست چند روزه دنيا، چقدر ظلم و ستم كرده است. اكنون موقع آن است كه به سزاى اعمال خود برسد. آرى، معاويه مى ميرد و خبر مرگ او به زودى در شهر شام، پخش مى شود، ولى يزيد هنوز از سفر نيامده است.
* * *
يزيد با عجله به سوى شهر شام مى آيد. سه روز از مرگ معاويه گذشته است. او بايد هر چه سريع تر خود را به مركز خلافت برساند.
نگاه كن! گروهى از بزرگان شهر شام، به خارج شهر رفته اند تا از خليفه جديد استقبال كنند. اكنون يزيد، جانشين پدر و خليفه مسلمانان است.
يزيد وارد شهر مى شود. كنار قبر پدر خود مى رود و نماز مى خواند. يكى از اطرافيان يزيد جلو مى آيد و مى گويد: "اى يزيد، خدا به تو در اين مصيبت بزرگ صبر بدهد و به پدرت مقامى بزرگ ببخشد و تو را در راه خلافت يارى كند. اگر چه اين مصيبت، بسيار سخت است، امّا اكنون تو به آرزوى بزرگ خود رسيده اى!".
يزيد به قصر مى رود. مأموران خبر آورده اند كه عدّه اى در سطح شهر، زمزمه مخالفت با خليفه را دارند و مردم را به نافرمانى از حكومت او تشويق مى كنند.
يزيد به فكر فرو مى رود! به راستى، او براى مقابله با آنها چه مى كند؟ آيا بايد دست به شمشير برد؟
از طرف ديگر، اوضاع ناآرام عراق باعث نگرانى يزيد شده است. او مى داند وقتى خبر مرگ معاويه به عراق برسد، موج فتنه همه جا را فرا خواهد گرفت.
اكنون سه روز است كه يزيد در قصر است. او در اين مدّت، در فكر آن بوده است كه چگونه مردم را فريب دهد. به همين دليل دستور مى دهد تا همه مردم، در مسجد بزرگ شهر جمع شوند.
پس از ساعتى، مسجد پر از جمعيّت مى شود. همه مردم براى شنيدن اوّلين سخنرانى يزيد آمده اند. يزيد در حالى كه خود را بسيار غمناك نشان مى دهد، بر بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "اى مردم! من مى خواهم دين خدا را يارى كنم و مى دانم شما، مردم خوب و شريفى هستيد. من خواب ديدم كه ميان من و مردم عراق، رودى از خون جريان دارد. آگاه باشيد به زودى بين من و مردم عراق، جنگ بزرگى آغاز خواهد شد".
عدّه اى فرياد مى زنند: "اى يزيد! ما همه، سرباز تو هستيم، ما با همان شمشيرهايى كه در صفيّن به جنگ مردم عراق رفتيم، در خدمت تو هستيم". يزيد با شنيدن اين سخنان با دست، به مأموران خود اشاره مى كند.
كيسه هاى طلا را نگاه كن! آرى، آنها، همان "بيت المال" است كه براى وفادارى مردم شام، بين آنها تقسيم مى شود.
صداى يزيد در فضاى مسجد مى پيچد: "به هر كسى كه در مسجد است، از اين طلاها بدهيد".
تا چند لحظه قبل، فقط چند نفر، براى شمشير زدن در ركاب يزيد آمادگى خود را اعلام كردند امّا حالا فريادِ "ما سرباز تو هستيم" همه مردم به گوش مى رسد.
مردم در حالى كه سكّه هاى سرخ طلا را در دست دارند، وفادارى خود را به يزيد اعلام مى كنند. آرى! كيست كه به طلاى سرخ وفادار نباشد؟
يزيد ادامه مى دهد: "آگاه باشيد كه من به شما پول و ثروت زيادى خواهم داد".
مردم با شنيدن وعده هاى يزيد، خوشحال مى شوند و صداى "الله اكبر" در تمام مسجد مى پيچد. يزيد با اين كار، نظر همه مردم را به خود جلب كرد و اكنون همه آنها، حكومت او را دوست دارند.
مگر مردم شام جز پول و آرامش چيز ديگرى میخواستند؟
#ادامه :
یزید ،مردم شام را به خوبى مى شناخت; بايد جيبشان پر شود تا بتوان به راحتى بر آنها حكومت كرد. با پول مى توان كارهاى بزرگى انجام داد. حتّى مى توان مردم را دوست دار يك حكومت كرد.
* * *
يزيد مطمئن مى شود كه مردم شام، او را يارى خواهند كرد. بدين ترتيب، فكرش از مردم اين شهر آسوده شده و فرصتى پيدا مى كند كه به فكر مخالفان خود باشد. به راستى آيا مى شود آنها را هم با پول خريد؟
او خوب مى داند كه مردم عادى را مى تواند با پول بخرد، امّا هرگز نمى تواند امام حسين(ع) را تسليم خود كند. معاويه هم خيلى تلاش كرد تا شايد بتواند امام حسين(ع) را با وليعهدىِ يزيد موافق نمايد، امّا نتوانست.
تا زمانى كه معاويه زنده بود، امام حسين(ع) وليعهدىِ يزيد را قبول نكرد و اين براى يزيد، بزرگ ترين خطر است. يزيد خوب مى داند كه امام حسين(ع) اهل سازش با او نيست.
اگر امام حسين(ع) در زمان معاويه، دست به اقدامى نزد، به اين دليل بود كه به پيمان نامه صلح برادرش امام حسن(ع)، پايبند بود.
در همان پيمان نامه آمده بود كه معاويه، نبايد كسى را به عنوان خليفه بعد از خود معرّفى كند، امّا معاويه چند ماه قبل از مرگ خود، با معرّفى جانشين، اين پيمان نامه را نقض كرد.
يزيد مى داند كه امام حسين(ع) هرگز خلافت او را قبول نخواهد كرد، پس براى حل اين مشكل، دستور مى دهد تا اين نامه براى امير مدينه (وليد بن عُتبه) نوشته شود: "از يزيد به امير مدينه : آگاه باش كه پدرم معاويه، از دنيا رفت. او رهبرى مسلمانان را به من سپرده است. وقتى نامه به دست تو رسيد حسين را نزد خود حاضر كن و از او براى خلافت من بيعت بگير و اگر از بيعت خوددارى كرد او را به قتل برسان و سرش را براى من بفرست".
يزيد دستور مى دهد قبل از اينكه خبر مرگ معاويه به مدينه برسد، نامه او به دست حاكم مدينه رسيده باشد. او اين چنين برنامه ريزى كرده است تا امام حسين(ع) را غافلگير كند. او مى داند كه اگر خبر فوت معاويه به مدينه برسد، ديگر نخواهد توانست به اين آسانى به امام حسين(ع) دسترسى پيدا كند.
آيا اين نامه به موقع به مدينه خواهد رسيد؟
ـــــــــــــــــــــــــ
فصل 1 كتاب هفت شهر عشق، نوشته دكتر مهدى خداميان
🔺هماهنگی شهرداری تهران با گوگل مپ در تغییر نام میدان جمهوری اسلامی، حجت را بر هر اهل تفکری تمام میکند
گویا لازم است از نزدیک پیگیر این دست خیانتهای عمدی شویم.
@GOOLLEYAS
هدایت شده از کانال هدایت(تبیین)
🔴واکنشهای کاربران توئیتر به هیئت سیار حاج محمود کریمی در محرم امسال
🔻 حاجمحمود کریمی توی دستگاه امام حسین عزت داری؛ خدا عزتت رو بیشتر کنه! که اینطوری خودت رو خرج روضه های امام حسین می کنی (لینک)
🔻باور کنید این خلاقیت محمود کریمی برای برپایی تکیه سیار در کوچه پس کوچههای شهر، ثوابش از روضهخونیاش هم بیشتره.
کافیه یه پیرزن، یه پیرمرد، یه بیمار، یه بچه، یه مرد یا زنی که نمیتونه هیات بره، ولو به آهی دعاش کنن. باور کنید اون دعا، از دعای هزاران نفر بیشتر به دادش میرسه. (لینک)
🔻پارسال حاجمحمود کریمی قبل از شروع مراسم هیئت به میان مردم می آمد و چهارپایه خوانی را احیاء کرد و امسال با تکیه سیار کوچه به کوچه به سراغ مردم میرود. روضه امام حسین (ع) نه تعطیلی بردار است نه محدود میشود،تا پارسال مستمع به هیئت می آمد،امسال مداح به سراغ مستمعین رفته است (لینک)
🔻یک خودرو وانت، یک بلندگوی ساده، یک مداح و ۱۵ دقیقه توقف در هرکوچه یا محله...
مردم از درون خانه، بالکن ها و پنجره ها و بلافاصله در کوچه سینه می زنند و اشک می ریزند... حاجمحمود کریمی مشهورترین و صاحب سبک ترین مداح... متواضعانه و بی تکلف در خیابان های شهر با تکیه سیار... (لینک)
🔻حاج محمود کریمی از هر تهدیدی فرصتی تازه میسازد....خدا قوت... (لینک)
🔻هم حرکت اعتراضی است، هم غریبی در خودش دارد، هم در به دری، هم دورهگردی، هم درس اخلاق که هیات، فقط زمین حسینیه ات نیست، هم درس عدالت که مردم دور دست ها چرا نباید از نفس مداحی خوب تغذیه روحی کنند.در کل تا به اینجا به حاجمحمود کریمی نمره بیست میدهم. باشد که ایده فهم باشیم در فضای فرهنگ (لینک)
🔻ایشون همون کسیه که میگفتن فلان میکروفن نباشه نمیخونه ! همون کسیه که میگفتن تا پا منبری هاش نباشن جایی نمیره ! همون کسیه که میگفتن تا پاکت پر نگیره و مجلسش شلوغ نباشه جایی نمیره ! همون کسیه که میگفتن چیذر ول نمیکنه برای اعتبارش! بله این همون حاجمحمود کریمی که اونها میگفتن (لینک)
🔻کسانی که به اخلاص حاجمحمود کریمی شک داشتن با دیدن این تصویر بدجور باختن... قابل توجه مداحانی که فقط سینه چاک میدن و حرف میزنن و شاکین. شخصیت مداح فقط به منبر و مستمع هزار نفری نیست، میدان امام حسین، میدان عمل است. (لینک)
🔻حاج محمود آقا ان شاالله به مقامی برسی که خود حضرت به شما بگویند: "حاج محمود آقا حالا بیا برای خودم روضه بخون" (لینک)